نابخشوده!
پنجشنبه گذشته، وقتی پدر روحالله عجمیان به شبکه یک دعوت شد و در مقابل آنتن زنده این شبکه نشست تا بگوید «80 نفر متهم این پرونده [پرونده قتل پسرش] بودهاند که فقط هشت نفرشان هنوز بازداشت هستند.
پنجشنبه گذشته، وقتی پدر روحالله عجمیان به شبکه یک دعوت شد و در مقابل آنتن زنده این شبکه نشست تا بگوید «80 نفر متهم این پرونده [پرونده قتل پسرش] بودهاند که فقط هشت نفرشان هنوز بازداشت هستند. اگر ولایتی سرش را بچرخاند این هشت نفر هم آزاد میشوند؛ همچنان که قاتلان پسر من را آزاد کرد... ولایتی قاتل بچه من است» و بعد هم به حالت قهر استودیو را ترک کرد، فیلم این حرفها (که شاید نمونههای نادری در تاریخ صداوسیمای جمهوری اسلامی برای آن بتوان جست) بهسرعت در سایتهای خبری و فضای مجازی وایرال شد. صحبتهایی که برای برخی فقط بهت و شگفتی در پی داشت اما دیگرانی هم بودند که به یاد آوردند که این حرفها در صداوسیمایی مطرح میشود که معاونت آن را وحید جلیلی بر عهده دارد؛ برادر کوچکتر سعید جلیلی!
یادآوری رندانهای بود. چرا؟ چون ذهنها را میبرد به 10 سال قبل، وقتی سعید جلیلی در مناظرات تلویزیونی ریاستجمهوری سال 92، حیرتزده و خشمگین، به دهان علیاکبر ولایتی، دیگر کاندیدای آن انتخابات، خیره شده بود و ناباورانه میشنید که «دیپلماسی این نیست که انسان برود مقابل کشورهای دیگر خطابه بخواند... این روند به معنای دیپلماسی هستهای نیست که فقط بنشینند و بیانیه بدهند... اگر این روند موفق بود، این مشکلات پیش نمیآمد و وضع به اینجا نمیرسید... آنچه مردم میبینند این است که شما مسئول هستهای هستید، یک قدم پیش نرفتهاید و هر روز تحریمها بیشتر شده است... دیپلماسی، بیانیه پشت میز خواندن نیست!».
سعید جلیلی در آن انتخابات، انتخاباتی که بعد از دولت هشتساله محمود احمدینژاد و داستانهایش، نقطهعطفی بود در شفافشدن مرزبندیهای جناح راست همواره صاحب سهم از کیک قدرت، شکست خورد؛ اما ظاهرا ورای این شکست، او که خود را همواره امین و معتمد ساختار حاکمیت در ایران میدانست، این را که مشاور بینالملل رهبری، در مناظرات انتخاباتی چنین زیر ضربه انتقادش بگیرد، باور نمیکرد و بنا بر شواهد هیچگاه آن زخم را فراموش نکرد.
بههرروی، انتخابات ریاستجمهوری سال 1392، شکستخوردگان بسیاری از جناح راست قدرت در ساختار جمهوری اسلامی داشت؛ محمدباقر قالیباف، محسن رضایی و خود علیاکبر ولایتی؛ اما باخت سعید جلیلی با سایر رقبایش تفاوت داشت. او بعد از این انتخابات، برخلاف باقی شکستخوردگان (از محمد غرضی که بگذریم) هرگز -حداقل تا امروز- به ساختار رسمی قدرت بازنگشت؛ هرچند او بهواسطه نقش پررنگش در جبهه پایداری، مهمترین گروه سیاسی نوخاسته در جناح راست که در دولت احمدینژاد جان گرفت (و بعدها از او هم عبور کرد)، نفوذ درخور توجهش در ساخت قدرت را همواره حفظ کرد.
