به مناسبت درگذشت ژیل پرو، نویسنده متعهد چپ
تاریخ نبرد و مقاومت
ژیل پرو، نویسنده و روزنامهنگار چپ، که در ایران بهواسطه ترجمه ابوالحسن نجفی از مجموعهای از داستانهایش شناختهشده بود، بهتازگی در 92سالگی درگذشت. او رماننویس، روزنامهنگار و مورخی بود که در سال 1931 در پاریس متولد شد و تحصیلات عالیاش را در انستیتوی مطالعات سیاسی به پایان رساند و سپس به کار وکالت مشغول شد.
پیام حیدرقزوینی
ژیل پرو، نویسنده و روزنامهنگار چپ، که در ایران بهواسطه ترجمه ابوالحسن نجفی از مجموعهای از داستانهایش شناختهشده بود، بهتازگی در 92سالگی درگذشت. او رماننویس، روزنامهنگار و مورخی بود که در سال 1931 در پاریس متولد شد و تحصیلات عالیاش را در انستیتوی مطالعات سیاسی به پایان رساند و سپس به کار وکالت مشغول شد.
پرو در سال 1961 کتابی با عنوان «چتربازها» منتشر کرد که ریشه در تجربهها و مشاهدات خود او از دوران خدمت نظامش در الجزایر داشت و در آن به شرح خشونت نظامیان فرانسوی در الجزایز پرداخت. «چتربازها» با استقبال روبهرو شد و جایزهای هم برای نویسنده به همراه داشت و این باعث شد که پرو کار وکالت را رها کند و جدیتر به سراغ نویسندگی برود. «راز روز بزرگ» کتاب دیگر پرو بود که در سال 1964 منتشر شد. او برای نوشتن این کتاب چندین سال درباره وقایع کمتر شناختهشده جنگ دوم جهانی تحقیق کرد و درنهایت کتابش جایزه کمیته نهضت مقاومت فرانسه را به دست آورد و در بعدی وسیع ترجمه و خوانده شد. کتاب سوم ژیل پرو، «ارکستر سرخ»، در 1967 منتشر شد و در اینجا نیز او به اتفاقات و نقاطی از جنگ توجه کرد که کمتر دیده شده یا فراموش شده بودند. «ارکستر سرخ» هم با استقبال روبهرو شد و ژیل پرو در سطحی گستردهتر شناخته شد.
ابوالحسن نجفی که در ترجمه انتخابهایی ارزنده داشت، در مقدمه مجموعه داستانی از ژیل پرو که با عنوان «وعدهگاه شیر بلفور» ترجمه کرده بود، درباره آثار پرو به این نکته اشاره کرده بود که اغلب داستانهای او در زمینهای تاریخی روایت شدهاند و به مسائل جهان معاصر، بهویژه جستوجوی حقیقت در محاکمات جنایی و خشونتهای سیاسی، پرداختهاند.
پرو نویسندهای متعهد و با گرایش چپ بود که در داستانهایش به تاریخ و سیاست توجهی ویژه داشت. او در آثار مختلفش به جنبشهای رهاییبخش، نهضت مقاومت فرانسه، مصائب ناشی از جنگ، شکنجه، خشونت نیروهای پلیس و حکومتهای استبدادی پرداخته است. پرو نقش مهمی نیز در مبارزه علیه اعدام در فرانسه داشت. در کارنامه بهجامانده از ژیل پرو کتابی غیرداستانی با عنوان «کتاب سیاه سرمایهداری» هم دیده میشود. این کتاب شامل مجموعهای از مقالات از نویسندگان مختلف است که هریک به یکی از مسائل ویرانگر جهان سرمایهداری پرداختهاند. «دوست ما شاه» عنوان کتاب دیگری از پرو است که در سال 1990 منتشر شد و این کتابی است درباره حکومت استبدادی و شکنجهگر ملکحسن دوم، شاه کشور مغرب. این اثر پرو منجر به اختلاف میان فرانسه و مغرب شد و میرفت که به قطع ارتباط دو کشور منجر شود.
