|

در نشست خبری وضعیت زنان مهاجر در ایران مطرح شد:

مهاجرت؛ اتفاقی زنانه

هفته گذشته نشست «وضعیت اشتغال زنان مهاجر افغانستانی در ایران» به همت خانه اندیشه‌ورزان برگزار شد. سخنرانان این نشست، فاطمه‌سادات موسوی کارشناس حقوقی، سیمین کاظمی پژوهشگر مرکز تحقیقات عوامل اجتماعی مؤثر بر سلامت و دبیر علمی نشست هم صبا قدیمی پژوهشگر اجتماعی حوزه مهاجرت بود.

مهاجرت؛ اتفاقی زنانه

هفته گذشته نشست «وضعیت اشتغال زنان مهاجر افغانستانی در ایران» به همت خانه اندیشه‌ورزان برگزار شد. سخنرانان این نشست، فاطمه‌سادات موسوی کارشناس حقوقی، سیمین کاظمی پژوهشگر مرکز تحقیقات عوامل اجتماعی مؤثر بر سلامت و دبیر علمی نشست هم صبا قدیمی پژوهشگر اجتماعی حوزه مهاجرت بود. در ابتدای این مراسم صبا قدیمی با بیان اینکه باید به زنان مهاجر پرداخت گفت:‌ «ما معمولا وقتی می‌خواهیم از جمعیت مهاجرین در ایران صحبت کنیم، آمارهایی که داده می‌شود بیشتر حول محور آموزش است؛ درصد آموزش مهاجران در ایران، نسبتشان، نسبت زن و مردم به چه صورت است و این آمار را به‌عنوان نمودی از توانمندسازی یا اینکه مهاجران در عرصه عمومی ایران چه سیاست‌گذاری‌ای راجع به آنها شده و چطوری پذیرفته شدند، در نظر می‌گیریم و کمتر به موضوع اشتغال می‌پردازیم. در‌صورتی‌ که اشتغال یکی از مهم‌ترین و محسوس‌ترین نوع کُنش آدمی است که در فضای عمومی تبلور پیدا می‌کند و انواع مشارکت ذیل آن شکل می‌گیرد. در اشتغال است که هم فرد خودش را و توانمندی‌ها و ضعف‌هایش را می‌شناسد و هم با توجه به بازخوردی که از جامعه می‌گیرد، این را در خودش تعریف می‌کند و با توجه به آن فعالیت می‌کند و به یک معنا هم خودش را می‌شناسد و هم خودش را به جامعه می‌شناساند. با توجه به اینکه هر چقدر جوامع رو به مدرن‌ترشدن پیش می‌روند، به نظر می‌رسد که عرصه عمومی‌ گسترده‌تر می‌شود و فعالیت آدم‌ها از شکل سنتی خارج می‌شود و فردیت بیشتر معنی پیدا می‌کند و خود فرد بیشتر موضوعیت پیدا می‌کند که این موضوع هم باعث می‌شود یک‌سری نقاط قوت داشته باشد و هم آن فرد را و آسیب‌هایی که ممکن است به همراه داشته باشد، آشکار می‌کند و این مسئله اشتغال از این جهت بسیار مهم است؛ یعنی اینکه هم نشان می‌دهد که چطور در عرصه عمومی دیده می‌شوند و چطور خودشان را بازتعریف می‌کنند. اما ما چرا به زنان می‌پردازیم و چرا برایمان مهم است که صراحتا راجع به نوع پرداختن به مدلی که به زنان می‌پردازیم، صحبت کنیم». وی در ادامه افزود: «بیشتر مطالعاتی که حول مسئله زنان شکل می‌گیرد، طبقه متوسط را مدنظر قرار می‌دهد و بیشتر بر محور حق رأی،‌ نوع شغلی که می‌توانند انتخاب کنند و اینها قرار می‌گیرد و اینکه ما کمتر به موضوع زنان فرودست می‌پردازیم و وقتی هم که به زنان فرودست پرداخته می‌شود، زنان فرودست معمولا به این عنوان دیده می‌شوند که زنانی هستند که دارد به آنها ظلم می‌شود، تجاوز می‌شود، وضعیت اشتغالشان خیلی بدتر