ستاره شمالی(2)
وظایف ما و مسئولان
حدود دو سال از وعده محسنیاژهای، رئیس دستگاه قضا و دستور رئیسجمهوری برای آزادسازی حریم دریاها و رودخانهها میگذرد. حال اگر در سواحل جنوب ایران و شمال گذر کنید، تأثیر مثبت این وعدهها را میبینید؛ اما تا پایان و اجرای کامل فاصله داریم. چندی پیش در سواحل مازندران نظارهگر زیباییهای خزر و رخنماییهای آن بودم.
حدود دو سال از وعده محسنیاژهای، رئیس دستگاه قضا و دستور رئیسجمهوری برای آزادسازی حریم دریاها و رودخانهها میگذرد. حال اگر در سواحل جنوب ایران و شمال گذر کنید، تأثیر مثبت این وعدهها را میبینید؛ اما تا پایان و اجرای کامل فاصله داریم. چندی پیش در سواحل مازندران نظارهگر زیباییهای خزر و رخنماییهای آن بودم. زیباییهایی که با رعایت حریم دریا اندکی نفسکش دریا بهتر شده است؛ اما هنوز در سواحل مازندران هستند غولهایی که نهتنها برای حریم دریا، بلکه دیگر برای جنگلها نفسی نگذاشتهاند. شاید جای تعجب باشد که یک سازنده، آنهم سازنده منتخب تهران که معنای آن این است که در ساختوساز، آنهم بلندمرتبهسازی حرفهای است، چگونه از حریم دریا و تعرض به جنگل میگوید و از ساختوساز غیراصولی انتقاد میکند.
انتقاد میکنم چون همه ما قبل از آنکه به شغل و حرفهای شهره باشیم، در درجه اول ایرانی هستیم و میخواهیم این سرزمین نهتنها در حال حاضر برای ما بلکه هزاران سال برای ایرانیان قابل سکونت و زیبا باشد. از بین بردن منابع طبیعی این کشور، یعنی از بین بردن فضای زندگی فرزندان و نوههای خودمان. نباید ایران را آنگونه به آیندگان تحویل دهیم که غیرقابل سکونت باشد و از الان فرزندمان را تشویق به مهاجرت و کوچ اجباری کنیم.
ازاینرو من همیشه معتقدم ساختوساز و قوانین آن اگرچه نباید به گونهای باشد که دستوپای پیشرفت و آبادانی و توسعه در کشور را ببندد، نباید به گونهای هم باشد که ایران را به خشت و سیمان تبدیل کند. ازاینرو ایران زیبا را باید پاس بداریم. به همین منظور، ساختوسازهای بیرویه در اعماق جنگل، آنهم در ارتفاعات و آنهم به صورت بلندمرتبهسازی تعجببرانگیز است. برخی از ساختوسازها جنبه عمومی دارد. مثلا اگر تلهکابین از بخشی از جنگل عبور میکند و زیباییهای آن را به رخ میکشد و باعث جذب درآمد ملی و گردشگر میشود و نظارت کامل بر محدوده حفظ جنگل و طبیعت دارد، قابل دفاع است؛ اما اگر بخش دولتی با قدرت و زور یا حتی بخش خصوصی با رانت، بخشی از منابع طبیعی را برای ساختوساز شخصی استفاده کند، قابل دفاع نیست که هیچ، محکوم هم هست.
اما درباره آنچه در ابتدای مطلبم نوشتم، باید اعتراف کرد که با همت رئیس دستگاه قضا و پیگیریهای رئیسجمهوری خدمات خوبی در حریم ساحل دریا انجام شده است. بااینحال، سخنی با مسئولان اجرائی دارم.
دریای شمال ایران از ناملایماتی که بخشی از آن فرهنگی است، رنج میبرد. اگر به دوردستها و افق دریای خزر خیره شوید، محو در زیباییهایش خواهید شد و از ماسههای طلاییاش که در دنیا بینظیر است، لذت میبرید؛ اما اگر کمی جزئیتر به آن بنگرید و چند قدم در ساحل قدم بزنید و اندکی در آب آن شناور شوید، فضا فرق میکند. اولین و مهمترین چیز که شما را میآزارد، زباله است. از بطری آب و پوشک بچه و پاکت چیپس و پفک گرفته تا پوست تخمه همه جا را فراگرفته است. بخشی از آن به مسائل فرهنگی مربوط است و مسئولیت اجتماعی همه ما، ولی بخش مهم و بیشتری از آن به مسئولان مربوط است و با برنامهریزی حلشدنی است. یکی از معضلات مهم در سواحل شمال ایران این است که همکاری مناسبی بین بخش خصوصی و نظارت دولتی وجود ندارد. تفریحگاه مناسب و متمرکز مثل هتلهای بزرگ، ماریناهای (بندر تفریحی) مناسب و حتی پارکهای بزرگ با امکانات پیشرفته وجود ندارد و در نتیجه، مردم برای لختی آسایش به صورت مجمعالجزایر پراکنده در سراسر ساحل یا رودخانه و جنگل اتراق میکنند و طبیعی است اگر حتی اصلیترین زبالههای خود را جمع کنند و ببرند، اندکی از آن باقی میماند. مشکل هم از همینجا شروع میشود که چون آن بخش از حاشیه رودخانه و دریا تحت اختیار بخش خصوصی و نظارت دولتی نیست، کسی وجود ندارد که مسئولیت جمعآوری پاکسازیها را بر عهده بگیرد. اگرچه گاهی سازمانهای مردمنهاد و علاقهمندان به محیط زیست گرد هم میآیند و بخشی از محیط را پاکسازی میکنند، اما این کافی نیست. از سوی دیگر، از خانوادههایی که پس از مدتی آمدهاند تا لختی بیاسایند، آنهم در محیطی که از قبل هیچ امکاناتی برایشان فراهم نشده، نباید انتظار داشت تا به نظافت کامل بپردازند، آتش نیفروزند و... .
بنابراین قوانین را باید به گونهای تدوین کرد تا بخش خصوصی به صورت قانونمند زیرساختهای مناسب تفریحی را برای مردم فراهم کند و دولت وظیفه حکمرانی و نظارت کامل برای حفظ محیط زیست و منابع ملی را بجا بیاورد تا نه سیخ بسوزد و نه کباب.