آیا حمله 7 اکتبر حماس به اسرائیل به سقوط نتانیاهو منجر میشود؟
سوءاستفاده از جنگ غزه و تسویه حساب نتانیاهو با مخالفان
اپوزیسیون اسرائیل آلترناتیوی برای جایگزینی نتاتیاهو ندارد و جریان مخالف را نیز یارای رویارویی با او نیست؛ اما وضعیت آنچنان که باید و شاید در راستای اهداف «بیبی» هم نیست. رحمان قهرمانپور، کارشناس حوزه روابط بینالملل، با بیان این جمله تأکید میکند: «سرنوشت نتانیاهو تا حد زیادی به جنگ غزه وابسته است و این فرد تلاش میکند تا از وضعیت فوق برای تقویت جایگاه و تثبیت قدرت خود استفاده کند. بر همین اساس هم روند یک جنگ طولانیمدتی را طراحی کرده است».
شبکه شرق: اپوزیسیون اسرائیل آلترناتیوی برای جایگزینی نتاتیاهو ندارد و جریان مخالف را نیز یارای رویارویی با او نیست؛ اما وضعیت آنچنان که باید و شاید در راستای اهداف «بیبی» هم نیست. رحمان قهرمانپور، کارشناس حوزه روابط بینالملل، با بیان این جمله تأکید میکند: «سرنوشت نتانیاهو تا حد زیادی به جنگ غزه وابسته است و این فرد تلاش میکند تا از وضعیت فوق برای تقویت جایگاه و تثبیت قدرت خود استفاده کند. بر همین اساس هم روند یک جنگ طولانیمدتی را طراحی کرده است». به گفته این کارشناس حوزه روابط بینالملل، نتانیاهو به دنبال آن است که از طریق مسئله غزه به مقابله با مخالفان خود در داخل اسرائیل بپردازد، آنها را تحت فشار قرار دهد، آزادیهای سیاسی را محدود و فضای امنیتی را حاکم کند و قدرت خود را حفظ کند؛ با توجه به اینکه با «بنی گانتس» در اسرائیل دولت جنگی تشکیل داده است، بنابراین توانسته شکافی را در اپوزیسیون اسرائیل نیز ایجاد کند. متن این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
به نظر میرسد جنگ غزه علاوه بر تمام آثاری که بر زندگی مردم غزه و به صورت کلی مردم منطقه و جهان باقی گذاشته، در داخل خاک اسرائیل نیز موجبات افول بیش از پیش اقبال عمومی به «بنیامین نتانیاهو» را رقم زده است. حملات حماس نشاندهنده رسوخ فلسطینیان به دستگاه امنیتی اسرائیل بود که در بیشتر تحلیلها، آن را ناشی از ضعف دولت «بیبی» تلقی میکردند. دیدگاه شما در این زمینه چیست؟
موقعیت نتانیاهو شکننده است اما واقعیت این است که مخالفان آلترناتیوی برای جایگزینی با او ندارند. یعنی مهمترین دلایلی که نتانیاهو پس از چهار انتخابات زودهنگام هنوز بر سر کار است، توجه به این موضوع است که اپوزیسیون اسرائیل یک فرد کاریزماتیک و قَدری مانند او را در چنته ندارد. فراموش نکنیم که نتانیاهو از نظر کمپین انتخاباتی قدرت زیادی دارد و در هر انتخاباتی فاصله او به مراتب بیشتر از سایر رقبایش بوده است. از سوی دیگر، اپوزیسیونی که در مقابل نتانیاهو قرار دارد، اپوزیسیون متحدی نیست. برای مثال، میتوانیم به «نفتالی بنت» اشاره کنیم؛ یکی از دلایل شکست اپوزیسیون در انتخابات اخیر این بود که نفتالی بنت از انتخابات مذکور کنارهگیری کرد و در شهری مانند تلآویو و برخی از شهرهای دیگر اسرائیل، آرای حزب او مستقیما به سمت سبد حزب لیکود و شخص نتانیاهو سرازیر شد. بنابراین عدم اتحاد و وحدت جریانهای اپوزیسیون و نداشتن آلترناتیو، مهمترین مسئله در موضوع در قدرت بودن نتانیاهو است.
بنابراین امکان سقوط دولت نتانیاهو چندان محتمل نیست؟
با این شرایط خیر. البته پس از طرح موضوع اصلاحات لایحه قضائی، شکاف در جامعه اسرائیل به مراتب شدیدتر از گذشته شد. پیش از حمله حماس چندین ماه تظاهراتی در رابطه با این موضوع صورت گرفته بود که در نهایت دیوان عالی اسرائیل لایحه اصلاحات قضائی را رد کرد. یعنی در حال حاضر وضعیت حقوقی مبهمی در اسرائیل برقرار است. از یک طرف بخشی از لایحه اصلاحات قضائی از سوی پارلمان تصویب شده و از طرف دیگر دادگاه عالی اسرائیل آن را لغو کرده است. علاوه بر این، به دلیل اینکه اسرائیل قانون اساسی مدون و مکتوبی ندارد وضعیت بلاتکلیفی حاکم است. بنابراین به اعتقاد بنده سرنوشت نتانیاهو تا حد زیادی به جنگ غزه وابسته است و این فرد تلاش میکند تا از این وضعیت برای تقویت جایگاه و تثبیت قدرت خود استفاده کند. بر همین اساس هم یک جنگ طولانیمدت را طراحی کرده است. او در آخرین مصاحبهای که با شبکه ABS داشت، فاش کرد که پس از پایان جنگ کنترل امنیتی غزه برای مدت نامحدودی در اختیار اسرائیل خواهد بود. این موضوع به آن معناست که نتانیاهو میخواهد از طریق مسئله غزه، در داخل اسرائیل به مقابله با مخالفان خود بپردازد، آنها را تحت فشار قرار دهد، آزادیهای سیاسی را محدود و فضای امنیتی را حاکم کند تا بتواند قدرت خود را حفظ کند و با توجه به اینکه با «بنی گانتس» در اسرائیل دولت جنگی تشکیل داده است، بنابراین توانسته شکافی را در اپوزیسیون اسرائیل ایجاد کند.
با این اوصاف نتانیاهو همچنان در قدرت باقی میماند؟ این تحلیل وجود داشت که با فروکشکردن تحولات غزه، نتانیاهو باید از قدرت کناره گیری کند.
نتانیاهو بازیکردن با فرمول انتخابات را خوب بلد است. درست است که مخالفان بسیار زیادی دارد و نظرسنجیها هم از تعدد تعداد مخالفان او حکایت میکند و حتی برخی از نظرسنجیها نشان میدهد که از محبوبیت او نیز کاسته شده است، اما مسئله این است که این فرد قدرت بسیار زیادی در تشکیل کمپین انتخاباتی، برگزاری انتخابات و جذب آرای عمومی دارد. علاوه بر این، همانطور که گفتم، اپوزیسیونی که در مقابل نتانیاهو قرار دارد، اپوزیسیون متحدی نیست. مهمترین مسئله این است که این افراد تنها میگویند نتانیاهو در قدرت نباشد، اما فردی را هم برای جانشینی او معرفی نمیکنند. شما عملکرد دولت ائتلافی «نفتالی بنت» و «یائیر لاپید» را هم دیدید که در نهایت نتوانست به کار خود ادامه دهد و فروپاشید. قانون انتخابات اسرائیل فضا را برای احزاب کوچک باز گذاشته است. یعنی بر اساس این قانون، توازن قدرت در اسرائیل به شکلی است که وقتی در دولت یک نفر استعفا میدهد، کل دولت فرومیپاشد. نظام انتخابات اسرائیل یک نظام اکثریت تناسبی است که در آن کل اسرائیل یک حوزه انتخابیه است. کسانی که با علم انتخابات آشنا هستند، میدانند که تأثیر این موضوع بر انتخابات تا چه اندازه زیاد است. بنابراین از نظر سیاسی، نتانیاهو در وضعیت دشواری قرار دارد، اما قانون انتخابات اسرائیل بهگونهای است که نتانیاهو میتواند از آن به نفع خود و حزب لیکود استفاده کند. از سوی دیگر فراموش نکنیم که نتانیاهو در چند سال اخیر مخالفان خود در حزب لیکود را هم کنترل کرده و اجازه نداده است از داخل حزبش چالشی جدی برای او ایجاد شود. بنابراین فکر میکنم نخستوزیر اسرائیل همچنان در قدرت است و در قدرت باقی خواهد ماند و البته تلاش میکند تا از جنگ غزه برای تقویت جایگاهش استفاده کند. هرچند اشاره کردم که در احزاب مخالف او، شخصیت کاریزماتیک و قدرتمندی هم وجود ندارد.