است، شرایط آسیب‌های خانوادگی‌شان خیلی بیشتر است و به یک معنا فقط آسیب‌ها و مسائل رنج‌آور انگار دیده می‌شود. و این هم فقط مختص ما نیست. انگار وقتی به زنان جهان سوم پرداخته می‌شود، باید تحت لوای گرسنه، فقیر، تجاوزشده، بی‌سواد، جاهل و سنتی دیده بشوند. اینکه ما می‌خواهیم از این تصویر گذر کنیم و بگوییم که خب زنان در جامعه حضور دارند، به این معنی نیست که بگوییم اینها الان عاملیت دارند و می‌توانند هر شکلی که بخواهند زندگی کنند، تصمیم بگیرند، کار کنند و شرایط زندگی‌شان را داشته باشند. نه؛ به این معنی نیست. ولی به آن معنی هم نیست و این حرکت و سیر مهم است. ما در این سلسله نشست‌ها، برایمان مهم بود که زنان را در وجه توانمندشان، در وجهی که دارند کار می‌کنند و فعالیت می‌کنند هم ببینیم و درباره این صحبت کنیم. در مسیری که داریم طی می‌کنیم، یعنی از آن تصویر زنِ مهجور درخانه‌مانده، با زنی که آزادی این را دارد که هر نوع فعالیتی داشته باشد، یک مسیر است و ما در این مسیر همچنان باید خودمان را نقد کنیم تا ببینیم چطور بازنمایی می‌شود و چقدر نسبتش با واقعیت حس می‌شود و در این مسیر چطور می‌توانیم تلاش کنیم که زنان در جایگاهی که شایسته آنهاست، در جایگاه برابرتر قرار بگیرند و دیده بشوند. این یک مسیری است که وجود دارد». دبیر نشست با بیان اینکه نگاه به زن مهاجر بسیار زرد است، گفت: «من اول یک مقدار راجع به اشتغال زنان صحبت کردم و حالا زن مهاجر انگار هر چیزی که ما داریم راجع به آن صحبت می‌کنیم، زرد می‌شود؛ یعنی محرومیتش، فقرش، در حاشیه بودنش، بی‌صدا بودنش و این به این معنی نیست که چنین حالتی نیست اما فقط صرفا این نیست و ما نیاز است که به قسمت‌های دیگر این موضوع بپردازیم. من وقتی داشتم پژوهش‌های مرتبط با این حیطه را نگاه می‌کردم، موضوعی که برایم محرزتر می‌شد، این بود که ما راجع به اشتغال زنان خیلی کم کار کردیم و حالا نه‌تنها خیلی کم کار کردیم بلکه راجع به بخش غیررسمی تقریبا جنسیت را در خیلی از جاها نداریم که چه درصدی از اشتغال غیررسمی مختص زنان است و چه قسمتی از آن مرتبط با مردان است. خیلی داده‌هایی هم که وجود دارد، توسط سازمان بین‌المللی کار (ILO) است که به منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا می‌پردازد و همچنین یک‌سری داده‌هایی که WEMON UN به آن می‌پردازد و سازمان بین‌المللی بخش زنان و این موضوع حائز اهمیت است. ولی اینکه ما بگوییم الان آمارهایی که وجود دارد چقدر قابل اتکا است، ‌خیلی کم است. در ایران برخلاف کشورهای حوزه خاورمیانه و شمال صحرای آفریقا، 20 درصد زنان در بخش تولیدی مشغول به کار هستند. اینکه زنان در بخش تولیدی مشغول به کار هستند حائز اهمیت است، چون در کشورهای اطرافمان بیشتر زنان در بخش دولتی و رسمی مشغول به کار هستند این فعالیت بنا به دلایلی که می‌گویم، منجر به این شده که بیشتر زنان بخش تولیدی درحال‌حاضر از زنان مهاجر تشکیل بشوند».

