|

درباره آیین نکوداشت میثمی

پنجشنبه 16 آذر، آیین نکوداشت مهندس لطف‌الله میثمی در کانون توحید تهران به پاسداشت چندین دهه تلاش او در تقابل با نظام مستقر پیش از انقلاب و فعالیت فرهنگی کنونی‌اش برگزار شد.

درباره آیین نکوداشت میثمی

پنجشنبه 16 آذر، آیین نکوداشت مهندس لطف‌الله میثمی در کانون توحید تهران به پاسداشت چندین دهه تلاش او در تقابل با نظام مستقر پیش از انقلاب و فعالیت فرهنگی کنونی‌اش برگزار شد. برنامه‌ای سه‌ساعته با چندین سخنرانی و شعر و سرودخوانی انقلابی و خواندن پیام‌های آقای خاتمی و در نهایت شنیدن سخنانی از آقای میثمی که وقتی از رنج همسرش گفت، بغض رشته گفتارش را برید. میثمی یک فرد نیست، او شخصیتی قابل احترام در تاریخ پیش و پس از انقلاب است. او که زندگی اجتماعی و سیاسی‌اش با پیوستن به مجاهدین اولیه و جنگ مسلحانه برای در‌هم‌ریختن و به زیر کشیدن مناسبات موجود شروع شد و به سخن و گفتار و نوشتن و نقد و ایده‌پردازی برای اصلاح مناسبات موجود رسید. او که با بمب دست‌ساز چشم‌هایش را داد و با «چشم‌انداز ایران»، دنیایی از چشم گشود. گفتن و نوشتن از او با تمام رنج‌هایی که برد و همچنان بر مدار انسان شهروند منتقد امروزین ایستاد، هم دشوار است و هم ارزشمند و آیین دیروز، نشان کوچکی از قدرشناسی جامعه ایرانی بر سینه او بود؛ اما دیروز جای دو چیز خالی بود:

اول ـ فکر نمی‌کنم میانگین سنی حاضران در گرامیداشت دیروز کمتر از 55 سال بوده باشد. این به آن معناست که این آیین و چنین برنامه‌هایی نتوانسته است با نسل جوان ارتباط برقرار و آنان را با خود همراه کند. نه‌فقط این؛ بلکه بخشی از این نسل در فضای مجازی، به نقد برگزاری چنین آیینی پرداختند و در نقدشان به نکات مهمی نیز اشاره داشتند. نمی‌توان منکر این بود که بخشی از همین جوانان، میثمی و مجموعه مبارزان پیش از انقلاب را در شکل‌گیری برخی مشکلات کنونی سهیم می‌دانند. از این زاویه، آنها نیز باید پاسخ‌گوی پرسش‌های این نسل باشند، تا بتوانند فضای ارتباطی بین خود و نسل‌های کنونی را حفظ کنند. به نظرم می‌آید شاید خوب شد که در آیین دیروز، نسل جوان حضور نداشت؛ چراکه آن برنامه برای او آورده‌ای نداشت و او نمی‌توانست با آن ارتباط برقرار کند. علاوه بر اینکه می‌توانست او را بیش‌ازپیش گریزان کند. برنامه دیروز، در بیشتر فرازهای خود در دیروز مانده بود و حتی آنجایی که سعی کرده بود پس از انقلاب را ببیند، به امروز نرسید. خواندن ترانه‌های انقلابی هرچند برای حاضران بازخوانی خاطراتی بود؛ ولی جایی در اندیشه و زندگی نسل‌های کنونی ندارد و او نسبت به آنها گریزان و منتقد است. شاید سخن دکتر کاشی نیم‌نگاهی به امروز داشت و ضرورت گفت‌وگوی بین‌نسلی را مورد اشاره قرار داد. گویی این دو نسل در دو فضای متفاوت تنفس می‌کنند. آن بخشی از نسل سیاسی باقی‌مانده از دوران پیش از انقلاب، هنوز نتوانسته است نقطه کانونی این خواسته را دریابد و این هم در سخنان سخنرانان قابل ردگیری بود و هم در کتابی که به پاسداشت مهندس میثمی به‌عنوان «ایستاده با شاخه زیتون» انتشار یافت و دیروز در دسترس حاضران قرار گرفت.

دوم ـ هرچند دیروز آیین نکوداشت چریکی از دوران پیش از انقلاب و فعالی فرهنگی در دوران کنونی بود، که در جنگی مسلحانه دو چشم و یک دست خود را از دست داد و سپس به زندان افتاد و امروز بر کنش جمعی خشونت‌پرهیز تأکید می‌کند؛ اما جای نقد آن جنگ مسلحانه حتی در لطیف‌ترین گفتار به‌ویژه از سوی آقای میثمی خالی بود. کاش او به نقد آن رویکرد یعنی جنگ چریکی می‌پرداخت. امروز به‌خوبی می‌توان دریافت که مسلحانه‌کردن مبارزه، با هر توجیهی، بزرگ‌ترین انحراف در فعالیت‌های سیاسی پیش از انقلاب بود و فضای سیاسی ایران یک دهه را چنان خشونت‌بار کرد که صدایی از هیچ سو شنیده نشد. ما نمی‌توانیم امروز بر مبارزات سیاسی خشونت‌پرهیز پافشاری کنیم و همچنان از مجاهد بی‌کینه، مجاهد نابغه، چریک اخلاق‌مدار، انسان تراز مکتب (ترکیب‌های ایدئولوژیک به‌کاررفته در کتاب ایستاده با شاخه زیتون) سخن بگوییم و چشم‌مان را بر جنگ چریکی دهه 50 ببندیم. تمام ادبیاتِ حول و حوش ماجراجویی سیاهکل، مملو از تقدیس آن ماجرا و اعدام‌شدگان آن است؛ سنتی که پس از آن نیز ادامه یافت. در‌صورتی‌که سیاهکل، شمشیر تیزی بود که بر جان مبارزه مسالمت‌آمیز نشست و امکان برخاستن آن را ستاند. البته منتقدان می‌گویند رژیم استبدادی پهلوی، در پیوند با امپریالیسم آمریکا، حتی کورسوی امیدی برای چنان مبارزه‌ای را ستانده بود؛ هرچند این سخن جای نقد دارد؛ ولی هنر مبارز سیاسی نیز در این است که بتواند در فضای بسته سیاسی، راهی خشونت‌پرهیز برای ایجاد گشایش در فضای سیاسی بیابد. در مراسم پنجشنبه، چنین نقدی می‌توانست راهی به سوی نسل جوان باز کند که آن هم مسدود ماند.