رهیافتی به چالشها و دشواریهای ایران برای ورود به «بریکس»
وقتی کشور یا کشورهایی دیپلماسی خود را در تقابلجویی، به هر دلیل حتی حقطلبانه، با جهان یا کشورهایی که اگر نگویم درجه اول، بلکه تعیینکننده در صحنه دیپلماسی جهانی هستند، تعریف کنند، بهتدریج ناگزیر میشوند مناسبات سیاسی و اقتصادی خود را در فاصله شکافهای تاریک و کوچکی از تضادهای موجود قدرتهای جهانی بیابند، بیآنکه در صفبندی قوا جایی در میان کشورهای تعیینکننده شاخصهای دیپلماسی بینالملل داشته باشند و نقش مؤثری در این زمینهها ایفا کنند.
منصور انصاری: وقتی کشور یا کشورهایی دیپلماسی خود را در تقابلجویی، به هر دلیل حتی حقطلبانه، با جهان یا کشورهایی که اگر نگویم درجه اول، بلکه تعیینکننده در صحنه دیپلماسی جهانی هستند، تعریف کنند، بهتدریج ناگزیر میشوند مناسبات سیاسی و اقتصادی خود را در فاصله شکافهای تاریک و کوچکی از تضادهای موجود قدرتهای جهانی بیابند، بیآنکه در صفبندی قوا جایی در میان کشورهای تعیینکننده شاخصهای دیپلماسی بینالملل داشته باشند و نقش مؤثری در این زمینهها ایفا کنند.
بعضی از نظریهپردازان بر این باورند که دیپلماسی جهانی نه براساس حق کشورها آنگونه که هست؛ بلکه بر بنیان تعادل قوا، میزان قدرت معنوی و نرم، توان اقتصادی، بازیگری در دستهبندیهای جهانی و انتخاب دوستی و دشمنی با کشورهای مختلف یا قرارداشتن در سازمانهای بینالمللی و پیمانهای منطقهای با رویکردهای مشخص رقم میخورد.
اگر بخواهیم قاطبه سیاست خارجی خود را براساس حقمحوری و احقاق حق تعریف کنیم، دیگر قادر به تأمین منافع ملی در قالب سیاست خارجی فعال نخواهیم بود.
بهواقع در مخاصمات، مناقشات و حتی برخی مناسبات، هیچ کشوری نمیپذیرد که حق با کشور مقابلش است، خواه همسایه باشد، خواه بسیار دور.
اصولا در نظام بینالمللی، با وجود قوانین و مقررات متعدد و مکتوب پذیرفتهشده نمیتوان گفت داوری محقانه همهجانبه خارج از تعادل قوا وجود دارد؛ اگرچه دیپلماسی جهان همواره به نسبتهای کموبیش متأثر از داور واقعی یعنی افکار عمومی در حال تکوین بوده است؛ ولی حتی افکار عمومی مستقل وجدانهای بیدار جوامع بشری نیز در مواردی میتوانند تحت تأثیر برجستهسازی اَبَررسانههای بینالمللی قرار بگیرند.
باید گفت افکار عمومی در همه کشورهای جهان، هرچند جزء مؤلفههای قدرت به شمار نمیروند؛ ولی قدرت را بهشدت متأثر میکنند؛ بنابراین در نهایت، مناسبات میان کشورها و صحنههای دیپلماسی جهانی، انتخابی و کشورها با درک واقعی و عینی از تواناییها و موقعیت خود میپذیرند با رعایت قواعد بازی در این یا آن دستهبندی وارد شوند و کدام پیمان، عهدنامه یا سازمان جهانی را بپذیرند و شرایط خود را برای ورود به آنها منطبق کنند.
متأسفانه صفبندی قوا در صحنه جهانی به گونهای است که حتی کشورهای صاحب حق در مناقشات و رویاروییها ناگزیرند برای به دست آوردن حق خود وارد پیمانهای منطقهای یا جهانی شوند.