آیا اسرائیل میتواند غزه را همانطورکه میخواهد اداره کند؟
الان طرحهای مختلفی در حال ارائه است. آمریکاییها به دنبال آن هستند تا اداره غزه از کنترل حماس خارج شده و به دولت خودگران سپرده شود. دلیل حرفشان هم این است که در این صورت پیشنهاد دو دولتیشدن که مبنای قطعنامه 242 سازمان ملل است، اجرایی شده و اوضاع باثبات میشود.
به رسمیت شناختهشدن فلسطین و استقرار دولت خودگران بر غزه و کرانه باختری نمیتواند پیشنهاد خوبی باشد؟
مشکل دولت خودگران این است که محبوبیتی ندارد.
در مقابل اسرائیل نیز نمیتواند عرض اندام کند و کاری از پیش برد.
بله درست است. بعد از توافق اسلو عملا فلسطین در اختیار دولت خودگران بود اما با فسادی که در بدنه جنبش فتح وجود داشت اوضاع چندان باب میل فلسطینیان نبود. اینکه مقامات این حزب به قدرت چسبیدهاند و «محمود عباس» اجازه نمیدهد جوانان وارد تشکیلات آن شوند. رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین اوضاع را با حضور افرادی در رده سنی خود پیش میبرد و افراد خارج از دایره موردنظر او عملا نقشی در فرایند تصمیمگیری فلسطین ندارند. آنها گرفتار فساد شدهاند و تأکیدی که بر ناسیونالیسم دارند برای جمعیت جوان فلسطین جذاب نیست. مقامات جنبش فتح برای وضعیت فلسطین راهکار ابتکاری جدیدی ندارند. برهمین اساس نسل جوان چه در غزه و چه در کرانه باختری طرفدار دولت خودگران نیست. دلیل مخالفت حماس و جنبش اسلامی با مقامات دولت خودگردان نیز این است که از توان لازم برای پیشبرد اهداف فلسطینیان برخودار نیستند و نمیتوانند در جهت ایجاد آرامش در غزه کاری انجام دهند. از سوی دیگر طرح دیگری هم وجود دارد که برخی از کشورهای عربی آن را دنبال میکنند که تشکیل یک ائتلاف منطقهای برای اداره غزه است که این مورد هم هنوز روی کاغذ بوده و عملیاتی نشده است. اسرائیل فعلا به دنبال آن است که حماس را از غزه بیرون کرده و خطر حماس را از این منطقه دفع کند اما اینکه میخواهد غزه را مانند سال 2005 به اشغال خود دربیاورد یا چه کاری انجام دهد، هنوز معلوم و مشخص نیست.
پیشنهادی هم بود که عربستان اداره امور غزه را عهدهدار شود.