قدیمی با بیان اینکه ما بعد از انقلاب با تحریم‌های گسترده‌ای مواجه هستیم، گفت: «تحریم‌ها باعث شده که بازار فرش ایران که بیشتر زنان ایرانی در آن مشغول به کار هستند، رتبه خود را در جهان از دست بدهد. هم‌زمان دارد جهانی‌شدن اتفاق می‌افتد، هم‌زمان دارد نیروی کار ارزان تعدادش زیاد می‌شود و ما بازارمان را نداریم و شرایط ایران دارد بدتر می‌شود. در همین سیر هم ما افزایش سطح تحصیلات زنان را داریم که زنان ایرانی خیلی‌هایشان دیگر حاضر نیستند به کار بافندگی مشغول بشوند. در مطالعاتی که شکل گرفته، چیزی که وجود دارد این است که زنان مهاجر افغانستانی و خانواده‌های افغانستانی به دلیل اینکه کارشان غیررسمی است، دستمزد کمتری می‌خواهند و اینها وارد عرصه‌های کاری مثل بافندگی و خشت‌زنی و خیاطی و امثالهم می‌شوند و بخش زیادی از بخش تولیدی ما و بخش تولیدی زنان ما را تشکیل می‌دهند.

یک تفاوتی که ایران با سایر کشورهای اطراف دارد، این است که برخلاف سایر کشورهای اطراف، زنان ایرانی در بخش فروش هم فعال هستند؛ یعنی وقتی که زن ایرانی در بخش خدمات فروش فعال است، یک چیزی از جامعه را انگار دارد نشان می‌دهد که عرصه عمومی ما و افکار عمومی ما در پذیرش زنانه‌شدن این قبیل کارها به نسبت کشورهای اطراف، کشور زنانه‌تری است؛ یعنی زنان می‌توانند فعالیت داشته باشند. ما در کشورهای اطرافمان چنین چیزی را نداریم. مهم این است که زنان ایرانی در این قسمت فعال‌تر هستند و این نشان می‌دهد که درست است که زنان افغانستانی بخش تولیدی ما را تقریبا در بر می‌گیرند و خیلی جاها دارند کار می‌کنند؛ ولی در بخش عرصه عمومی، پذیرش زن افغانستانی هنوز اتفاق نیفتاده و انگار باعث می‌شود آنها به حاشیه رانده شده و نتوانند وارد این عرصه کاری بشوند. با وجود تحصیلاتی که دارند و چه بسا توانمندی‌هایی که در این عرصه دارند، امکان ورودشان به این عرصه وجود ندارد».

 

روی پنهان مهاجرت زنانه

در ادامه این نشست سیمین کاظمی،جامعه‌شناس با ارائه یک مقدمه گفت: «همان‌طور‌که می‌دانید و در اخبار هم حتما شنیدید، این روزها ما شاهد شکل‌‌گیری یک اقدام شبه‌فاشیستی هستیم که یکی از تجلیات آن مهاجرستیزی است و به طور مشخص افغان‌ستیزی و عرب‌ستیزی. این موضوع به نظر من مسئله خیلی مهمی است که نمی‌شود به‌راحتی از کنار آن گذشت و سکوت کرد. متأسفانه مراکز دانشگاهی ما و مراکز مهم علوم اجتماعی درباره این پدیده سکوت کردند و این واقعا نگران‌کننده است. این سکوت را می‌شود به نوعی رضایت و همراهی تعبیر کرد. در اینجا من می‌خواهم یک تحلیل کلی از این مسئله داشته باشم و یک توضیحی درباره آن بدهم. من گفتم یک حرکت شبه‌فاشیستی اینجا شکل گرفته؛ باید توجه کنیم که علت این پدیده چیست. اینکه فاشیسم در چه شرایطی شکل می‌گیرد و عروج می‌کند. اگر متون مربوط به فاشیسم و شکل‌گیری آن را نگاه کنید، فاشیسم فرزند و محصول بحران اقتصادی است و خلل در همبستگی (همبستگی اجتماعی)، بیشترشدن ناهنجاری در جامعه است. درواقع با مشکلات اقتصادی گسترده و دنباله‌داری که ما سال‌ها در جامعه ایران شاهد آن هستیم، نیاز مبرمی در بین مردم احساس می‌شود که از این وضعیت خارج شوند. ولی آن چیزی که ما می‌بینیم، تغییری در مباحث اجرائی ایجاد نمی‌شود. از طرفی آلترناتیو چپ ناتوان و منزوی است. این وضعیت وقتی که نگاه می‌کنیم، موجب آنومی و بی‌‌هنجاری در جامعه شده است». کاظمی با بیان اینکه طبقه متوسط که فاشیسم بیشتر در دل این طبقه شکل می‌گیرد و رشد می‌کند، موجودیت آن در تهدید قرار گرفته و احساس ناامنی می‌کند، گفت: «او گذشته را ازدست‌رفته می‌بیند و آینده را مبهم و غبارآلود. خب اینجا از نظر روان‌شناسی اجتماعی و توده‌ای، آن چیزی که به منصه ظهور می‌رسد، آن واکنش ترس‌آلود و پرهراس نسبت به وضعیت است. درواقع این جمعیتی که احساس ناامنی می‌کند، به دنبال یک منِ ایدئال است که آن احساس حقارت و سرگشتگی و منزلت‌باختگی را جبران کند. دیگر اینکه یک مفاهیمی مثل عظمت ملی، مثل ایجاد فضای دوقطبی به کار می‌آید یعنی کارگر پیدا می‌کند. اینکه بین ما و آنها تمایز گذاشتن، بین خود و دیگری تمایز گذاشتن. اینها درواقع مفاهیمی هستند که اینجا برگرفته و حاکم می‌شوند. اینجاست که درواقع آن مربع مفهومی ریلیت‌سازی شکل می‌گیرد؛ یعنی اینکه اطلاعات و داده‌های منفی در مورد دیگری در عرصه عمومی مطرح می‌شود ولی ویژگی‌های مختص آنها نادیده گرفته می‌شود. درواقع کارکرد این مربع ایدئولوژیک این است که ما به عنوان محور خوبی و نیکی مطرح می‌شویم و آنها یا دیگری به عنوان محور شرارت و بدی. یک اهریمن‌سازی و یک انسانیت‌زدایی اینجا از مهاجران شکل می‌گیرد و به جایی می‌رسد که به کنش‌های خشونت‌آمیز و طرد و حذف منتهی می‌شود. درواقع آن وضعیتی که ما الان در بعضی از شهرها با آن روبه‌رو هستیم، محصول چنین فرایندی است». کاظمی گفت: «واقعیت این است که باید به این فکر کنیم که چه کسانی از این اقدامات شبه‌فاشیستی بهره می‌برند. آن کسانی که از این وضعیت بهره می‌برند درواقع طبقه برخوردار و سرمایه‌دار هستند. کارکرد این وضعیت این است که نابرابری‌های اقتصادی نادیده گرفته می‌شود و درواقع این فضای دوقطبی ایجادشده کم‌کم ما را به سمت خشونت و تکرار این چرخه خشونت می‌برد.