کشور ما چهلواندی سال بعد از انقلاب هنوز نتوانسته یا نخواسته وارد هیچکدام از پیمانها یا سازمانهای بینالمللی موجود شود؛ سازمانهایی مانند تجارت جهانی، بانک جهانی، صندوق بینالمللی پول یا حتی نهادهای متداولی مانند افایتیاف، پالرمو یا موارد دیگر که میتوانند امکانات، عرصهها یا ابزارهای لازم برای ایفای نقش جهانی بهتر هر کشور را فراهم کنند.
البته نباید از نظر دور داشت که استدلال و بهانه مسئولان سیاسی ما اغلب این بوده است که قدرتهای جهانی در این نهادها دست بالا و سهم بیشتر را دارند و نباید به این برتری ناعادلانه تن داد؛ اما اگر بپذیریم هیچ کشوری در جهان، بهویژه در ژئوپلیتیکهای حساس منطقهای نمیتواند بدون برقراری روابط قابل اتکا در عرصه بینالمللی موقعیت سیاسی، اقتصادی و بازرگانی خود را تثبیت کند و همچنین بپذیریم که بخش عمدهای از اقتدار و ثبات کشورها، حضور و کسب جایگاه در نهادهای استقراریافته مورد قبول جامعه مدنی جهانی و بسیاری از دولتهاست، باید نگاهی از بیرون به درون سازمانهای بینالمللی و وضعیت کشورمان ایران در این نهادها بیندازیم.
حرف و شعار، شاخص ارزیابی اقتدار کشورها در صحنه بینالمللی نیست. روابط و مناسبات پایدار بینالمللی این نخواهد بود که بگوییم اگر آنها اعم از کشورهای همسایه و همجوار یا دوردست این کار را بکنند، ما در مقابل آن کار را خواهیم کرد؛ بلکه شاخص اصلی اقتدار، توانمندی و ثبات یک کشور این است که در این یا آن نهاد بینالمللی سازمانیافته با تعریف و مقررات مشخص، چه جایگاهی دارد و میتواند چه نقشی در آن ایفا میکند؟
پس از این مقدمه طولانی، با نگاهی دقیقتر به موضوع عضویت کشورمان در پیمان بریکس میپردازیم که در خبرها با تعابیر و اصطلاحات مختلف برجسته شده است؛ ورودی که اگر صورت بگیرد، میتواند دریچهای برای گسترش فعالیتهای اقتصادی و دیپلماتیک در جهان قطببندیشده کنونی باشد.
در گفتوگوهای هفته گذشته آنیل سوکلان، نماینده آفریقای جنوبی در تهران، با خبرنگاران در حاشیه کنفرانس ایران-بریکس موضوع عضویت ایران در این پیمان انعکاس خبری داشت.
گرچه آنیل سوکلان در کنفرانس ایران-بریکس ضمن تأکید بر روابط مستحکم ایران و آفریقای جنوبی که گفته میشود بهتازگی گسترش بیشتری یافته است، فقط از «دوستی ایران با بریکس» یا اهمیت ایران در منطقه جنوب غرب آسیا بهعنوان «صدای قوی» سخن گفت؛ اما بهصراحت اشارهای به عضویت ایران در بریکس نکرد.
با توجه به دعوت اخیر وزیر امور خارجه آفریقای جنوبی از امیرعبداللهیان، وزیر خارجه ایران، به نشستی با حضور وزرای امور خارجه کشورهای دوست بریکس در ابتدای ماه ژوئن گذشته بهعنوان یکی از این کشورها، موضوع عضویت ایران در این نهاد اقتصادی بینالمللی در افکار عمومی ایران مطرح شده است.
