مداقهای در مهارت ریاکاری
نقاب از چهره براندازیم
چهار ماه دیگر انتخابات مجلس دوازدهم است، اما فعلا شور و شوقی دیده نمیشود. مردم که درگیر تأمین سخت معاش خانوادهاند، اصلا وقت و حوصلهای برای سیاست ندارند. اصولگرایان هم لابد دنبال یک رقابت بدون هیاهو میان اردوگاه خودی هستند و از منتقدان و رقیبان انتظار دارند گوشهای بنشینند و نظارهگر باشند.
چهار ماه دیگر انتخابات مجلس دوازدهم است، اما فعلا شور و شوقی دیده نمیشود. مردم که درگیر تأمین سخت معاش خانوادهاند، اصلا وقت و حوصلهای برای سیاست ندارند. اصولگرایان هم لابد دنبال یک رقابت بدون هیاهو میان اردوگاه خودی هستند و از منتقدان و رقیبان انتظار دارند گوشهای بنشینند و نظارهگر باشند. در این میان، کسانی نقشآفریناند که اثبات کنند خودی هستند. در اغلب ساختارهای سیاسی-اداری ما، اثبات خودیبودن بر سایر ویژگیها ازجمله صلاحیت، ارجحیت دارد. این ویژگی سبب شده که حضور و رشد در سیستم برای افرادی که توانایی بیشتری در نقشبازیکردن دارند، فراهمتر باشد. چنین شرایطی دهها عیب و کژکارکردی دارد؛ مثلا نفوذ دشمن در آن راحتتر است، چون نفوذی فقط لازم است خودش را خودی جا بزند نه لزوما متخصص حوزهای خاص. این رویکرد، دورویی و نفاق را در جامعه و فضای سیاسی کشور زیاد میکند که یکی از پیامدهای آن نیز رواج ابتذال است. انرژی افراد در چنین سیستمی صرف کارهای نمایشی میشود. این نمایشیبودن گاهی میتواند مهمترین و دردناکترین موضوعات را هم به لودگی و مسخرگی بکشاند. متأسفانه ریاکاری نزد عدهای به مهارت تبدیل شده و فردی که آن را بلد نیست و به کار نمیگیرد، توسط اطرافیان، از خانواده گرفته تا دوستان و همکاران، سرزنش میشود. اگر شایستهسالاری مبنای پاداشها و مجازاتها باشد، طبعا بخشی از آن ریاکاریهای اجتماعی تغییر میکند. جامعهشناسان دلیل ریاکاری را چنین توضیح میدهند که یک شخص، تجارب متفاوت و متضادی به دست میآورد و این حاصل زندگی در محیطها، گروهها، موقعیتها و شرایط متفاوت شامل تعاملات خویشاوندی، گروههای دوستی، همکاران، همسایگان و نظایر آن است. این تجارب با تجربههای رسانهای همراه میشود. اطلاعاتی که یک فرد از طریق رسانهها و شبکههای اجتماعی به دست میآورد، او را هر لحظه در محیطها و موقعیتهای متضادی قرار میدهد. نتیجه زیستن در شرایط و موقعیتهای متفاوت و متضاد، در درجه نخست، موجب انباشت بیش از حد تجربه میشود و شخص را مواجه با تراکم بیشتر از ظرفیت یک انسان با تجارب مختلف رسانهای، مجازی و واقعی میکند. این تجارب لزوما با یکدیگر همسو نیستند؛ پس امکان هدایت آن در یک مسیر واحد و یکپارچه میسر نمیشود. مضاف بر آن، فرد در ساختار جامعه با فشارهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی گوناگون دستبهگریبان است؛ بنابراین تراکم و تضاد تجربهها و ناتوانی در مدیریت و یکپارچهسازی آنها، با نوعی فشارهای سیاسی و اجتماعی نیز همراه میشود. سیاست فرهنگی دولت خواهان یکسوکردن مسیر و سبک زندگی است، اما مجموعه نیروهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی که تجربههای فرد را شکل میدهند، فاقد ویژگی یکسویی است. در این شرایط، یک فرد مهیای پذیرش اصل چندگانگی در شخصیت و هویت و استفاده از راهبرد چندگانه هنگام رفتار، گفتار و ابراز میشود؛ چون