با این مقدمه می‌خواستم بپردازم به وضعیت یک بخش پنهان و نامرئی جامعه ایران که درواقع همان اجتماع مهاجران افغان و به‌ویژه زنان افغانستانی هستند. قبل از اینکه به وضعیت زنان مهاجر بپردازم، اول باید بگویم که وضعیت اشتغال زنان در ایران یک مسئله دشوار و حل‌نشده‌ای هست. دوست عزیزمان یک تصویر مثبتی از وضعیت اشتغال زنان به نظر من ارائه دادند؛ درحالی‌که وقتی به همان آمار و داده‌های رسمی مراجعه کنیم، یکی از وخیم‌ترین مؤلفه‌ها در وضعیت زنان، همین وضعیت اشتغال‌شان است. وقتی که نگاه می‌کنیم، نرخ مشارکت اقتصادی زنان در ایران در سال گذشته حدود بین 13 تا 14 درصد بود. تعریف مشارکت اقتصادی را هم که می‌دانید؛ شامل هم جمعیتی هست که دارند کار می‌کنند و هم آنهایی که جویای کار هستند (یعنی الزاما کار نمی‌کنند). درواقع ایران در نرخ مشارکت اقتصادی در جهان در رنکینگ بین‌المللی، وضعیت مناسبی ندارد. این واقعیت را هم نباید نادیده بگیریم که به‌طور رسمی از اشتغال زنان حمایت نمی‌شود. اصرار است که در تقسیم کار جنسیتی و خانه‌نشینی زنان به‌ویژه با این تغییر سیاست جمعیتی که اتفاق افتاده، جمعیت زنان بیشتر از قبل تحت تأثیر قرار گرفته است. نرخ بی‌کاری زن‌ها بالا به‌ویژه در زن‌های تحصیل‌کرده بالاست». کاظمی تصریح کرد: «به‌طورکلی در این اشتغال زنان یک مسئله غامض و دشواری است. وقتی شما مسئله مهاجرت را هم درواقع به این اضافه کنید، یک چیزی از آن درمی‌آید که واقعا ناراحت‌کننده و نگران‌کننده است. اساسا وضعیت زنان مهاجر نه‌فقط در ایران بلکه در کشورهای دیگر دنیا هم در مقایسه با مردان، وضعیت فرودستی است که البته در کشورهای کم‌درآمد و توسعه‌نیافته این وضعیت بدتر است؛ ولی مشخصا در کشورهای دیگر هم باز زنانی که تحصیل‌کرده هستند و مهارت‌های بالایی دارند، مجبور می‌شوند که گاهی در مشاغل کم‌مهارت و کم‌درآمد مشغول شوند. کلا این مسئله زن‌بودن و مهاجربودن دو متغیر هستند که زن‌ها را در معرض استثمار و بهره‌کشی قرار می‌دهند».

