|

درگذشت احمدرضا احمدی از پیشگامان شعر موج‌ نو در 83‌سالگی

قافیه در باد گم می‌شود

احمدرضا احمدی پس از چند دهه حضور مؤثر در عرصه‌های ادبیات و هنر ایران، بیستم تیرماه و پس از یک دوره طولانی بیماری از دنیا رفت. احمدی در سال‌های آغازین دهه 40 به‌عنوان شاعر اعلام حضور کرد و خیلی زود به شاعری مؤثر بدل شد. در آن سال‌ها، انتشارات نیل که از بهترین ناشران آن دوره بود، کتابی از احمدی منتشر کرد. به قول محمد حقوقی او با همان اولین کتابش «در دهه 30 را بست و دیگران را پشت این دروازه قرار داد».

قافیه در باد گم می‌شود

گروه ادبیات: احمدرضا احمدی پس از چند دهه حضور مؤثر در عرصه‌های ادبیات و هنر ایران، بیستم تیرماه و پس از یک دوره طولانی بیماری از دنیا رفت. احمدی در سال‌های آغازین دهه 40 به‌عنوان شاعر اعلام حضور کرد و خیلی زود به شاعری مؤثر بدل شد. در آن سال‌ها، انتشارات نیل که از بهترین ناشران آن دوره بود، کتابی از احمدی منتشر کرد. به قول محمد حقوقی او با همان اولین کتابش «در دهه 30 را بست و دیگران را پشت این دروازه قرار داد». احمدرضا احمدی به مرور کوشید شعر و نثر را به هم نزدیک کند و از این منظر برخی شاعران و منتقدان او را شاگرد خلف نیما نامیده‌اند؛ چرا‌که شعر او مبتنی بر نثر و کارکردهای توصیفی است. زبان شعری او نیز در عین سادگی، ظرایف بسیاری دارد و نوع نگاه او نیز باعث شده شعرش شعری همه‌جانبه باشد.

احمدرضا احمدی نویسنده و نقاش هم بود و در دیگر عرصه‌های ادبی و هنری مثل موسیقی، ویراستاری و ادبیات کودکان و نوجوانان نیز فعالیت‌هایی مهم داشت. او به نسلی از شاعران تعلق داشت که در دورانی پرتلاطم رشد کرده و بالیده بودند. احمدرضا احمدی در اردیبهشت 1319 در کرمان متولد شده بود. خودش در گفت‌وگویی گفته بود: «من در روز دوشنبه 30 اردیبهشت 1319 ساعت 12 ظهر در کرمان، در خانه‌‌ای که به آن خانه بیرونی می‌گفتیم، متولد شدم». پدرش کارمند وزارت دارایی بود و در خانواده پنج خواهر و برادر بودند که احمدرضا کوچک‌ترین‌شان بود. احمدرضا احمدی تا کلاس اول ابتدایی در کرمان بود و به مدرسه‌ای که به زرتشتیان کرمان تعلق داشت رفت. خودش گفته بود خانه‌مان نزدیک کارخانه برق کرمان بود که تا صبح از صدایش خواب نداشتیم، اما خانه‌مان برق نداشت. محوطه همین کارخانه یکی از محل‌های بازی احمدی در دوران کودکی‌اش بود. در سال 1326 پدرش دچار پارگی شبکیه می‌شود و کمی بعد برای درمان به تهران می‌آیند و دیگر به کرمان بازنمی‌گردند. احمدرضا احمدی در تهران به مدرسه ادب رفت که پشت مسجد سپه‌سالار بود و روبه‌رویش هم یک کلانتری قرار داشت. خودش درباره فضای آن روزها گفته بود: «در آن زمان، هر روز در جلو مجلس تظاهرات و بزن و بکوب بود. جلو چشم ما ملت را می‌گرفتند و می‌بردند. تنها چیز زیبایش این بود که کنار مدرسه ما کلاس سنتور ابراهیم سلمکی بود... ظهرها که از مدرسه مرخص می‌شدیم، می‌ایستادیم و از صدای ساز لذت می‌بردیم». کودکی احمدی در تهران روزهای وحشتناکی برایش بود؛ «سرما و غربت و غریبی». تیرگی‌های دوران هم به سختی‌های غربت افزوده بود. اما به مرور دوستانی پیدا کرد و از غریبگی‌اش کاسته شد. در 13، 14‌سالگی با پرویز دوایی و مسعود کیمیایی و بعد اسفندیار منفردزاده و فرامرز قریبیان و دیگران آشنا و دوست شد که دوستی با برخی از این چهره‌ها تا همین سال‌ها هم ادامه داشت. احمدی دبیرستان را در مدرسه دارالفنون که مدرسه‌ای فقیرانه بود و بعد مدرسه مروی گذراند که دبیرستانی سیاسی بود. در سال‌های پس از کودتای 28 مرداد به‌عنوان شاگرد مدرسه خفقان را حس کرده بود و به نوعی می‌توان گفت از همان کودکی در فضایی سیاسی رشد کرده بود. خودش درباره اینکه چرا سیاست در شعرهایش کم‌رنگ است، گفته بود که سیاست در شعرهایش هست اما به شکل شعار نیست و کم‌رنگ است و اگر پررنگ بشود شعر بدل به مقاله می‌شود: «شعر خط بسیار ظریفی دارد که اگر کمی از این خط به این طرف بیفتی، خراب می‌شود». احمدی به نسلی از شاعران تعلق داشت که در دورانی پرحادثه رشد کرده بودند و گفته بود نسل ما از سیاست بی‌تأثیر نبود و بسیار در حادثه قرار می‌گرفتیم.

بعدتر احمدی به همراه کسانی دیگر، انجمنی با نام طرفه شکل دادند. به‌جز خود او، نادر ابراهیمی، محمدعلی سپانلو، بهرام بیضایی، مهرداد صمدی و نوری‌علا هم در این انجمن بودند. پول گذاشته بودند تا کتاب دربیاورند و دو شماره مجله هم منتشر کردند. احمدی در این دوران با بهمن محصص هم آشنا شد. با او چند کتاب هم کار کردند. حضور احمدرضا احمدی در جریان شعر «موج نو» حضوری پررنگ است و او از نمایندگان اصلی این جریان شعری بود که در آغاز دهه 40 شکل گرفته بود. «سفر در شب»، «از بارانی که دیر بارید»، «میوه‌ها طعم تکراری دارند»، «هزار اقاقیا در چشمان تو هیچ بود»، «روزی برای تو خواهم گفت» و «هزار پله به دریا مانده‌ است» از‌جمله آثار او هستند.