گفتنی است آنیل سوکلان در کنفرانس روز سهشنبه هفدهم مرداد ماه «ایران-بریکس» در تهران، از ایران بهعنوان یک دوست نام برد و اشارهای به واجد شرایط بودن ایران برای عضویت نکرد؛ ولی به نظر میرسد با وجود خبر احتمال حضور رئیسجمهور در پانزدهمین کمیسیون مشترک اقتصادی ایران و آفریقای جنوبی موضوع بررسی عضویت ایران در بریکس، با وجود تحریمها به طور جدیتر مطرح شود.
در روزهای آغازین تیرماه سال گذشته نیز، رئیسی در نشست غیرحضوری سران «بریکس پلاس» به میزبانی چین گفته بود: ایران بهعنوان کشوری با تاریخی پربار از حضور فعال در ابتکارات بینالمللی آمادگی دارد همه ظرفیتهای خود را برای رسیدن به اهداف بریکس به اشتراک گذاشته و بهعنوان شریکی قابل اتکا، بریکس را به گلوگاههای انرژی و بازارهای بزرگ جهانی متصل کند.
در همین زمینه، رئیسی در بازگشت سفر بهمن ماه گذشته (1401) خود از چین، در فرودگاه مهرآباد به خبرنگاران گفته بود که چین تمایل خود برای عضویت ایران در بریکس را در مذاکرات راهبردی انجامشده ابراز کرده است.
حال برای توضیح بیشتر درباره پیمان بریکس ناگزیریم به فضای سیاسی-تاریخی شکلگیری این پیمان که در چه شرایطی به وجود آمد، بپردازیم.
فروریزی دیوار برلین در روز نهم نوامبر 1989، فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و کشورهای موسوم به بلوک شرق، تغییر صفبندی و آرایش قوا در دیپلماسی جهانی و همچنین تحولات چشمگیر و شگرف در شبکه اینترنت با امکان پست الکترونیکی (ایمیل)، وبگردی، بارگذاری از سوی کاربران و فراهمشدن شرایطی با کمک جستوجوگرهای قدرتمند برای تحقیق و دستیابی به اطلاعات از هر کجای دنیا و به وجود آمدن اتحادیه اروپا و یکسانسازی واحد پول آنها توأم با حضور انگلستان گرچه تا حدودی متفاوت در این اتحادیه، موضوع جهانیشدن با ویژگی هژمونی آمریکا را به منصه ظهور رسانید.
این موضوع، با تأکید بر یک هویت تکواره از سوی کشورهای شمال و پذیرش اقتصاد نئولیبرالیسم در جایگاه پیروز جنگ سرد که بر جهان حاکم خواهد شد، از سوی کشورهای غربی و بعضی نظریهپردازان توسعه با حدت و شدت و هیجان بسیاری مطرح شد.
اما درست در شرایطی که این نظریه میرفت تا حاکمیت خود را بر جهان به کرسی بنشاند و در گرماگرم اطمینان آمریکا از هژمونی بلامنازع خود، حمله یازدهم سپتامبر 2001 به برجهای دوقلوی ساختمان تجارت جهانی در نیویورک، تکانه شدیدی وارد آورد تا جهان متوجه شود شکاف شمال - جنوب بسیار عمیق است و نمیتوان فقط با تکیه بر هویتی تکواره که کشورهای شمال بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی بر تبعیت همه کشورهای جهان از آن تأکید داشتند، صحنه دیپلماسی جهان را رهبری و اداره کرد.
آمریکا بعد از این حمله غیرمنتظره که از رصد نهادهای امنیتیاش کاملا پنهان مانده بود، برای احیای غرور آسیبدیده ابرقدرتی خود، با هدف نابودی القاعده، عامل این حملات در سال 2001، به طور گسترده و تمامعیار به افغانستان حمله کرد و حکومت طالبان را برانداخت.
به دنبال این حمله، دو سال بعد بر آن شد به بهانه وجود کارخانجات تولید سلاحهای شیمیایی در سال 2003 به عراق حمله و حکومت دیکتاتوری این کشور را سرنگون کند. هزینههای هنگفت و نتایج اندک این دو اقدام نظامی، نهتنها به تقویت و تحکیم جایگاه هژمونی آمریکا منجر نشد؛ بلکه آن را در مسیر افول قرار داد و در ادامه در سال 2008، بحرانهای اقتصادی آمریکا به دلیل رکود در مسکن، مستغلات و صنایع بزرگ خودروسازی، بحث روند کاهش هژمونی این کشور در صحنه جهانی را جدیتر کرد.
همروند با این اتفاقات، کشورهایی مانند چین، روسیه، هند و برزیل که خود را از این اتفاقات آگاهانه دور نگه داشته و وارد عرصههای گسترده تجارت جهانی شده بودند، بر بستر جهانیشدن و براساس نظریههای نومنطقهگرایی بهعنوان نظریهای متفاوت از همگرایی منطقهای، موضوع ایجاد پیمانی قدرتمند و اقتصادی را دنبال و در سال 2009، این پیمان، مرکب از چهار کشور فوق که به اختصار «بریک» نامیده شد، موجودیت خود را اعلام کردند.
با پیوستن کشور آفریقای جنوبی رهاشده از رژیم آپارتاید و بهعنوان کشوری در قلب آفریقا در سال 2011 به این کشورها، این پیمان با عنوان گسترشیافته «بریکس»؛ مرکب از حروف اول لاتین کشورهای برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی وارد صحنه اقتصاد و تجارت جهانی شد.
باید تأکید کرد که بریکس، بر آن نبوده و نیست که به تقابلجویی یا درگیری مستقیم با اروپا و آمریکا بپردازد و مقابل نظم جهانی قرار گیرد؛ بلکه پیمانی است اقتصادی-تجاری که میخواهد در نظم موجود قدرت چانهزنی خود را در نهادهای قدرتمند مالی جهان یعنی بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول، برای کسب سهم بیشتر افزون کند. بریکس، اینک با حضور کشوری مانند چین که طبق برآوردها و تخمین صندوق بینالمللی پول در سال 2025 میتواند نه از نظر نظامی؛ بلکه اقتصادی به هژمونی برتر جهانی دست یابد، همچنین موقعیت ممتاز پراکندگی در ژئوپلیتیکهای مهم جهان در قالب کشورهای نوظهور، روندی رو به رشد را طی کند.
حال به نظر میرسد جمهوری اسلامی ایران که به هر دلیل برای خود جایگاهی تعیینکننده در سایر سازمانهای موجود بینالمللی ایجاد نکرده است، تمایل شدید دارد که با حداقل شرایط سختگیرانه و موانع، وارد بریکس شود؛ اما این نکته حائز اهمیت است که تاکنون موفق نشده است؛ زیرا اجماع اعضای پیمان بریکس بر این است که کشورهایی را بپذیرند که تقابلجوییهای خود با آمریکا و کشورهای اروپایی را پشت در بگذارند؛ زیرا همانطور که در ابتدا گفته شد، نمیخواهند پیمان بریکس به عرصه تقابلجویی و تضادهای عمیق سیاسی با غرب تبدیل شود.
بنابراین جمهوری اسلامی در دیپلماسی خارجی باید سطح درگیریهای خود در منطقه و کشورهایی مانند آمریکا را تعدیل کند. این واقعیت در حالی است که روسیه در مخمصه جنگ اوکراین و بهناگزیر در یک رویارویی فزاینده با کشورهای اروپایی، انگلستان و آمریکا قرار گرفته است؛ ولی چین، برزیل، هند و بهتازگی مکزیک که خود را مهیا برای ورود به این پیمان کرده است و حتی آفریقای جنوبی، یعنی اعضایی که استخوانبندی اصلی بریکس را تشکیل دادهاند، چندان تمایلی ندارند که ایران با مناقشههای کنونی خود وارد این پیمان شود؛ پیمانی که بیش از آنکه سیاسی باشد، اقتصادی است.