|

کتابخانه‌ای به یاد تکتم

یادی که می‌ماند

«می‌گفت من یک تکه از قلبم را اینجا جا گذاشتم، بگذار برای اینجا هم کار کنم...». خودش گفته بود بعد از زلزله کرمانشاه پاگیر آدم‌ها و کودکان این منطقه شده و خواسته بود بعد از مرگش کتابخانه‌ای برای آنها تأسیس شود. حالا به یادش کتابخانه‌ای را در یکی از روستاهای دالاهوی کرمانشاه تأسیس کردند

یادی که می‌ماند

شرق: «می‌گفت من یک تکه از قلبم را اینجا جا گذاشتم، بگذار برای اینجا هم کار کنم...». خودش گفته بود بعد از زلزله کرمانشاه پاگیر آدم‌ها و کودکان این منطقه شده و خواسته بود بعد از مرگش کتابخانه‌ای برای آنها تأسیس شود. حالا به یادش کتابخانه‌ای را در یکی از روستاهای دالاهوی کرمانشاه تأسیس کردند. تکتم معصومیان، معلم کودکان شرایط آسیبی در وصیتش همین را خواسته بود. حالا همه اهالی روستای بزمیر آباد با لباس‌های محلی که به تن دارند، در حیاط این کتابخانه کنار هم جمع شده‌اند تا شاهد تأسیس کتابخانه کوچکی در روستا باشند. کودکان و بزرگسالان کوچه‌پس‌کوچه‌های خاکی روستا را طی می‌کنند تا وارد حیاط کتابخانه شوند. بچه‌ها آرام روی صندلی می‌نشینند و شاهد اولین قصه‌‌خوانی این کتابخانه می‌شوند. اینجا به دلیل نبود مدرسه کافی، بیشتر کودکان تا مقطع راهنمایی درس می‌خوانند؛ اما شاید وجود این کتابخانه جبران بخش زیادی از آنچه این کودکان ندارند، باشد.

  یک تکه قلبی که جا مانده بود

تکتم معصومیان سال‌ها در مؤسسه یاریگران کودکان کار پویا، با کودکان در معرض آسیب کار کرد و بسیاری از خانواده‌های این کودکان، تکتم و تمام دغدغه‌هایش را به‌خوبی می‌شناسند. پریسا پویان، مادر تکتم و مدیر این مؤسسه که به یاد دخترش در روستای بزمیر آباد، دالاهو‌ی کرمانشاه کتابخانه‌ای تأسیس کرده، از فعالیت‌های دخترش که معلم کودکان با شرایط آسیب بود، حرف می‌زند. از تکتم می‌گوید که از ۱۶‌سالگی فعالیت اجتماعی را شروع کرد، همان اول شوق ارتباط با کودکان باعث حضورش در انجمن حمایت از حقوق کودکان شد و در آخر به کتابخانه‌ای رسید؛ جایی که با کمک‌های مالی و معنوی دوستان تکتم در همراهی مادرش شکل گرفت. پویان از آن روزها به «شرق» می‌گوید: «کودکان دغدغه اصلی زندگی تکتم بودند، اوایل محوریت تمرکزش کودکان آسیب‌دیده بودند؛ اما هرچه جلو رفت، دید کلی‌تری به کودکان پیدا کرد. مسئله دیگر برایش کودکی آنها بدون درنظرگرفتن جایگاه و شرایط‌شان بود. کودک با شرایط اقتصادی بالا، پایین و حتی آسیب‌دیده... اولین چیزی که می‌دید، کودکی کودکان بود و بعد تعاریف دیگر را به آن اضافه می‌کرد. اولین تجربه حضور بین زلزله‌زدگان تکتم، ماجرای زلزله در ورزقان بود. با گروه‌های امداد خودش را به منطقه رساند، زلزله بعدی هم، کرمانشاه بود که رفت. با تیم امداد همان‌جا مستقر شد و در روستاهای اطراف سرپل ذهاب کارش را شروع کرد. فعالیتی که تا آخرین روزهای زندگی او همراهش بود... . دقیقا ۲۱ آبان سال ۹۶ شبی که به ما اطلاع دادند کرمانشاه زلزله آمده و خانه‌ها هم تخریب شده، تولد تکتم بود، به‌شدت به هم ریخت و با وجود حضور میهمان‌ها در خانه، همان شب با دوستانی هماهنگ کرد تا در اولین فرصت به کرمانشاه برود. با وجود فشار بالای کار خودمان با کودکان در معرض آسیب که در تهران داشتیم، پیشنهاد کردم نرود؛ اما او می‌خواست برود تا آنجا چادرهایی برپا کند و به کودکان زلزله‌زده که زیر دست‌وپا می‌مانند، اسکان و خدمات دهد. همان روزها در دالاهو به پسربچه زلزله‌زده‌ای به‌شدت علاقه‌مند شد و یک ارتباط کاملا دوطرفه‌ای بین آنها شکل گرفت... . نام این پسر شاهو بود. کودکی که در شرایط سخت از زیر آوار بیرون آمده بود و وضعیت عصبی داشت؛ اما ارتباط خوبی با تکتم برقرار کرده بود، به خاطر دارم از این پسربچه خاطره‌ای گفت که شاهو از مادر و پدرش پولی گرفته، روزی که تکتم برای خداحافظی آنجا رفته بود، شاهو پول را به تکتم می‌دهد و می‌گوید این هدیه از طرف من برای تو است‌. خلاصه همه این اتفاقات باعث شد تا تکتم دلبسته کرمانشاه باقی بماند».

