گسست از جهان
ژرژ پرک از نویسندگان مهم فرانسه در نیمه دوم قرن بیستم است که در 1936 در پاریس به دنیا آمد و در سال 1982 به دلیل ابتلا به سرطان ریه درگذشت. اخیرا یکی از رمانهای او با عنوان «مردی که خواب است» با ترجمه ناصر نبوی در نشر نو منتشر شده است.
شرق: ژرژ پرک از نویسندگان مهم فرانسه در نیمه دوم قرن بیستم است که در 1936 در پاریس به دنیا آمد و در سال 1982 به دلیل ابتلا به سرطان ریه درگذشت. اخیرا یکی از رمانهای او با عنوان «مردی که خواب است» با ترجمه ناصر نبوی در نشر نو منتشر شده است.
این رمان زبانی شاعرانه با جملاتی طولانی و درهمتنیده دارد و این ویژگیها در همان سطور ابتدایی رمان دیده میشود: «همین که چشم هم میگذاری ماجرای خواب آغاز میشود. سایهروشن آشنای اتاق، حجم تاریکی که جزئیات شرحهشرحهاش کردهاند و حافظهات بیدشواری درونش راههای هزارباررفته را به جا میآورد همچنان که آنها را بر گرته مربع کدر پنجره از نو طرح میزند، همچنان که به میانجی یک بازتاب جانی دوباره به روشویی میبخشد و به میانجی سایهِ اندکی روشنتر یک کتاب جانی دوباره به قفسه و همچنان که توده سیاهتر لباسهای آویخته را مشخص میکند، مدتی بعد جای خود را به فضایی دوبعدی میدهد، مثل تابلویی بی سرحدات معین که با نقشه چشمهایت زاویهای تند بسازد، چنانکه انگار این تابلو، نه یکسر عمودی، به پل بینیات تکیه داشته باشد، تابلویی که ممکن است ابتدا یکپارچه خاکستری جلوه کند بلکه هم خنثی، بیرنگ و بیشکل، اما یحتمل کمی بعد اقلا دو خصوصیت بر خود بار میبیند...».
پرک با همان اولین کتابی که منتشر کرد به شهرت رسید. این کتاب «چیزها» نام داشت که در سال 1965 منتشر شد و با اقبال روبهرو شد. «مردی که خواب است» دومین رمان پرک است که در 1967 به چاپ رسید. کتاب بعدی او با عنوان «ناپدیدی» تجربهای عجیب در زبان فرانسوی بود. پرک در دیگر رمانهایش هم ابداعات سبکی مختلفی را آزمود و سبکی منحصر به خود داشت.
ناصر نبوی در بخشی از پیشگفتار ترجمهاش درباره دشواریهای ترجمه آثار پرک نوشته: «پرک هرقدر در فرانسه محبوب است، هرقدر به عنوان یکی از خلاقترین و تکنیکیترین نویسندگان فرانسوی معاصر شناخته میشود، همانقدر در ایران ناشناخته مانده است. تنها اثری که تاکنون از او به فارسی درآمده چیزهاست به ترجمه احمد سمیعی، به فاصله تنها چهار سال از انتشار متن فرانسوی داستان و چهبسا نه بیتأثیر از جایزهای که برد. بود و نبود پرک در فارسی منحصر شد به همین ترجمه و دو کوشش دیگر در سالهای اخیر. دلیل این مسئله به احتمال زیاد دشواریهای خاص زبانی ترجمه آثار پرک است، وگرنه کیست در میان مترجمان ادبی فرانسه به فارسی که از اهمیت بیچونوچرای آثار او غافل باشد؟».
پرک در رمان «مردی که خواب است» با زبانی شاعرانه به روایت تجربهای فلسفی پرداخته است. شخصیت اصلی که در تمام داستان «تو» خطاب میشود، در دانشگاه سوربن جامعهشناسی میخواند تا اینکه روزی تصمیم میگیرد سرِ جلسه امتحان حاضر نشود و درسش را نیمهکاره بگذارد. این تصمیم ناگهانی سلسلهجنبان رشتهای از تصمیمها میشود که همگی یک ایده را تعقیب میکنند: گسست مطلق از جهان و بیاعتنایی محض به آدمها و پیشامدها. اما تا کجا میتوان به همگان نه گفت؟ تا کِی میتوان خود را از دنیا و مافیها برکنار داشت؟ و تبعات چنین انزوای سرسختانهای چیست؟ جملهای از فریدریش نیچه را شاید بتوان پاسخی دانست به این پرسشها و تفسیری موجز بر این داستان، آنجا که فیلسوف آلمانی میگوید: اگر دیرزمانی به مغاک نگاه کنی، مغاک نیز به تو نگاه میکند.