اما آنچه در مجموعه داستان «وعدهگاه شیر بلفور» با انتخاب و ترجمه ابوالحسن نجفی آمده، منتخبی است از داستانهای مجموعهای با عنوان «نالههای بلند» که در سال 1970 منتشر شده بود. اکثر داستانهای این مجموعه با شروعی ناگهانی در همان آغاز خواننده را غافلگیر میکنند و او را به دل رویدادی غالبا تاریخی پرتاب میکنند. این تجربه در داستان های پرو با نوعی هراس آمیخته است؛ هراسی که هم ناشی از شروع ناگهانی قصه است و هم برآمده از ماجرای داستان و وضعیت شخصیتهای قصهها. از میان هفت داستانی که ابوالحسن نجفی انتخاب کرده، همه بهجز دو داستان آخر مجموعه، که البته میتوان آنها را رمان کوتاه هم نامید، از زاویه دید سومشخص روایت میشوند. زاویه دید سوم شخص در داستانهای پرو غالبا سوم شخصی محدود به ذهن شخصیتها است و به عبارتی راوی بازتابنده یا کاتب ذهنیت شخصیت داستانها است و بههمینخاطر تشویش و هراس و تناقضی که در اغلب شخصیتهای داستانهای پرو دیده میشود، به طرز محسوسی به خواننده منتقل میشود.
از بین داستانهای این مجموعه، قصه اول با نام «نامزد و مرگ» از یک نظر متمایز از دیگر داستانها است و آن اینکه این داستان ارتباطی با تاریخ ندارد. بااینحال این قصه نیز در همان سطر اولش، وقتی راوی خبر از ورود زودهنگام و دور از انتظار افرادی نامعلوم میدهد، نوعی تشویش در خواننده به وجود میآورد. و ضمنا شخصیتهای این قصه نیز با تناقض و تردید روبهرویند و در آخر هم قصه با تلخی پایان میگیرد و حسرت و عشقی فروخورده باقی میماند.
«وعدهگاه شیر بلفور» اگرچه شامل قصههایی بههمپیوسته نیست؛ اما ارتباطی میان داستانها برقرار است که مانند نخی نامرئی از میانشان میگذرد و به یکدیگر وصلشان میکند. قصههای این مجموعه، به جز همان اولی، همگی به رویدادی تاریخی پیوند خوردهاند و میان گذشته و اکنون در رفتوآمدند و مهمتر از اینها اینکه داستانها راه خود را از طریق تصویرکردن ذهنیت شخصیتها باز میکنند و پیش میروند.
داستانها هریک به واسطهای نقبی به گذشته میزنند؛ گذشتهای که اگرچه با امر کلی و تاریخ پیوند خورده؛ اما بیشازآن به وضعیت شخصیتهای درگیر موقعیتهای تاریخی توجه داشته است. گذشته داستانهای پرو، گذشتهای است مربوط به قهرمانان، خائنان و قربانیان تاریخ. در این داستانها تصویر قطعی از قهرمان، خائن و قربانی وجود ندارد و داستانها مدام میان این سه وضعیت در نوساناند. شخصیتهای داستانهای ژیل پرو غالبا سوژههایی تاریخیاند؛ اما لزوما همه آنها قهرمانهایی تام و تمام نیستند؛ بلکه آدمهاییاند که در مواجهه با رویدادی تاریخی (هجوم نازیها و اشغال فرانسه، جنبش می ۶۸، نبردهای استقلال الجزایر و...) به سوژههای سیاسی و تاریخی تبدیل شدهاند؛ اما بااینحال این سوژگی، آنها را بدل به ابرقهرمانهای خیالی و اسطورهای نکرده است. هریک از آنها میتوانند در زیر فشار وادهند، دچار وحشت شوند، روحیه حسابگرانه داشته باشند. بهاینترتیب در داستانهای پرو مرز روشنی میان قهرمان و خائن وجود ندارد.
