|

تغییر ساعات کاری ذیل نظریه آشوب

معاون اول رئیس‌جمهور به سازمان امور اداری و استخدامی کشور دستور داده تا با همکاری وزارت نیرو، به انتقادات مطرح در مورد تغییر ساعات کار اداری کشور توجه کرده و تصمیمات لازم را در جهت اصلاح این طرح اتخاذ کنند.

معاون اول رئیس‌جمهور به سازمان امور اداری و استخدامی کشور دستور داده تا با همکاری وزارت نیرو، به انتقادات مطرح در مورد تغییر ساعات کار اداری کشور توجه کرده و تصمیمات لازم را در جهت اصلاح این طرح اتخاذ کنند. دستور معاون رئیس دولت و مأموریت به این دو نهاد، بیش از هر چیز به رویکرد دولت قبلی در آستانه شیوع کرونا شباهت دارد. در آن زمان فکر می‌شد کرونا یک پدیده پزشکی بوده و لذا وزارت بهداشت قادر به حل آن است. اکنون نیز موضوع تغییر ساعات کاری به دو جنبه مشتمل بر جنبه اداری و همچنین مهار مصرف برق تقلیل داده شده است. غافل از آنکه موضوع فوق واجد جنبه‌های سیاسی و اجتماعی نیز هست و دو سازمان مزبور قادر به ایفای نقش‌ اصلی نیستند.

اما این قضایا را چگونه باید فهم کرد؟

به نظر می‌رسد بخشی از این موضوع را می‌توان با استفاده از «نظریه آشوب» توضیح داد.

به طور کلی جهان امروز‌، جهان شتاب و آشوب است. آشوب و بی‌نظمی نوعی نظم در بی‌نظمی است؛ چراکه نمی‌توان نتایج آن را پیش‌بینی کرد و همچنین نامنظم است، زیرا دارای یک نوع قطعیت منظم است. به تعبیر دیگر می‌توان گفت زندگی زاده هرج‌ومرج است، در حالی که عادت زاده نظم است.

از نگاه این نظریه، سیستم‌های پیچیده صرفا ظاهری پرآشوب دارند و به همین خاطر نیز نامنظم و تصادفی به نظر می‌رسند. ولی واقعیت این است که آنها تابع یک جریان معین با یک فرمول ریاضی (محصول یک سیستم غیرخطی دینامیک) هستند. این سیستم‌ها در همه جا هستند؛ از هواشناسی و فیزیک و اقتصاد گرفته تا جامعه‌شناسی و روان‌شناسی و شبکه‌های اجتماعی. سیستم‌های آشوبناک در عین محدودکردن نتایج و ایجاد الگوهایی با مقادیر ثابت ریاضی، هرگز به وضعیت اولیه خود برنمی‌گردند.

این نکته مهمی است؛ چراکه می‌تواند سرآغاز نویدبخش ممکن‌بودن درک نظم بنیادی و ساختار نهفته در بطن پدیده‌های پیچیده اجتماعی باشد. اما در قضیه‌‌ تغییر ساعات کاری به نظر می‌رسد این پیچیدگی به هیچ روی متناسب با انتظارات واضعان تصمیم اخیر نبود.

آنچه آنها تصور می‌کردند، همان بود که یک نماینده مجلس بر زبان آورد و آن اینکه کارمندان صبح زود بلند شوند، نمازشان را بخوانند، نرمشی بکنند و به سر کار بروند! چنین نگاهی اساسا نسبتی با پیچیدگی‌های آثار تغییر ساعات کاری و زیست اجتماعی و اقتصادی چند میلیون نفر ندارد. با الهام از نظریه آشوب می‌توان دو نوع بی‌نظمی را تمییز داد؛ از یک سو بی‌نظمی معطوف به زوال و عقب‌ماندگی و از سوی دیگر بی‌نظمی منجر به توسعه و پیشرفت. اولی آشفتگی و دومی رخداد بزرگ محسوب می‌شود.

این بی‌نظمی‌های موجود که صبح یک بانگ برمی‌آید و شب مخالف آن، از کدام جنس است؟ اگر معطوف به آشفتگی است که واضعان این تصمیم باید آن را اصلاح کنند. اما این اصلاح باید به عنوان یک آغاز نو و نه به‌منزله بخشی از یک زنجیره پیوسته، دیده شود. هر تغییر (نظیر الزام به آغاز ساعات کاری در دو ساعت زودتر) مستلزم گریز از نظم ارگانیک و متجسد پیشین اجتماعی است که شخص را در نظم جدیدی مستقر می‌کند که آستانه مرزی آن خودش واجد نوعی بی‌نظمی است. شبکه‌ها، حتی زمانی که در چارچوبی منظم هستند، در معرض اختلالات ناشی از عناصر بیرونی قرار دارند. این اختلالات گاهی ترکیب‌هایی بسیار متفاوت و در عین حال غیرقابل پیش‌بینی به وجود می‌آورند.

به همین خاطر است که باید کنش مرزگذاری با حداکثر شناخت رخدادها و وضعیت‌ها صورت بگیرد. همین‌ که میزانی از «انتقادات» مورد قبول واقع شده می‌تواند مطلوب باشد؛ اما دولت باید هوشیار باشد که قبول این تغییر به معنای خروج از یک نظم و استقرار مجدد در یک موقعیت آستانه‌ای جدید است که در هر بار اساسا با نوعی سرگردانی تلازم می‌یابد.

اما این تغییر موقعیت‌های سوژه‌ای به هیچ روی جنبه صرفا اداری ندارد. به همین خاطر است که در آخرین تصمیم، ساعات مجددا دچار تغییر شده و حتی ساعات کار ادارات مالیاتی بر حسب تقارن ایام تسلیم اظهارنامه‌های مالیاتی و اوج مراجعه مردم به ادارات مالیاتی، به ساعت هشت صبح منتقل شد که به منزله همان نظم پیشین است. این تصمیم به خوبی آشکار کرد که هر اقدامی که حتی عالمانه باشد، در نحوه کاربست غیرعالمانه، چه‌بسا توان بالقوه آن را خاموش کرده و کنش را به واکنشی بیهوده کاستی دهد. این بدان معناست که دولت با هر حساب‌و‌کتابی که در این زمینه کرده، نباید منحصر به بازخوردهای اداری باقی بماند. مدل پوزیتیویسم سنتی که تا حد زیادی امکان پیشرفت علوم را فراهم کرد، هم‌اکنون در بسیاری از حوزه‌ها خصوصا در حوزه‌های اجتماعی فاقد قابلیت و کارایی همه‌جانبه است.

وضعیت فضای اجتماعی کشور ناشی از پیچیدگی‌ و پویایی بازیگران مختلفی است که اهداف و فعالیت‌هایشان در هم گره خورده است (مثلا ساعت فعالیت‌ بانک‌ها بر چگونگی عملکرد شرکت‌های بخش‌های خصوصی تأثیر می‌گذارد). سرچشمه‌های این پیچیدگی و آشوب را می‌توان در دل تغییرات گسترده پارامترهای بنیادینی یافت که رویدادهای هرروزه و موضوعات جاری از دل آنها سر برمی‌آورد.