کسانی که آشنایی با هنر ندارند، تأثیر هنر بر جامعه را نمیشناسند
نازیباترین دوران زیباسازی
تعارفهای معمول را که کنار بگذاریم، تهران این روزها و این سالها دیگر چندان زیبا نیست؛ تهرانِ خانههای دلنشین و تاریخی با خیابانهای خاطرهانگیز و درختان ریشهدار، مدتی است که در دود غرق شده و در احاطه بیلبوردهای بیشمار قرار گرفته و میزبان مجسمههای بیتناسب و تزئینات پرخرج و نامربوط شده است.
فاطمه خلیلی، خبرنگار: تعارفهای معمول را که کنار بگذاریم، تهران این روزها و این سالها دیگر چندان زیبا نیست؛ تهرانِ خانههای دلنشین و تاریخی با خیابانهای خاطرهانگیز و درختان ریشهدار، مدتی است که در دود غرق شده و در احاطه بیلبوردهای بیشمار قرار گرفته و میزبان مجسمههای بیتناسب و تزئینات پرخرج و نامربوط شده است.
براساس قواعد قرار بود که سازمان زیباسازی شهرداری تهران در راستای رسالت اصلی خود و همانطورکه از نامش انتظار میرود، به زیباترشدن پایتخت کمک کند اما اقدامات سالهای اخیر این سازمان بیش از آنکه به زیباسازی منجر شود، مایه تحیر شهروندان شده است. اگر بیلبوردهای مناسبتی را که بنا به اهمیت ایام در شهر دیده میشوند و ضروری است، کنار بگذاریم به تزئینات و تابلوها و بیلبورهایی میرسیم که اغلب بیبهانه و باعجله سر از خیابانها و بزرگراهها درمیآورند و به همان سرعت هم محو میشوند.
یکی از نمونههای اخیر اقدامات عجلهای و بدون تأمل سازمان زیباسازی، اکران اشعار ۱۲۰ شاعر در سازههای تبلیغاتی شهر تهران در قالب پویش «شهر شعر» بود که با حواشی زیادی همراه شد. سهراب سپهری یکی از شاعران منتخب این پویش بود که بهجای تصویر او، عکسی از علی قویدل (بازیگری که نقش او را در فیلم «رؤیای سهراب» بازی کرده بود) روی بیلبوردها رفت. البته در این پویش انتشار عکسی از فروغ فرخزاد نیز با طرح انتقادهایی مبنی بر سیاست دوگانه مسئولان در مواجهه با حجاب نیز حاشیهساز شد که درنهایت متولیان توضیح دادند عکس فروغ با کلاه و با حجاب است.
از دیگر اقدامات چالشبرانگیز سازمان زیباسازی شهر تهران در دوران مدیریت رضا صیادی که از آبانماه جای خود را به مهدی مذهبی داد، هزینه هنگفتی بود که برای تزئینات موقت میدان ولیعصر صرف شد. اردیبهشت امسال اقتصادنیوز در گزارشی عنوان کرد که بر اساس قراردادهای بارگذاریشده در سامانه شفافیت در اسفند 1401، هزینههای مربوط به سقف نوری میدان ولیعصر چهارمیلیارد و 700 میلیون تومان بوده است. سازمان زیباسازی در این ماه همچنین قراردادهای دیگری مانند اجاره دو واحد مسکونی 131 متری و 92 متری در برجهای دیپلمات کیش که مجموعه سهمیلیارد و 600 میلیون تومان برای تهران هزینه داشت، به ثبت رساند. این سازمان قرارداد دیگری هم با شبکه افق به ثبت رساند که دو میلیارد تومان برای تولید برنامه تلویزیونی «جشن محلهها» هزینه کند.
سطح سازمان زیباسازی به یک سایت خبری مناسبتی که تریبون اقلیتی از جامعه را برعهده دارد، تقلیل داده شده است. بارها اسم و عنوان و عکسهای اشتباه بر بیلبورد رفته و بسیاری از هنرمندانی که میتوانستند نقش پررنگی در زیباسازی شهر داشته باشند، از دایره ارتباطی زیباسازی کنار گذاشته شدهاند. پروژه هلالهای اسماءالحسنی که همزمان با ماه مبارک رمضان در تهران اجرائی شد، درواقع طرحی کپیشده و بر اساس طرح موزه آینده دوبی بود؛ نمونهای دیگر از پروژههای کپیشده که به خاطر بهرهنبردن از هنرمندان توانمند داخلی، به نامناسبترین نوع ممکن سر از خیابانهای تهران درآورد و از قضا روایتهای مختلفی از عددهای بالای این پروژه نیز به گوش رسیده بود.