پویان از ماجرای تأسیس کتابخانه و در جواب سؤالی از چگونگی رسیدن به این اتفاق این‌طور می‌گوید: «راستش ما به کتابخانه نرسیدیم، تکتم خودش به آن رسید. در وصیت‌نامه‌اش هم مشخصا از من خواست تا در منطقه دالاهو برای کودکان کتابخانه تأسیس کنم. برای این کار با کانون توسعه فرهنگی قراردادی منعقد کردیم تا تمام کارهای اسپانسرینگ و مالی را انجام دهیم. کانون علاوه بر کودکان، بزرگسالان را هم شامل می‌شود که ما از این نظر کتابخانه را مجهزتر خواهیم 

کرد... . در پایان جمله‌ای از خود تکتم می‌گویم؛ تکتم در روستای دالاهو یک‌سری کارهای عمرانی مثل تجهیز کتابخانه و آزمایشگاه انجام داد. وقتی به او می‌گفتم ما در مؤسسه تهران هم خیلی کار داریم و باید تمرکزمان بیشتر بر آن باشد، می‌گفت من یک تکه از قلبم را اینجا جا گذاشتم، بگذار برای اینجا هم کار کنم...».

ما  در   روستا  کنار  مردم  خواهیم  بود

این کتابخانه با همراهی کانون توسعه فرهنگی کودکان و حامیت مالی پریسا پویان جانی به فضای این روستا داد و منیر همایونی مدیر اجرائی کانون توسعه فرهنگی درباره توافق‌شان و تأثیر این فعالیت‌ها برای کودکان روستا می‌گوید: «طبق توافق‌نامه‌ای با خانم پویان، این همکاری را شروع کردیم، درواقع هزینه‌ها با فرد درخواست‌کننده یعنی خانم پویان است. از نظر کارهای اجرائی ما همه چیز را بر عهده می‌گیریم و اداره کتابخانه و کار آموزش کتابدار و کارگاه‌ برای آن کتابخانه هم با عنوان کانون توسعه فرهنگی کودکان و به یاد تکتم دایر می‌شود. از این به بعد کتاب‌ها را ما تأمین می‌کنیم و آموزش‌های لازم برای کودکان و بزرگسالان را ما می‌دهیم؛ ولی هزینه‌ها با خانم پویان است. ما برای احداث کتابخانه در روستا چند موضوع را در نظر می‌گیریم؛ مثل تعداد ساکنان، تعداد فضاهای آموزشی دختران و پسران و اگر نیاز اولیه برای کتاب‌خواندن وجود داشته باشد، آن نیاز تقویت می‌شود. البته همان روز اول و دوم دیدیم استقبال بسیار بالا بود و بزرگ‌ترها درخواست کتاب‌های تربیتی کودک و نوجوان، پرورشی و مسائل رشد بچه‌ها و همسرداری و مسائل مربوط به خشونت خانگی داشتند. به نظر می‌رسد در برنامه‌های بعدی این کتابخانه موفق‌تر پیش خواهیم رفت».

 بهاری که  شکفت  و   رفت

طوبی مولایی، مددکار اجتماعی روستاهای دالاهو که تکتم را تا حد زیادی می‌شناخت، خودش می‌گوید او را به نسبت کم می‌دیدم؛ اما برای من و خانواده‌ام خیلی عزیز بود. از روزهایی می‌گوید که زلزله کرمانشاه تکتم را به کرمانشاه رسانده بود تا کنار کودکان باشد. می‌گوید: «همان روزها تکتم با گروهی پیش ما آمدند، وارد جمع ما که با کودکان کار می‌کردیم شد، از همان اول برای مهربانی زیادش به دل تمام ما نشست، دختر بامحبتی بود. اول هدفش روستای طلسم شهباز بود، بعد فهمیدم می‌خواسته سرویس بهداشتی مدرسه آنجا را درست کند. از همان موقع ارتباط ما شکل گرفت. بعد از مدتی دوباره به کرمانشاه برگشت و کار امدادی را شروع کرد..‌. یادم است که چون خیلی دوست داشت لباس محلی بپوشد، یک روز پارچه بردیم تا خواهرم برایش لباس کردی بدوزد... همه ما دوستش داشتیم، با وجود اینکه اختلاف سنی زیادی با زن‌عموی من داشت؛ اما ارتباط عاطفی قوی بین‌شان شکل گرفته بود یا وقتی دخترعموی من سرطان داشت، تکتم مدام او را آرام می‌کرد. خلاصه با شنیدن فوت او قلب همه ما شکست...».

 

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها