|

گفت‌و‌گو با کتایون مقدم، نقاش، به بهانه نمایشگاه آثارش «دختران انتظار»

در انتظار برابری

دغدغه‌های زنان همواره مسئله هنرمندان بوده است؛ به‌ویژه هنرمندان زن که خود درباره زیست، شرایط و موقعیت زن در جامعه حساس‌تر نیز بوده‌اند و بارها از زوایای مختلف به وضعیت آنها در جامعه پرداخته شده است.

در انتظار برابری
حسین گنجی روزنامه‌نگار، پژوهش‌گر، منتقد هنرهای تجسمی و مدیر و مشاور ارتباطات و توسعه برند

دغدغه‌های زنان همواره مسئله هنرمندان بوده است؛ به‌ویژه هنرمندان زن که خود درباره زیست، شرایط و موقعیت زن در جامعه حساس‌تر نیز بوده‌اند و بارها از زوایای مختلف به وضعیت آنها در جامعه پرداخته شده است. کتایون مقدم، یکی از فعال‌ترین هنرمندان نقاش، مجسمه‌ساز و سرامیست ایرانی است که در سال‌های اخیر بارها سعی کرده به این موضوعات بپردازد و از آنها حرف بزند. بر ‌اساس همین دغدغه هم فکر می‌کنم یکی از دست‌اندرکاران شکل‌گیری کتاب نقاشان زن ایران بود و بارها با فعالیت‌های خود چه در قامت یک گالری‌دار که در سال‌های ۸۲ تا ۸۷ مدیر و مؤسس گالری آبان بود و چه در قامت هنرمند سعی کرد حضور پررنگ‌تری از هنرمندان زن در جامعه و عرصه بین‌المللی ایجاد کند. مقدم مدرک کارشناسی خود را از دانشگاه الزهرا در رشته هنرهای سنتی و کارشناسی ارشد و دکترای خود را از دانشگاه یو.ام مالزی دریافت کرده است. نمایشگاه آثار تازه او، «دختران انتظار»، در ادامه دغدغه‌های او است که آن‌طور که نوشته، این عنوان را از شعری از شاملو، شاعر معاصر ایران، وام گرفته است. کتایون مقدم این مجموعه آثارش در گالری گویه را این‌طور شرح می‌دهد که: «در این نقاشی‌‌ها معماری کنایه‌ای است از ایجاد محدودیت و اقتدار جامعه مرد‌سالار در برابر زنان. در این تابلوها تصویر زنان در بخش‌هایی از بناهای قدیمی جای گرفته‌اند. از سویی فضای معماری مکانی است برای زیستن و حس امنیت و جایگاه جاری‌شدن خاطرات هر فرد که بخشی از هویت فردی او را می‌سازد». در این نمایشگاه فرصتی دست داد که با این هنرمند درباره دغدغه‌های این روزهایش صحبت کنیم. نمایشگاه «دختران انتظار» جمعه پنجم آبان در گالری گویه افتتاح شده و تا دیروز پانزدهم آبان برپا بود.

 

 به‌عنوان اولین سؤال می‌خواهم از استیتمنت نمایشگاه وام بگیرم؛ آنجایی که نوشتید: «خانه مرزی است بین فضای عمومی و فضای خصوصی در معماری سنتی ایران. اندرونی و بیرونی مصداق کامل این مرزها بود و زنان در فضای عمومی خیلی جایی نداشتند». آیا این گزاره را مربوط به گذشته می‌دانید یا همچنان فکر می‌کنید زنان در اندرونی جامعه به سر می‌برند؟

همان‌طور که گفتید، اندرونی استعاره‌ای است از انزوای زنان از طرف قدرت‌های مردانه، چه در حقوق اجتماعی و چه در حقوق خانوادگی زنان که همیشه محکوم به عقب‌نشینی هستند. درعین‌حال در گذر زمان، چه با تحولات اجتماعی و جنبش‌های فمینیستی در غرب و انعکاس آن در جوامع دیگر و چه زنانی از جوامع مختلف که هنجارشکن بوده‌اند و مرزهایی را شکسته‌اند، هرکدام باعث شدند تغییراتی در روند حقوق زنان شکل بگیرد؛ اما هنوز مشکلات زیادی وجود دارد که شدت آن در جوامع مختلف متفاوت است و حکایت همچنان باقی و تفکر مردسالارانه حاکم است.

 شما در آثارتان، چه در آثار گذشته و چه در این نمایشگاه بارها زنان و وضعیت آنها را به‌عنوان موضوع اصلی کارها و دغدغه اصلی خود به میدان کشیده‌اید. فکر می‌کنید هنر چقدر در بیان دغدغه‌های اجتماعی سهم دارد؟

بله، همان‌طور که اشاره کردید، جز در دو دوره کاری که در گالری 26 با موضوع خط‌‌های باستانی، به مقوله زبان و نوشتار پرداختم یا در 1399 در گالری شیرین که رویکردی محیط‌زیستی داشت، در سال‌های خیلی دور هم چه در گالری الهه 1378 و چه در گالری آریا 1379-1380 گالری آبان و آبان 1386 همگی محوریت اصلی کارهایم زنان و فضایی که در آن زندگی می‌کنند و مشکلات آنها بوده است. هنر از بدنه و زمینه خودش یعنی جامعه جدا نیست. حال بعضی مستقیم‌تر به مقولات اجتماعی می‌پردازند. در این آثار به دردمندی زنان به‌ویژه زنانی که در جامعه اسمی از آنان برده نمی‌شود، پرداخته می‌شود. به عبارتی زن خانه‌دار اطلاق می‌شوند که به نظرم همین اسم ناخودآگاه برچسب ماندن در خانه و عقب رانده‌شدن را در ذهن زنان نهادینه می‌کند و نقش پشت پرده بودن را پذیرا می‌شوند.

  در مجموعه جدید در این نقاشی‌ها همان‌طور که در استیتمنت نمایشگاه هم نوشته‌اید: «در این نقاشی‌ها بناهای قدیمی در حال فرسایش و تخریب هستند و انعکاس بنا و زنان در آب مانند آینه همه چیز را منعکس می‌کنند». به نظر شما این آثار روایت یک گذشته در حال فرسایش و تخریب است یا همچنان این ساختمان زنده است و فعالانه مانع حضور زنان در جامعه است؟

امیدوارم این نگاه‌های محدود‌کننده روزی به پایان برسد و محو شود، به گونه‌ای که به خط افق برسد و این فرسایش ادامه یابد؛ اما هنوز در بیشتر جوامع زنان به شکلی حقوق‌شان پایمال می‌شود و این کشاکش همچنان ادامه دارد.

 می‌دانم که سنت و البته پیشینه فرهنگی و هنر معماری ایرانی-اسلامی برای شما محل اهمیت، احترام و کنکاش است؛ اما می‌خواهم بدانم سرچشمه و به تعبیر دیگر منبع اصلی برداشت ایده‌ها و اندیشه‌های شما برای رسیدن به یک اثر در روزگار معاصر کجاست؟

برای رسیدن به یک اثر معاصر بسته به ایده و مفهوم محوری و کانسپت هر دوره کاری دلالت‌های متفاوتی در پیرامون خودم پیدا می‌کنم؛ مثلا در دوره در‌هم‌تنیدگی که رویکردی محیط‌زیستی داشت، تخریب دریا و تهدید زندگی پرندگان مطرح بود و دلایل آن که به فعالیت‌های انسان‌مدارانه بر‌می‌گشت، از قبیل مصرف‌گرایی و... .

این کارها همان‌طور که اشاره کردید، به مشکلات زنان درباره جامعه مردسالارانه که هویت اجتماعی و فرهنگی زنان را به دلخواه خودشان رقم می‌زنند، اشاره دارد. همچنین خاطرات و داستان‌هایی که بر آنها می‌گذرد، تلخی‌ها و سختی‌ها و دم‌نزدن‌‌هاست. همچنین علاقه‌ام به معماری ایرانی باعث شد به طور نمادین از آن در کارها برای بیان مفهوم استفاده کنم.

 تا چه حد متأثر از محیط و پیرامون خود و البته اخبار و مسائل اجتماعی و فرهنگی هستید و آنها را پیگیری می‌کنید و بر ‌اساس آنها دست به خلق اثر می‌زنید؟

من به مسائل اجتماعی و فرهنگی حساس هستم، ولی با موضوع کارم باید عمیقا درگیر شوم. منظور این است که اخبار آن‌قدر سریع اتفاق می‌افتد و تغییر می‌یابد که نمی‌توان با آن همگام شد. از طرفی فکر می‌کنم حوزه خبرنگاری از هنر کمی جدا است. هرچند می‌توان از خبر برای ساخت یک اثر تغذیه کرد؛ یعنی از واقعیت محض، ولی به هر حال هنر آمیزه‌ای از واقعیت و خیال است. بشخصه باید چیزی در ذهنم ته‌نشین‌، پالایش و آنالیز شود و از زوایای مختلف به آن نگاه کنم تا بتوانم آن را به کار هنری بدل کنم.

 چقدر هنگام خلق اثر خود را رها و به ناخودآگاه خود می‌سپارید و چقدر در قید خودآگاه و ایده از پیش فکر‌شده هستید؟ برای ما از مسیر رسیدن به سوژه و اثر و سبک کاری خود بگویید.

در کارها همیشه از یک رفتار ناخودآگاهانه و فی‌‌‌البداهه شروع می‌کنم و به قول سیکه ایروس از تصادف شروع می‌کنم و کم‌کم کار مسیر خودش را پیدا می‌کند و به‌گونه‌ای کم‌کم ایده و مفهوم را می‌گنجانم.

اگر به کارها خیلی نزدیک شوید، متوجه می‌شوید که هیچ عنصری خیلی ساخته و پرداخته نشده و حتی لکه‌های اتفاقی هم دیده می‌شود. در حقیقت رفتاری آبسترکت و حتی اکپرسیونیستی در نحوه اجرا و رنگ‌گذاری‌ها دیده می‌شود، در ترسیم بناها حتی برخلاف طبیعت محاسبه‌گونه معماری آزادانه و بی محابا اجرا شده‌اند، البته غیر از صورت‌ها که با رویکردی معاصر فتو بیس بودن کارها مطرح است که در کار‌های بزرگ از روی عکس مو‌به‌مو نقاشی شده‌اند. گاهی در کنار اکسپرسیونیستی بودن خط‌ها حتی برای ایجاد فضایی مبهم از نحوه رنگ‌گذاری امپرسیونیست‌ها استفاده می‌کنم؛ یعنی رنگ‌‌ها هیچ‌کدام صد‌در‌صد خودشان نیستند. و برای مخدوش‌کردن فضا از همین لکه‌های کوچک رنگی استفاده می‌کنم یا حتی کلیت کار فضایی سورئالیستی دارد. در ‌هر ‌صورت سبک خاصی مد‌نظر نیست، کار معاصر چند لایه است و ایده‌محور؛ بنابراین روایت و متن نقش مهم‌تری دارد. چه استفاده مستقیم از عکس و چه کپی‌کردن از عکس یا استفاده از منابع مختلف از طراحی‌های قبلی‌ام با تلفیق خط و رنگ و بافت همه و همه گرته‌برداری‌هایی برای بیان متن اصلی هستند.

 از شکل‌گیری این نمایشگاه بگویید. چه شد که ایده انتظار و قرار‌گرفتن تصویر زن در پس‌زمینه‌ای از معماری و ویرانی سوژه مجموعه تازه شما شد؟

در جنوب شرقی آسیا بودیست‌ها مردگان خود را می‌سوزانند و خاکستر آن را در ظرفی سرامیکی می‌ریزند و در معابد یا خانه‌های‌شان نگه می‌دارند. در معبدی دیدم در قسمتی از ساختمان در فضاهایی مربع‌شکل و ساده و بسیار کوچک که به این منظور تعبیه شده بود، از این گلدان‌های سرامیکی خاکستردار قرار داده بودند. روی شیشه این ویترین‌های کوچک عکس و اطلاعاتی از متوفی قرار گرفته بود. از تعدادی از آنها عکاسی کردم. شاید در ناخودآگاهم حک شدند، نمی‌دانم.