این همان طرحی است که بلینکن در سفر به امارات و عربستان درمورد آن صحبت کرده است. بحث تنها عربستان نیست. قرار است ائتلافی از کشورهای عربی با حضور کشورهای عربستان، اردن، مصر و امارات شکل بگیرد و غزه توسط این کشورها اداره شود که این طرح نیز سختیهای خود را دارد، چرا که بن سلمان نمیخواهد خود را درگیر مسئله فلسطین کند. از سوی دیگر باید با حماس کنار بیاید اما حماس اخوانی و به قطر نزدیک است و چندان میانه خوبی با امارات و عربستان ندارد.
وضعیت غزه به کجا میرسد؟ اسرائیل با حضور در این قسمت از فلسطین تقریبا تمامی زیرساختهای آن را نابود کرده است؟
از قبل هم در این قسمت حضور داشته است.
منظورم نابودی تمامی آنهاست. بیشتر نقاط غزه با طرح موضوع «حضور نیروهای حماس» از سوی اسرائیل تخریب شده است. آیا در کوتاهمدت جنگ غزه تمام میشود؟
من چشمانداز کوتاهمدتی برای پایان جنگ در غزه مشاهده نمیکنم. مسئله این است که طی یک هفته نخست که اسرائیل به غزه حمله نکرد برخی میگفتند که از این اقدام منصرف شده است اما اینطور نبود. تحلیلهایی که در اسرائیل نوشته میشود ناظر بر این است که اسرائیل باید هزینه جنگ در غزه را بپردازد. افکار عمومی اسرائیل به جهت افرادی که کشته و توسط حماس به گروگان گرفته شدهاند آماده پرداخت هزینه برای جنگ غزه است. نتانیاهو نیز انگیزه شخصی برای این کار دارد و در ساختار سیاسی و امنیتی اسرائیل هم این جمعبندی وجود دارد که اسرائیل نباید اجازه دهد سناریوی حزبالله در مورد حماس اجرا شود؛ بنابراین اسرائیل در این زمینه به دنبال طولانیترکردن بحران است تا حساسیت افکار عمومی نسبت به این جنگ کم شود و پس از آن، به بعد از پایان جنگ بیندیشد. قاعدتا اگر اسرائیل بخواهد غزه را اشغال کند یک داستان وجود دارد و اگر بخواهد اداره آن را به دولت خودگران واگذار کند، سناریو دیگری مطرح است. اگر به ائتلاف واگذار کند یک بحث است. اگر بخواهد آن را ضمیمه خاک خود کند امر دیگری در جریان است. اما آنچه اسرائیلیها در این مرحله به دنبال آن هستند این است که در این مرحله خطر حماس را از بین ببرند و بعد برای ادامه ماجرا فکر کنند.
با این اوصاف این احتمال نیز وجود دارد که اسرائیل بخواهد غزه را ضمیمه خاک خود کند. پس از شروع جنگ غزه این موضوع مطرح شد که بهانه لازم برای اسرائیل نسبت به اینکه بخواهد این منطقه را خالی از سکنه فلسطینی کند، ایجاد شده است.
سناریوی دور از ذهنی نیست، چراکه اسرائیل در سالهای 1948، 1967 و 1972 تقریبا بخشهایی از سرزمین فلسطین را اشغال کرد و شهرکهای یهودینشین نیز پس از آن ایجاد شدند. الان بحث الحاق کرانه باختری به اسرائیل مطرح است که نشاندهنده آن است یکی از سناریوهای محتمل همین موضوع است که اسرائیل در واقع با خالیکردن غزه از سکنه، آن را جزء سرزمین خود لحاظ کند که البته این کار نیازمند همراهی آمریکاست. سیاست آمریکا در این مورد بسیار مهم است، اینکه در شورای امنیت از اسرائیل حمایت کند. میخواهم بگویم سناریوی محتملی است و اسرائیل نیز آن را میخواهد اما باید ببینیم آمریکا از آن حمایت میکند یا خیر؟ بعد هم دفع خطر حماس به تعبیر اسرائیلیها تا چه اندازه زمان میبرد.