|

حقوق جنگ یا پندنامه؟

وقایعی که از روز شنبه هفتم اکتبر با عملیات گروه‌های فلسطینی تحت عنوان طوفان‌الاقصی آغاز شد و با کشتار ساکنان غزه توسط اسرائیل ادامه یافت، بیش از پیش بر نقصان ضمانت اجرای قواعد بین‌المللی و فقدان کارایی سازمان‌ها و نهاد‌های بین‌المللی صحه گذاشت.

حقوق جنگ یا پندنامه؟

علی رضایی-حقوق‌دان: وقایعی که از روز شنبه هفتم اکتبر با عملیات گروه‌های فلسطینی تحت عنوان طوفان‌الاقصی آغاز شد و با کشتار ساکنان غزه توسط اسرائیل ادامه یافت، بیش از پیش بر نقصان ضمانت اجرای قواعد بین‌المللی و فقدان کارایی سازمان‌ها و نهاد‌های بین‌المللی صحه گذاشت. عدم کارایی حقوق بین‌الملل در عرصه عمل، به آنجا رسیده است که یکی از اعضای دولت نتانیاهو در مواجهه با یادآوری قواعد بین‌المللی به اسرائیل، آن قواعد را به پندهای اخلاقی فروکاسته و صراحتا اعلام کرد ما نیازی به مواعظ اخلاقی نداریم. قواعد حقوقی دارای اوصاف و ویژگی‌های گوناگونی است که اساسی‌ترین آنها «الزام‌آوربودن» و «تضمین اجرای قاعده» توسط نهاد و ارگانی دارای قدرت متناسب است. برای اینکه قاعده حقوقی بتواند به هدف غایی خود یعنی استقرار نظم بر پایه عدل و انصاف برسد، باید اجرای آن قاعده الزامی و توسط نهادی فرادست تضمین شود. اهمیت این ویژگی در حدی است که برخی نویسندگان معتقدند تمام قواعدی که دارای ضمانت اجراست جزء قواعد حقوقی محسوب می‌شود ولی اگر اجرای قاعده‌ای تضمین نشود و نقض آن هیچ عقوبتی در پی نداشته باشد، حتی اگر آن قاعده ماهیت کاملا حقوقی هم داشته باشد، از دایره قواعد حقوقی خارج است. در حقوق داخلی کشورها، وصف الزام‌آوربودن، اساسی‌ترین پایه ساختار حقوقی است، ولی این ویژگی در ساختار حقوق بین‌الملل و شعبات آن که تنظیم‌کننده روابط بین دولت‌ها و واضع سازمان‌ها و نهادهای بین‌المللی است، بسیار ناقص و ناکارآمد است. اگرچه ساختار اصلی حقوق بین‌الملل از زمان رنسانس در اروپا شکل گرفت و سابقه‌ای به درازای هفت قرن دارد ولی این ساختار به جهت فقدان یک قدرت فائقه بی‌طرف، جهت تضمین اجرای قواعد بین‌المللی، هنوز در ایجاد نظم بین‌الملل جایگاه و نقش مستحکم و منسجمی ندارد. تأسیس سازمان ملل متحد با هدف حفظ صلح و امنیت بین‌المللی، ترویج همکاری‌های اقتصادی و اجتماعی، حل منازعات بین‌المللی، توسعه حقوق بشر و... اگرچه در ابتدای امر نور امیدی را جهت تضمین اجرای قواعد بین‌المللی بر دل‌های مصلحان تاباند و وعده رسیدن حقوق بین‌الملل به کمال مطلوب را داد، ولی رفته‌رفته به دلیل فقدان عنصر بی‌طرفی در ساختار و ارکان اصلی آن (از‌جمله شورای امنیت) که تحت تأثیر قدرت‌های پیروز جنگ دوم جهانی، سازمان یافته بود، روز به روز کم‌اثر‌تر و تشریفاتی‌تر شد، طوری که رفته‌رفته قواعد بین‌المللی، جامه حقوقی را از تن به درآورد و در مقام وعظ و پند در لباس اصول اخلاقی درآمد. این درست