|

گفت‌وگوی «شرق» با رزگار سلیمی، پژوهشگر سیاست‌گذاری مهاجرت

اتلاف مغزها و فرار مغزها

در چند سال گذشته مسئله مهاجرت به یکی از چالش‌های مهم در ایران تبدیل شده است. اگرچه مسئولان رسمی تلاش می‌کنند در قالب آمار رسمی از آن سخن نگویند یا آن را در حد چالش اساسی دسته‌بندی نکنند، اما خوب می‌دانیم که اتفاقات داخلی از یک سو و بحران‌های همسایگان از سوی دیگر موجب شده ایران با مسئله مهاجرت در سه سال اخیر بیشتر از قبل درگیر شود؛

اتلاف مغزها  و  فرار  مغزها
سامان موحدی‌راد دبیر آنلاین شرق

سامان موحدی‌راد: در چند سال گذشته مسئله مهاجرت به یکی از چالش‌های مهم در ایران تبدیل شده است. اگرچه مسئولان رسمی تلاش می‌کنند در قالب آمار رسمی از آن سخن نگویند یا آن را در حد چالش اساسی دسته‌بندی نکنند، اما خوب می‌دانیم که اتفاقات داخلی از یک سو و بحران‌های همسایگان از سوی دیگر موجب شده ایران با مسئله مهاجرت در سه سال اخیر بیشتر از قبل درگیر شود؛ زیرا از یک سو به دلیل تداوم شرایط نامناسب اقتصادی و کم‌فروغی چشم‌اندازی برای حل آن، بخش زیادی از نیروهای کار در ایران قصد خروج از کشور را دارند و این موج مهاجرت در سه سال اخیر شتاب بیشتری گرفته است. از سوی دیگر ایران همواره پذیرای مهاجران افغانستانی بود، اما موج ورود آنها در سال اخیر و بعد از قدرت‌گرفتن طالبان در افغانستان شدت بیشتری گرفته است. به این ترتیب هم گروهی از متخصصان از ایران خارج می‌شوند و با شدت‌گرفتن این خروج جای خالی آنها در بسیاری از عرصه‌ها احساس می‌شود و هم اینکه از سوی دیگر موجی گسترده از افغانستانی به صورت غیررسمی وارد ایران می‌شوند که هیچ تصوری از تخصص، دانش و قابلیت‌های آنها نداریم، اما میزبان آنها هستیم. میزبانی عجیبی که نه آنها را به رسمیت می‌شناسیم و تلاش می‌کنیم از قابلیت‌های‌شان استفاده کنیم و نه اینکه به حضور غیررسمی‌شان پایان می‌دهیم تا بحران‌های اقتصادی و اجتماعی و ناشی از این حضور در سایه را برطرف کنیم.

‌وضعیت  ورود  و خروج مهاجران  به ایران چگونه است؟

در ایران و در سال‌های اخیر رصدخانه‌ای به اسم رصدخانه مهاجرت تأسیس شده است تا کارهای مطالعاتی روی مسئله مهاجرت در ایران انجام دهد. بهرام صلواتی مدیر این رصدخانه در یکی از آخرین گزارش‌هایش در تابستان ۱۴۰۲ درباره وضعیت مهاجرت از ایران اعلام کرد: اکنون ۶۵ هزار نفر در سال از راه‌ها و کانال‌های مختلف از کشور مهاجرت می‌کنند. به گفته او، بر اساس آمار یونسکو و بانک جهانی در سال ۲۰۲۲، هزینه‌کرد عمومی در بخش آموزش و سلامت برای سرمایه انسانی خروجی (مهاجر خروجی) ۴۵‌هزار‌و ۵۹ دلار در بخش سلامت و ۶۹‌هزار‌و ۵۴۱ دلار ‌هزینه سه دوره آموزش ابتدایی، متوسطه و عالیه طی ۲۳ سال زندگی فرد است؛ عددی نزدیک به ۱۲۰ هزار دلار در مجموع. 