بههرترتیب، دو سال بعد از این انتخابات و در فردای روزی که علیاکبر ولایتی در گفتوگویی به روند مذاکرات هستهای در دوران مسئولیت سعید جلیلی انتقاد میکرد، یک سایت خبری نزدیک به سعید جلیلی نامهای را منتشر کرد که آیتالله مهدویکنی، دو سال قبل خطاب به علیاکبر ولایتی نوشته بود و در آن از او میخواست که از صحنه انتخابات ریاستجمهوری کنار برود: «از باب اتمام حجت تنها به دو چیز به جنابعالی هشدار میدهم؛ نخست اینکه آیا به عهدی که با ما کردید وفادار هستید یا نه؟ دوم اینکه اوضاع پیشآمده نگرانکننده است و احتمال پیروزی جبهه اصلاحات قوی است. آیا شما نگران اوضاع هستید یا خیر؟». این نامه را خبرنامه دانشگاه امام صادق (دانشگاهی که آیتالله مهدویکنی ریاست آن را بر عهده داشت و سعید جلیلی دانشآموخته و استاد آن است) با تیتر «اتمام حجت آیتالله با سیاستمدار بدعهد» بازنشر کرد و همزمان گفتوگوی دو سال قبل مصطفی میرلوحی، داماد آیتالله مهدویکنی نیز در رسانهها مجددا بازتاب یافت که گفته بود آیتالله مهدویکنی در جریان انتخابات چندبار با علیاکبر ولایتی تماس گرفت و «بهناچار» نامه هم نوشت «اما آقایان قطع کردند و به پیغامها و تماسهای ما هم جواب ندادند».
این اما پایان کار سعید جلیلی با علیاکبر ولایتی و البته جبهه پایداری با راست سنتی نبود. جریانی که خود زاده اختلاف تعدادی از نمایندگان نزدیک به تفکر آیتالله مصباحیزدی در مجلس هشتم با علی لاریجانی (رئیس برخاسته از دل راست سنتی آن مجلس)، بر سر سهمخواهی در هیئترئیسه مجلس بود و جمعی مرکب از مصباحیون داخل و خارج مجلس به علاوه تعدادی از مدیران دولت احمدینژاد هیئت مؤسس آن را تشکیل دادند و در اولین شورای مرکزی آن ازجمله نام میثم نیلی هم به چشم میخورد که برادرش -مقداد- هماینک داماد رئیسجمهور ایران است. او علاوه بر این، مشاور محمدمهدی اسماعیلی، وزیر ارشاد فعلی است و در فهرست مسئولیتهای کنونی خود عضویت در اتاق فکر شبکه سه را دارد.
بگذریم و برگردیم به موضوع اصلی؛ گفتیم که کار جلیلی با ولایتی و البته کار جبهه پایداری با راست سنتی، در همان دعواهای انتخابات سال 92 پایان نیافت. رویکارآمدن ابراهیم رئیسی، در رقابتی را که علاوه بر اصلاحطلبان، همه انواع راستهای استخواندار، یا از آن حذف شدند یا در آن شکست خوردند (انتخابات ریاستجمهوری سال 1400) میشد به نوعی ادامه همان دعوا دانست که اینبار پایداری برنده غیررسمی آن بود؛ هرچند سعید جلیلی از نتیجه آن چندان احساس برد نکرد.
با وجود چنین عقبهای است که وقتی پدر روحالله عجمیان در شبکه یک سیما (همان شبکهای که ریاست آن را میثم مرادی بیناباج بر عهده دارد که پیشتر قائممقام وحید جلیلی در معاونت فرهنگی و اجتماعی شهرداری مشهد بود و پس از انتصاب وحید جلیلی بهعنوان قائممقام صداوسیما، مسئولیت شبکه یک را بر عهده گرفت) آن حرفها را زد، بسیاری این حرفها را انتقام جلیلی از علیاکبر ولایتی دانستند و آن را ادامه تسویهحساب پایداری با راست سنتی برشمردند. اشاره پدر روحالله عجمیان، البته به نامهای بود که گفته میشود علیاکبر ولایتی درخصوص دو نفر از متهمان پزشک این پرونده به رهبری نوشته و ظاهرا آنطور که محمد مهاجری، روزنامهنگار اصولگرا، میگوید باعث نجات جان آنها شده است؛ اما اگر این حرفها، آنطور که بسیاری معتقدند، بخشی از سناریوی پایداری برای حذف و خنثیکردن چهرههای شاخص راست سنتی باشد، باید نشست و دید که این سناریو برای کدام برهه زمانی طراحی شده است؛ انتخابات پیشروی مجلس؟ انتخابات آتی ریاستجمهوری؟ یا بزنگاهی دیگر؟
پاسخ این پرسش است که میتواند روشن کند هدف احتمالی پایداری، صرفا حذف ولایتی (که این روزها به دلیل بیماری نقش چندانی در بروبیاهای سیاسی کشور ندارد) به مکافات یک کینه قدیمی است یا حذف کسان دیگری هم در این سناریو، دوراندیشانه، گنجانده شده است.