کار سازمان زیباسازی تهران در چند سال اخیر به جایی رسیده بود که حتی ذکر نام برخی از هنرمندان و نویسندگان در بنرهای شهری نیز با واکنش تند و سریع آنها همراه میشد. شهریور امسال و به مناسبت هفته دفاع مقدس، دیالوگ «قرار بود ما بجنگیم، شما مراقب بچههامون باشید. وجدانتون رو قاضی کنید، کی کمفروشی کرد؟»، از فیلم «موج مرده» به همراه تصویری از پرویز پرستویی و در قالب پروژه دیالوگهای ماندگار فیلمهای دفاع مقدس، روی بنرهای شهری رفت. پرویز پرستویی اما این رویکرد شهرداری تهران را تاب نیاورد و در اینستاگرام خود نوشت «هنوز هم این جمله را با خودم تکرار میکنم و معتقدم ما نهتنها از جوانان این سرزمین مراقبت نکردیم، بلکه کمفروشی هم کردیم... . به همین دلیل نمیدانم هدف شهردار تهران از نصب این جملهها در بزرگراههای شهر چیست». شکوه قاسمنیا، نویسنده کودک و نوجوان نیز از دیگر چهرههایی بود که نسبت به انتشار تصویر خود در بنرهای شهری واکنش نشان داده و گفته بود که از چاپ عکس خود نه خشنود است و نه راضی و ای کاش تصمیمگیرندگان و مجریان فرهنگدوست پروژه زیباسازی شهر قبل از اجرا، اجازه میگرفتند.
از سوی دیگر طراحی و ساخت مجسمههای بیکیفیت نیز که هرازگاهی به بهانههای مختلف رونمایی میشدند، بیشازپیش پیکان انتقادات را به سمت سازمان زیباسازی چرخاند؛ مجسمههایی که با استناد به اظهارنظرهای هنرمندان پیشکسوت مجسمهساز نهتنها فاقد هرگونه ارزش هنری بودند بلکه از نظر کیفی نیز در رده یک اثر هنر ماندگار شهری قرار نمیگرفتند. تمامی این موارد به همراه بیشمار مثالهای دیگر که ذکر همگی آنها در این مقال نمیگنجد، حکایت از عملکرد سازمان زیباسازی تهران در هرچه نازیباترکردن شهر تهران دارد.
بهزاد شیشهگران، هنرمند نقاش، طراح و گرافیست که سال 94 در واکنش به تزئینات شهری با عنوان «نگارخانهای به وسعت یک شهر»، بهصورت داوطلبانه یادداشتی برای هنرآنلاین نوشته و از اینکه سازمان زیباسازی به اهمیت خالقان اثر نقاشی پی برده و احترام به ارتقای فرهنگ بصری جامعه را در دستور کار خود قرار داده است، تقدیر کرده بود، حالا معتقد است که دیگر سالهاست هنرهای شهری در تهران صرفا تجلی اقدامات دولتی و فاقد هرگونه ارزش هنری شده است.
شیشهگران میگوید: من یک بار در طول عمرم حداقل در دوران بعد از انقلاب، هنرهای شهری تهران را زیبا دیدم و آن هم زمانی بود که شهرداری تهران تصمیم گرفت آثار هنرمندان ایرانی و جهانی را روی تابلوهای شهری ببرد که یک اتفاق بینظیری بود. مضاف بر این در آن بازه زمانی از هنرمندان مجسمهساز ایرانی و خارجی دعوت کرده و کارگاهی با تجهیزات بسیار خوبی در اختیار آنها گذاشته بودند تا بتوانند در یک بازه زمانی مشخص اثر هنری خلق کنند؛ این اقدام فرصت فوقالعادهای برای نمایش شهری آثار و گسترش ارتباطات ملی و بینالمللی میان هنرمندان بود. همچنین از دیگر اقدامات خوب آن دوره میتوان به طرح تخممرغهای شهری در آستانه نوروز یا کارهای مفهومی هنرمندان مجسمهساز با درختان اشاره کرد که بسیار خلاقانه، تأثیرگذار و نشاطانگیز بودند.