زنان در گذشته تنها یک یا دو عکس یادگاری در عکاس‌خانه‌ها از خود به جای می‌گذاشتند؛ آن‌هم در خانواده‌های متوسط و مرفه. این عکس‌ها همیشه برایم جذاب بود. زیبایی طبیعی و نگاه مغموم و پر از راز و رمزشان و حس مستتر در این نگاه مسحورکننده بود که با سلفی‌های امروزه کلا فرق داشت.

و اما معماری به نظرم عاملی جدا‌کننده می‌آید؛ آن‌گونه که در فضای شهری معماری یا خانه به عبارتی بدل به فضای خصوصی می‌شود که اقتدار جامعه مردسالار به مرد قدرت می‌دهد تا زن را در خانه نگه دارد و هویت اجتماعی را از او بگیرد و زن باید فقط با هویت فردی خودش تنها بماند.

در زندگی عشیره‌ای اوضاع کمی بهتر بوده و زنان آزادتر بودند. در امور چه معیشت، چه تقسیم کار یا اجرای آیین‌ها و... برای زنان برابری بیشتری احساس می‌شود. شاید چون معماری نبود و چادر استحکام کافی برای کنترل زن و جدا‌کردنش را از محیط اطرافش نداشت.

 شما گالری‌دار هم بودید و سال‌ها سهمی در معرفی هنرمندان جدید به جامعه داشته‌اید. وضعیت گالری‌داری را امروز چطور می‌بینید و چه تفاوت‌هایی با گذشته دارد و البته چه شد که از گالری‌داری دست کشیدید؟

درباره گالری‌داری باید بگویم در زمانی که من گالری‌‌دار بودم، مسئله اصلی من معرفی هنرمندانی بود که هنر مفهومی را دنبال می‌کردند؛ چرا‌که هنوز درگیر مدرنیسم بودیم. امروزه هنرمندان آن تجربه‌ها را پشت سر گذاشته‌اند و از طرفی مارکتینگ مهم‌‌تر به نظر می‌رسد.

 بناها در آثار شما گویی بر روی آب قرار دارند و همان‌طور که صحبت شد، با وجود اینکه همچنان بازدارنده حضور و ارائه تصویر واقعی از زن هستند، خود در حال فرو‌رفتن و نابودی ترسیم شده‌اند. آیا در این قرار‌گرفتن بر آب و انعکاس تصویرشان تعمد و معنایی وجود دارد؟

آب دلالتی است بر اینکه هیچ اندیشه‌ای دوام ندارد و هیچ قدرتی دوام ندارد. همه چیز در طی زمان شسته می‌شود و زوال می‌یابد. اینجا تعمدا همه چیز از قطعیت خارج می‌شود و همه چیز در حال پاک‌شدن است، همان‌گونه که مردان در حال زدودن زنان از جامعه هستند. از طرفی انعکاس یعنی تکرار واقعیت؛ یعنی ادامه یک قصه در طی ادوار. قصه دردمندی زنان از گذشته تا امروز که در انتظار همه چیز هستند.

 رنگ در آثار شما از تنوع خاصی برخوردار است؛ اما آنچه مسلم می‌نماید، رنگ‌های تیره بر شاد غلبه دارند. آیا این بر‌ اساس روایت معمارانه بنا‌ها انتخاب شده است یا نوعی بیان مستقل را دنبال می‌کند؟ از شیوه رنگ‌گذاری و انتخاب رنگ‌ها در این آثار بگویید.

درباره رنگ‌ها حال و هوای سورئال و نوستالژیک آثار رنگ‌هایی می‌طلبید که به قول سایه، تاسیان (دلتنگی) را بهتر بیان کند؛ جهانی خیالی و پرابهام و در‌عین‌حال سؤال‌برانگیز و تأمل‌برانگیز.