داستانهای پرو هریک به مقطعی از تاریخ مربوطاند. تاریخی که معاصر نویسنده است و غالبا به فرانسه بعد از جنگ جهانی دوم مربوط است. ژیل پرو در داستانهایش به سراغ نقاط نامکشوف و دیدهنشده تاریخ معاصر رفته و از زاویهای متفاوت به مبارزان نهضت مقاومت فرانسه، جنبش می ۶۸، جنگ جهانی دوم، وقایع استقلال الجزایر و مبارزات استقلالطلبان ایرلند شمالی پرداخته است. این داستانها مملو از سؤالهایی است که گاه بیپاسخ میمانند و در آخر معلوم نیست که مرز میان قهرمان یا خائن کجاست و همه آنها با «دوگانگی تناقضآمیزی» روبهرو هستند. داستانهای این مجموعه به دنبال ارائه تصویری اسطورهای از قهرمانان نیست؛ بلکه میکوشد به ذهنیت مبارزان نزدیک شود و دغدغهها، ضعفها، مقاومتها و شکستهایشان را در موقعیتهای تاریخی به تصویر بکشد.
داستان دوم مجموعه با نام «بازگشت بیبندوم»، مانند دری است برای ورود به جهان داستانی مشترکی که قرار است از این قصه به بعد روایت شوند. «بازگشت بیبندوم» به نوعی بازگشت «شر» است. بیبندوم که عضو سابق گشتاپو است، نماد شر جهان امروز است. او نماد جنگ، شکنجه و دورانی است که انگار به سر رسیده؛ اما از قضا هنوز در شکل و شمایلی متفاوت تداوم دارد و حالا یکباره ظاهر شده است. این داستان در سطر اولش طوری خبر از بازگشت بیبندوم میدهد که انگار هنوز دوره جنگ است و عضوی از گشتاپو میتواند بعد از ربع قرن باز هم شخصیت قصه را مورد خطاب قرار دهد: «از پشت سر خود صدای محکم و خشنی شنید: از جاتان تکان نخورید! گشتاپو است!». شخصی که مورد خطاب بیبندوم قرار گرفته، عضو سابق نهضت مقاومت فرانسه است که در دوره جنگ توسط او بازداشت شده بود و اینک در دوره بعد از جنگ و در کشورش، فرانسه، باز مورد خطاب بیبندوم قرار گرفته است. با این خطاب ناگهانی در همان شروع داستان، خواننده نیز انگار در همان جایگاه شخصیت قصه قرار میگیرد و میان «تن و روانش» جدایی میافتد: بیبندوم، عضو سابق پلیس مخفی آلمان نازی، در دوره بعد از جنگ باز هم به فرانسه برگشته؛ اما اینبار در قامت کارخانهدار و سرمایهداری که دم از وظیفه میزند. او اینک توریستی است که قصد گشتوگذار دارد و در مواجهه با زندانی سابقش هنوز هم دست بالا را دارد. شکنجهگر سابق حالا خود را پدری میداند که چشم زندانیانش را به واقعیت میگشوده و با انواع شکنجه از آنها حرف میکشیده است. او هنوز معتقد است که «وظیفه»اش را انجام میداده و کاری جز انجام وظیفه نکرده است. عضو سابق گشتاپو طوری از گذشتهاش حرف میزند که نهتنها هیچ ردی از پشیمانی در آن وجود ندارد؛ بلکه از گذشتهاش دفاع هم میکند. بازگشت بیبندوم با همان شکل و شمایل نشان میدهد که جهان بعد از جنگ، هنوز خالی از «شر» نیست و شر به شکلی دیگر همچنان در این جهان پرسه میزند و انگار بخشی جداناشدنی از آن است.