او ادامه میدهد: این در حالی است که دیگر سالهاست تهران شاهد نمایش چنین هنرهایی نیست؛ سالهاست که کار به افراد نابلد سپرده شده و دیگر رنگوبویی از هنر در شهر دیده نمیشود. تهران پر شده است از تزئینات شهری که اساسا فاقد هرگونه ارزش هنری هستند و نهتنها حس زیبایی و نشاط را مردم منتقل نمیکنند بلکه علاوه بر ایجاد حس دافعه، گاهی حتی آزاردهنده هم هستند.
این هنرمند پیشکسوت با بیان اینکه هنرهای شهری تهران به کارهای مناسبتی و دولتی اختصاص پیدا کرده است، خاطرنشان میکند: اگر متولیان یک سیستم شهری هوشمند باشند، حتی اگر بخواهند بهواسطه هنر شهری به مردم موضوعی همسو با سلایق خود را نشان بدهند یا حتی...، باز هم سعی میکنند تفکر یا ایدئولوژی خود را به بهترین صورت به نمایش بگذارند تا از تأثیرگذاری بیشتری برخوردار باشد؛ این در حالی است که متولیان زیباسازی شهرداری تهران با وجود صرف هزینههای بسیار، حتی در نمایش تفکرات خودشان نیز موفق نیستند و به جای تأثیرگذاری مثبت، بیشتر واکنشهای منفی دریافت میکنند.
شیشهگران که معتقد است آثار هنری شهر تهران آنقدر بیکیفیت هستند که حتی در جلب توجه اولیه نیز ناموفق هستند، درباره تأثیر مواجهه روزانه مردم با آثار هنری باکیفیت، یادآور میشود: اساسا نقش ذاتی هنر این است که بر روح و جان آدمی تأثیر شگفتانگیز بگذارد؛ اما اگر درست خلاف این اتفاق بیفتد، جان و روح آدمی به همان میزان تخریب خواهد شد. بدون شک اگر شهری مانند تهران بتواند میزبان آثار هنری باکیفیت باشد، روحیه مردم این شهر نیز دستخوش تغییر خواهد شد و سطح ذائقه هنری مردم نیز بهصورت ناخودآگاه افزایش پیدا میکند. درواقع به همان میزان که یک اثر هنری خوب میتواند اثرات مثبتی در ذهن و جان مخاطبان خود داشته باشد، یک محصول هنری بد نیز میتواند اثرات منفی زیادی به دنبال داشته باشد؛ درست مانند حالوهوای این روزهای ما که روزانه با اثرات منفی محصولات شهری فاقد زیبایی مواجهیم. این هنرمند پیشکسوت میگوید: در سیستم اداری مدیری که آشنایی با هنر ندارد، تأثیر هنر بر جامعه را نمیشناسد و در جمع مدیران و کارمندان ناآشنا و بیگانه با هنر و فرهنگ قرار میگیرد، خلق آثار آسیبزا اصلا دور از انتظار نیست.
از سوی دیگر عباس مجیدی، هنرمند مجسمهساز نیز معتقد است که عملکرد شهرداری در زمینه زیباسازی شهر تهران آنگونه که باید مطلوب نبوده است و در مسیر درستی حرکت نمیکند؛ او میگوید: بهطور کلی در حوزه هنر شهری، یک رویکرد کاملا تعریفشده وجود دارد که باید متناسب با مناسبات روز اصلاح شود. درواقع برای تبیین رویکردها باید به موضوعاتی که ساختار امروزی شهر را به وجود میآورند، توجه شود. برای مثال با گسترش شهرها باید متناسب با تغییراتی اجتنابناپذیری که در حوزههای مختلف شهری داشتهایم، در آثار هنری شهری نیز تغییر ایجاد کنیم. طبیعتا برای انجام این کار نیاز به مطالعه است که بتوان متناسب با زمینه جغرافیایی، فضای فرهنگی و معماری یک شهر، اثر هنری تولید کرد؛ چراکه اگر این امور رعایت نشود، حتی نمایش یک اثر هنری خوب و باکیفیت نیز بدون درنظرگرفتن این مناسبات کار اشتباهی خواهد بود؛ بنابراین مشخص است که اگر به این موضوعات توجه نشود، شاهد ازهمگسیختگی جدی در سطح شهر خواهیم بود.