در عین حال، در سال ۲۰۱۹، در مجموع ۴۲هزار‌و ۱۲۳ ایرانی از طریق ویزای کاری و تحصیلی از کشور خارج شده‌اند. هزینه تحصیل و بهداشت این گروه در مجموع معادل دو میلیارد دلار بوده است. همچنین طبق گزارش رصدخانه مهاجرت ایران، در فاصله سال‌های ۲۰۱۰ تا ۲۰۲۱ به‌طور متوسط سالانه حدود ۸۶ هزار ویزا یا اجازه اقامت غیرتوریستی برای ایرانیان در اروپا، آمریکای شمالی، استرالیا، ترکیه و سایر کشورهای عضو سازمان همکاری اقتصادی و توسعه (OECD) صادر شده است. از سوی دیگر، در تابستان امسال حشمت‌الله فلاحت‌پیشه، نماینده پیشین مجلس و استاد دانشگاه علامه طباطبایی تهران هم آمار تکان‌دهنده‌ای از وضعیت مهاجران افغانستانی در ایران ارائه کرد. آقای فلاحت‌پیشه در این زمینه گفت‌: «ما وقتی جمعیت کشور را ثبت می‌کنیم، با همان کیفیت هم باید تعداد مهاجران را ثبت کنیم. وزارت کشور درخواست کرد که مهاجران حضور خودشان را اظهار کنند، اما کمتر از ۱.۵ میلیون نفر حضور خودشان را اظهار کردند؛ آن‌هم عمدتا کسانی هستند که قدیمی‌اند، فقط در زمان طالبان چیزی حدود دو میلیون نفر به ایران آمدند و الان طبق آخرین خبری که من از یکی از کارشناسان گرفتم روزی ۱۰ هزار نفر از افغانستان وارد ایران می‌شوند». فلاحت‌پیشه ادامه می‌دهد: «بخش بزرگی از کسانی‌که وارد ایران می‌شوند جزء ارتش افغانستان بوده‌اند، اینها واقعیت‌هایی است که جای نگرانی دارد، اگر این آمارها درست باشد یک‌پنجم جمعیت افغانستان در ایران حضور دارند. از همه مهم‌تر اینکه ما با یک موجودیتی به اسم طالبان مواجه هستیم که هیچ کاری را غیر از جنگ خوب بلد نیست و کوچک‌ترین مسئله را تبدیل به یک چالش می‌کند و کوچک‌ترین فیلم یا خبری منتشر می‌شود، بخشی از افغانستانی‌های داخل ایران را به تحریک وا‌می‌دارد».

‌مهاجران  و  مسئله  تأمین   نیروی  کار

سیاست‌‌گذاری‌های بعضا نادرست موجب شده کشورمان به یکی از تأمین‌کنندگان نیروهای متخصص کشورهای توسعه‌یافته تبدیل شود. نیروهای متخصصی که در ایران تحصیل کردند و پرورش یافتند و برایشان از بودجه مملکت هزینه شده است، به دلیل همین سیاست‌گذاری‌های اشتباه از ایران می‌روند و در سیستم کشورهای پیشرفته جذب می‌شوند و شروع به خدمت‌رسانی می‌کنند. در ایران نه‌‌تنها برای جذب این نیروها تلاش در‌خور توجهی نشده، بلکه حتی برای پرکردن جای آنها با نیروهای متخصص مهاجر هم تلاشی نشده است. نزدیک به پنج دهه است که افغانستانی‌ها راهی ایران می‌شوند، اما در این پنج دهه هیچ برنامه مشخصی برای جذب نیروهای نخبه آنها اتفاق نیفتاده است. رزگار سلیمی، پژوهشگر سیاست‌گذاری مهاجرت، در گفت‌وگو با «شرق» درباره تحلیل این وضعیت‌ می‌گوید: در دنیا رقابتی گسترده‌ای برای جذب مهاجران نخبه، متخصص یا‌ ‌های‌اسکیل وجود دارد. رقابت بالایی در میان آمریکا، کانادا و کشورهای پیشرفته دیگر در این زمینه وجود دارد. بخشی از ماجرای موج مهاجرت در ایران هم متأثر از همین بازار رقابتی است و نیروهای متخصص ایرانی برای همین در حال مهاجرت هستند. از این سو سیاست‌گذار ما در ایران برنامه‌ اجرائی و هدف‌گذاری برای نگه‌داشت نیروی کار متخصصش ندارد و از سوی دیگر کشورهای دیگر برنامه و سیاست‌هایی اتخاذ می‌کنند که این گروه از متخصصان را از کشورهای دیگر جذب کنند. این مسئله موجب می‌شود بخشی از نیروی کار از ایران خارج شود و جای آنها در کشور خالی بماند. این پژوهشگر سیاست‌گذاری مهاجرت درباره دسته‌بندی مهاجران افغانستانی در ایران بر اساس تخصص هم می‌گوید: درباره نیروی کار متخصص افغانستانی هم با چند مسئله مواجه هستیم. یکی اینکه تصویر ذهنی جامعه این است که این گروه هیچ مهارتی ندارند و عمدتا برای انجام مشاغل سخت و کارهای دون‌پایه وارد ایران می‌شوند، در‌صورتی‌که واقعا این‌چنین نیست. درست است که بخش زیادی از مهاجران افغانستانی در سال‌‌های اخیر در مشاغل ساختمانی و کارهای این‌چنینی در کشور مشغول به کار بودند، اما مهاجران متخصص و کاربلد زیاد دیگری هم در این سال‌ها وارد ایران شده‌اند. موج حضور نیروهای نخبه افغانستانی در ایران بعد از حضور دوم طالبان در این کشور شدت بیشتری هم گرفته و افغانستانی‌هایی که طی دو سال اخیر به ایران آمده‌اند، اغلب افرادی هستند که در افغانستان به کار و حرفه‌ای مشغول بوده‌اند و متخصص هستند و بعد از تنگ‌شدن شرایط کشور را ترک کرده‌اند و به ایران آمده‌اند. در کنار این موج از افغانستانی‌های متخصص ما جمعیت زیادی هم از مهاجران افغانستانی را داریم که در ایران یا متولد شده‌اند یا بزرگ شده‌‌اند و به دانشگاه رفته‌اند و حالا یک نیروی تحصیل‌‌کرده و متخصص هستند.