داستان سوم مجموعه با عنوان «سالگرد»، تصویری دیگر از جنگ و مصیبتهای ناشی از آن به دست میدهد. عشقهای پنهان، قهرمانهای ترسخورده، نیازهای جسمانی و ضعف آدمهایی که در موقعیتهایی بحرانی گرفتارند تصویرهایی از پشت صحنه جنگ است که در این داستان به تصویر کشیده شده است. در این داستان آدمها با همه نیازها و احساساتشان قربانی وضعیتیاند که به آنها تحمیل شده است. در داستانهای ژیل پرو، شر امری بیرونی است و به نظم مسلط برمیگردد و نه به درون آدمها. آدمهای این قصهها، مقهور علایق و احساسات و نیازهای انسانی-حیوانیشان هستند و این شرایط هم درباره قهرمانهای قصهها صادق است و هم درباره خائنها. در داستانی دیگر از کتاب با نام «مردی از اوکراین»، جاسوسی آمریکایی برای خرابکاری به منطقه ممنوع بلوک شرق وارد شده و درست در پای دیوار برلین و در اوج اضطراب به تجربهای عجیب و ناقص از لذت جنسی میرسد. داستانهای پرو اگرچه هریک بهواسطهای به گذشته برمیگردند؛ اما با رجوع به گذشته تصویری از جهان امروز هم به دست داده میشود. گذشته هنوز به پایان نرسیده و رد آن همچنان در جهان امروز دیده میشود و این جهانی است که در آن دیگر خبری از آرمانهای گذشته نیست و همه چیز با ابهام درآمیخته است. این تصویر بیش از هر داستان دیگری در قصه «نالههای بلند» دیده میشود. قصهای که همزمان با جنبش می ۶۸ رخ میدهد و درباره پسری است که بعد از مرگ پدرش که از اعضای نهضت مقاومت بوده، به دنیا آمده و در طول داستان با مسئله خیانت پدرش روبهرو میشود و تمام زندگیاش وقف یافتن دلیل خیانت پدرش میشود و بعد این تردید به وجود میآید که آیا پدرش واقعا خائن بوده است؟ او برای یافتن پاسخ این پرسش به زیرورو کردن وقایع گذشته میپردازد؛ اما در آخر به تأمل درباره وضعیت فعلی خود و جهان اطرافش میرسد. دهه بعد از ۱۹۶۰، با سربرآوردن بیعملی و بیارادگی همراه است و در این قصه پسری که متعلق به نسل دهه ۶۰ است، در جستوجوی واقعیت عملکرد پدرش به درکی درستتر از وضعیت فعلی میرسد.
قصه آخر مجموعه با نام «گمگشته» به جریان نبردهای ایرلند شمالی با نیروهای انگلیسی مربوط است و یکی از مبارزان که با اتهام خیانت روبهرو شده، به ساحلی دورافتاده رفته تا مخفی شود. او در تنهاییاش به وقایع مختلفی فکر میکند و در جایی از داستان به جعل واقعیت درباره نبرد مسلحانه فکر میکند و با دفاع از مبارزه مسلحانه میگوید: «بر روی جنازه من، کلمه تروریست را تف خواهند کرد. و با این یک کلمه همه چیز گفته خواهد شد. چنین است زمانهای که ما در آن به سر میبریم. پیروزی بزرگ اتحاد مقدس کشورهای مقتدر در این است که با اطلاق کلمه تروریست توانستهاند طغیانهای احمقانه چند متعصب تکرو را با پیکارهای ارتشی از سربازان مخفی یکسان جلوه دهند، سربازانی که برای آزادی کشورشان مبارزه میکنند و اگر از پشتیبانی بیقیدوشرط ملتشان برخوردار نمیبودند، از مدتها پیش نابود شده بودند. من برچسب تروریست را با رغبت میپذیرم. آن را روی تابوت مانوکیان و بن مهدی و چهگوارا و گمنامان بسیاری مانند من نیز چسباندهاند».