او با تأکید بر اینکه «این مسیر مطالعاتی برای خلق آثار هنری شهری تاکنون وجود نداشته است»، ادامه میدهد: با وجود اینکه بارها این موضوع به متولیان امر یادآوری شده است اما تاکنون شاهد چنین سیاستی در حوزه مدیریت هنری شهری نبودهایم. طبیعتا انجام این کار با روند پژوهشی نیازمند زمان و هزینه است و هنرمندان زیادی هم تمایل به انجام این کار دارند اما به همین دلایلی که اشاره شد عمدتا منزوی میشوند. درحالحاضر مجسمههای زیادی به شهر اضافه میشود که تقریبا اکثر آثار ساختار خوبی ندارند و معلوم نیست بر اساس چه نگرشی و به دست چه کسانی ساخته میشوند. این هنرمند مجسمهساز با طرح این موضوع که «متأسفانه بهندرت شاهد آثار مناسب با شأنیت شهر و مخاطب هستیم»، خاطرنشان میکند: سازمان زیباسازی شهر تهران به دلایلی مانند تغییر مدیریتهای مستمر و سرعتعمل پایین در انجام کارها و تمرکز زیاد بر موضوعات مناسبتی، باعث شده است تا دیگر زمانی برای انجام کارهای پژوهشی و باکیفیت نگذارد. جالب این است که حتی برای کارهای مناسبتی نیز تدابیر لازم اتخاذ نمیشود و به همین دلیل هم حتی در این زمینه نیز شاهد ازهمگسیختگی هستیم.
مجیدی همچنین درباره جنبه ماندگاری آثار هنری شهری، اظهار میکند: برای تولید یک اثر هنری شهری باید این نکته را در نظر داشت که اثر موردنظر در چه فضایی، با چه موضوعی، در رابطه با کدام سازههای شهری، کدام مخاطبان و توسط چه کسانی طراحی و اجرا میشود. این در حالی است که خلق یک اثر هنری که بتواند برای شهر ارزشافزوده داشته باشد و بر سلیقه بصری مردم اثر بگذارد، باید حتما در یک پروسه پژوهشی از انتخاب موضوع تا شیوه تولید و اجرا و انتخاب متریال و البته هنرمند، صورت بگیرد. در این میان طبیعتا انجام این کار نیازمند مطالعه، توجه به زمان و هزینه است. متولیان باید این نکتهها را جدی بگیرند تا هنرمندان با احساس امنیت به عرصه طراحی و اجرای آثار شهری بازگردند. نباید فراموش کرد هنرمندی که به اثر خود متعهد است، حاضر نیست به دلایلی مانند کمبود بودجه و زمان، تن به انجام هر کاری دهد.
این هنرمند همچنین در پاسخ به این پرسش که آیا تهران را شهری زیبا میبیند، میگوید: تهران میتوانست شهر زیبایی باشد؛ هرازگاهی نیز کارهای خوبی برای زیباترکردن شهر شده است اما با ادامه این روند تهران به سمت زیباترشدن نمیرود. تا زمانی که متولیان امر نمیخواهند هزینههای زمانی و مالی متحمل شوند، نتیجه این میشود که کار به افراد نابلد سپرده میشود و تبعات این رویکرد نیز فقط دامن مردم را خواهد گرفت.
درنهایت اینکه سطح توقع بسیاری از مردم و هنرمندان از سازمان زیباسازی شهرداری تهران با بسترهای فراوان و بودجههای کلانی که دارد، به گفته مشهور سعدی یعنی «مرا به خیر تو امید نیست، شر مرسان» رسیده است، نشان میدهد که نهتنها عملکرد این نهاد در برخی از حوزهها در راستای اهداف و رسالتهایش نیست بلکه حتی گاهی خلاف جهت هم هست.