است که شاخه‌های حقوق بین‌الملل از نظر تئوری همواره رو به گسترش است، ولی به دلیل فقدان سازوکار اجرای قواعد آن در صحنه عمل، حقوق بین‌الملل همواره رو به افول بوده است. ازجمله در مورد «حقوق بین‌الملل بشردوستانه» که «حقوق جنگ» نیز خوانده می‌شود ولی اکنون هیچ اثری از تضمین اعمال و اجرای آن نیست. اگرچه حقوق بین‌المللی بشردوستانه در تئوری می‌کوشد که با وضع مقررات و قواعدی بین‌المللی از حجم خشونت در جنگ‌ها بکاهد و تا حد امکان ستیز مسلحانه بین کشور‌ها را در چارچوب‌های حقوقی ضابطه‌مند کند، ولی اکنون پای لنگان آن در برابر جنایتگری اسرائیل نمایان است. واقعیت صحنه جهانی این است که چون هیچ نیرویی فراتر از اقتدار دولت‌ها وجود ندارد، دولت‌ها در زمان صلح، آن هم اگر مُخِل منافعشان نباشد، صرفا به خاطر حفظ نزاکت و همراهی افکار عمومی دنیا از قواعد بین‌المللی متابعت می‌کنند؛ اما اگر دولتی منافع خود را در مخاطره ببیند یا با دولتی دیگر وارد منازعه نظامی شود، در زیرپاگذاشتن و تجاوز به قواعد بین‌المللی تردیدی به خود راه نداده و هیچ نیروی قاهره‌ای هم برای الزام دولت خاطی وجود ندارد. نحوه رفتار دولت اسرائیل در مواجهه با عملیات طوفان‌الاقصی، سست‌بنیادی قواعد بین‌المللی در عرصه عمل را عیان کرد. اسرائیل همواره در مورد فلسطینیان، هرچه اراده کرده است، انجام داده و هیچ ابایی از اعمال خلاف خود ندارد. اگر از اشغالگری که سنت دیرینه اوست بگذریم، در همین منازعه اخیر، در پیش چشم دنیا آب و برق و غذا و دارو را بر روی ساکنان غزه بسته است؛ گذرگاه رفح به عنوان تنها مسیر خروج از این باریکه را هدف قرار داده؛ فله‌ای مشغول بمباران غزه است به نحوی که قسمت‌های بزرگی از شمال این منطقه به ویرانه تبدیل شده و اکثر قربانیان هم زنان و کودکان و غیرنظامیان‌اند و... . بحث فقط این نیست که دولت اسرائیل با زیرپاگذاشتن تمامی قواعد بین‌المللی به‌ویژه مقررات کنوانسیون ژنو در حال جنایت است، بلکه درد اصلی اینجاست که وزیر این دولت به صراحت تمام، این اقدامات را که به روشنی از مصادیق جنایات جنگی است، تأیید کرده و می‌گوید: ما نیازی به پندهای اخلاقی دنیا نداریم. سایر دولت‌ها و نهادهای بین‌المللی نیز نه‌تنها فقط نظاره‌گر ارتکاب این فجایع‌اند، بلکه به انحای مختلف با اسرائیل همدلی بیشتری دارند. اقدامات دولت اسرائیل در مواجهه با فلسطین نمونه روشنی بر این ادعاست؛ تا زمانی که سازمان قضائی بین‌المللی با ساختاری کاملا بی‌طرفانه و عدم اثرپذیری از دُول قدرتمند دنیا بازتعریف نشود و نیروی مقتدری به منظور اعمال قواعد بین‌المللی در اختیار نداشته باشد که بتواند احکام خود را بلادرنگ اجرائی کند، ساختار حقوق بین‌الملل در صحنه عمل هیچ کارایی‌ای نخواهد داشت و قواعد آن چون حقوق جنگ، موعظه‌ای اخلاقی خواهد بود که در گوش هیچ جنایتکاری فرو نخواهد رفت و کارگر نخواهد افتاد.