تنها راهبردی که در این شرایط برای بقای موجودیت فردی و اجتماعی وجود دارد، استفاده از «داشتن شخصیتها و چهرههای چندگانه» است. به این ترتیب، فرد هر لحظه به رنگی درمیآید تا بتواند حداقل نیازهای خود را تأمین کند و قادر به گذار از موقعیتهای دشوار زندگی باشد. در نتیجه پدیده دورویی و ریاکاری به یک امر عمومی تبدیل میشود. بر این اساس قدرت مانور مدیران برای تأثیرگذاری بر شرایط جامعه نیز بسیار محدود میشود. اگر مدیران جامعه بخواهند با پدیده ریاکاری مقابله کنند، اولین شرطش این است که ابتدا خود از اتهام ریاکاری مبرا شوند. اکنون در جامعه ما، بسیاری از افراد ممکن است خود را به ظواهر مورد پسند بیارایند تا بتوانند از برخی حقوق شهروندی و مزایای اجتماعی و اقتصادی که این آراستگی به ظواهر نصیبشان میکند، برخوردار شوند. تظاهر، وقتی به صورت جمعی و الگویافته باشد، یعنی عده زیادی بهطور مشابه یک نوع عمل ریاکارانه را انجام دهند و افراد هم در مواجهه با این ریاکاری نوعی تسامح و مدارا به خرج دهند، آنگاه ریاکاری اجتماعی شکل میگیرد و تسری مییابد؛ یعنی افراد با درک و ابراز آگاهانه ریاکاری، آن را بهعنوان نوعی ضرورت اجتماعی یا توجیهی دیگر میپذیرند. شوربختانه بخشی از جامعه ما ریاکاری و تظاهر را بهعنوان یک استراتژی تعامل پذیرفته است. فرهنگ تاریخی جامعه، دولت و ارزشهایی که شغل شخص برای وی ایجاد میکند، باعث گسترش تظاهر، خودسانسوری و ریاکاری شده است. یک پژوهش جامعهشناسی نشان داد ایرانیانی که تملق (چاپلوسی- ریاکاری) را جایز میدانند، دلیلش را «راهگشابودن آن در جامعه»، «شناختهشدن بهعنوان مهارتی اجتماعی»، «پذیرش اجتماعی»، «کمک به ایجاد دوستی» و «طی کوتاهترین راه برای کسب موفقیت» برشمردند. برای مواجهه با پدیده دروغگویی یا ریاکاری، شاید نتوان در سطح فردی از طریق اعمال سیاستهای فرهنگی یا نوع مدیریت کاری کرد. اینکه افراد در مناسبات فردی و خانوادگی دروغ نگویند و ریا نکنند، قابل اصلاح توسط دولت نیست و امری مربوط به رشد و وضعیت تمدن است. نهادهایی مثل صداوسیما میتوانستند از طریق آموزش بلندمدت غیرمستقیم با ابزار فیلم و سریال کاری بکنند که با رویکرد ضدمخاطب رسانه ملی منتفی است. اما در پیشگیری از ریاکاری اجتماعی، نظام سیاسی و نظام مدیریت اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی جامعه، نقشی تعیینکننده دارند. شایستهسالاری و تعیین درست معیارهای پاداشدهی یا مجازات میتواند بر کاهش ریاکاری در جامعه تأثیر بگذارد. برای مبارزه با پدیده ریاکاری، نقش اصلی را رسانه و خانواده بر عهده دارند. برای نسل جدید، رسانه تأثیرگذار است. فرزندان ما صبح که چشمانشان را باز میکنند، روی صفحه موبایل است و شب هم تا قبل از خواب، آخرین چیزی که نگاه میکنند، همان صفحه موبایل است. محل اصلی انتفال فرهنگ در نسلها تغییر کرده است. نسل جدید از خانواده، سنت و سیاست آنچنان که باید، فرهنگپذیری ندارد و تأثیرشان کمتر شده است. برای آنکه مردمان این سرزمین نقاب از چهره بردارند و خودشان باشند و صادق باشند، اراده بزرگی لازم است. قدم اول این است که بیماری ریاکاری را قبول کنیم و در پی درمانش باشیم. داروی شفابخش این مرض، قطعا و یقینا شایستهسالاری است. صندوق رأی اسفند، نشان خواهد داد ما چقدر شایستهسالاریم.