اما مسئله‌ای که درباره این دو گروه از مهاجران وجود دارد، این است که ما نتوانستیم از حضور آنها بهره کافی را برده باشیم. در مطالعات مهاجرت اصطلاحی داریم تحت عنوان «اتلاف مغزها». این اصطلاح به مهاجران متخصصی گفته می‌شود که در یک کشور دیگر زندگی می‌کنند، اما به دلیل مهاجر‌بودن از پتانسیل، ظرفیت و تخصص آنها استفاده نمی‌شود. در هر کشوی همان‌قدر که «فرار مغزها» می‌تواند فاجعه‌بار و آسیب‌زننده باشد مسئله «اتلاف مغزها» هم می‌تواند نگران‌کننده باشد. رزگار سلیمی در ادامه صحبت‌هایش به پدیده اتلاف مغزها اشاره می‌کند و می‌گوید: در ایران در این سال‌ها مدام از «فرار مغزها» سخن گفته شده، ولی توجه چندانی به «اتلاف مغزها» نشده است. در‌حالی‌که بسیاری از مهاجرانی که در ایران به کارهای دون‌پایه مشغول‌اند در کشور خودشان نیروی متخصص بوده‌اند و می‌توان از تخصص آنها استفاده کرد. این پژوهشگر سیاست‌گذاری مهاجرت در بخش پایانی صحبت‌هایش به دلایل این مسئله اشاره می‌کند و می‌گوید: یکی از مهم‌ترین دلایلی که نمی‌توان از این متخصصان، چه آنهایی که وارد ایران شدند و چه کودکان مهاجری که با استفاده از امکانات آموزشی ایران متخصص شده‌اند، استفاده کرد، مسئله قوانین و مقررات است. در ایران برای اشتغال اتباع خارجی موانع شغلی وجود دارد. برای نمونه وزارت بهداشت اغلب مدارک تحصیلی پزشکان افغانستانی را به رسمیت نمی‌شناسد و به آنها اجازه کار نمی‌دهد. همین وضعیت را برای پرستاران یا فارغ‌التحصیلان حقوق داریم. جمعیت فارغ‌التحصیلان این رشته‌ها در میان مهاجرانی که در ایران حضور دارند هم کم نیستند. در کنار این وضعیت می‌دانیم که مهاجران نمی‌توانند وارد مشاغل دولتی هم شوند و این فرصت هم از آنها گرفته شده است. با محدود‌شدن این فضاهای کاری تنها بخش خصوصی برای فعالیت مهاجران در فضای تخصصی و کاری ایران باقی می‌ماند که آن‌هم به دلیل مشکلاتی که در مسئله صدور ویزای کاری در ایران داریم عملا سهم درخور توجهی ندارد. از سوی دیگر کارفرماها هم اغلب تلاش می‌کنند تا این نیروها را کمتر از قیمت واقعی‌شان به خدمت بگیرند و برای همین برای مهاجران هم اشتغال در این زمینه‌ها مزیت به حساب نمی‌آید.