زنان، کارگران بی‌جیره ومواجب

این جامعه‌شناس با بیان اینکه در ایران، مهاجرات بیشتر با مسئله مهاجران افغان شناخته شده است، گفت: «این مهاجران افغانستانی هم در دوره‌هایی ورودشان به ایران بیشتر شده؛ یکی دوره اول به قدرت رسیدن طالبان در همین دوره اخیر است. ما دو شکل از مهاجرت را داریم. در یک شکل مردانی هستند که به‌صورت انفرادی و برای پیداکردن کار وارد ایران می‌شوند و یک شکل دیگری هم دارد که درواقع به شکل خانوادگی می‌آیند. اینها افرادی هستند که بیشتر برای گریز از آن شرایط جنگ و ناامنی و فقدان امنیت به ایران پناهنده می‌شوند. خوب در عرصه عمومی ایران وقتی که صحبت می‌شود، بیشتر صحبت از همان دسته اول مهاجران یعنی مردانی است که به‌صورت انفرادی و برای پیدا‌کردن کار وارد ایران می‌شوند و خوب آن تصویری هم که از اینها ترسیم می‌شود، همان‌طورکه در بخش اول صحبت‌هایم گفتم، به این دسته از مهاجران ارجاع دارد. اساسا در عرصه عمومی کمتر درباره زن مهاجر افغانستانی صحبت می‌شود. بیشتر وقتی صحبت از مهاجرت هست، منظور مردان تنها هستند که به‌عنوان یک تهدید برساخته می‌شوند در عرصه عمومی. چیزی که باعث شد من پژوهش خود را درباره زنان افغانستانی مهاجر انجام بدهم، این بود که من با تعدادی از زنان مهاجر به‌صورت شخصی سروکار داشتم. در یکی از درمانگاه‌های جنوب شهر تهران کار می‌کردم و حالا پزشک‌بودن این امتیاز را برای من به ارمغان آورده که بتوانم با مردم در ارتباط مستقیم باشم و چون که پزشک را به‌عنوان رازدار می‌دانند، مشکلات‌شان را هم با ما در میان می‌گذارند. در نتیجه من متوجه شدم که خیلی از اینها علاوه‌ بر اینکه کارهای خانگی را انجام می‌دهند و مشغول وظایف خانگی هستند، در کنارش کار دستمزدی هم انجام می‌دهند؛ یعنی اینکه برای تأمین معاش خانواده یک‌سری کارهای کم‌درآمد یا با درآمدهای بسیار ناچیز انجام می‌دهند و اینکه خیلی هم وقت آنها را می‌گیرد؛ به طوری که نمی‌توانستند به بقیه وظایف‌شان هم برسند. درواقع من پژوهشی را در این زمینه شروع کردم و اینکه مقاله در نامه انجمن جمعیت‌شناسی ایران منتشر شد. این افرادی که من با آنها مصاحبه کردم، اگر بخواهم از ویژگی‌های جمعیت‌شناسی‌شان بگویم، باید به این نکات اشاره کنم؛ اولا اینکه اکثرا بی‌سواد بودند. اکثرا متأهل بودند و از نظر سنی هم از همه سنین بین آنان بود؛ یعنی از 15 سال بود تا 75 سال. من ویژگی‌های دستمزدی این زنان (زنان مهاجر) را که بررسی کردم، به این نتایج رسیدم:‌ یکی اینکه کار اینها کار توافقی و بدون قرارداد بود؛ یعنی اینکه اینها هیچ قراردادی با کارفرما نداشتند. درواقع یک کاری به اینها سپرده می‌شد و معمولا چون که در یک خانه هم بودند، این اطمینان بود که آن شخص به‌هرحال به خاطر مثلا دو کیسه کلاه فرار نمی‌کند. خوب این بدون قرارداد بودن، آنها را از بسیاری از امتیازات محروم می‌کند. مزایای شغلی ندارند، بیمه ندارند و حتی بازنشستگی و... . از همه اینها محروم می‌شوند. درواقع می‌گفتم که در این بازار کار غیررسمی، کارفرماها یا واسطه‌ها آدرس محل سکونت اینها را می‌دانستند، مراجعه می‌کردند و برای کاری به آنها رجوع می‌کردند». کاظمی با اشاره به کارهایی که به دست این زنان انجام می‌شد، گفت: «کارهایی که انجام می‌دادند، کارهای خیلی ساده بود. این کارها مهارت خاصی نمی‌خواهد، یادگیری‌شان خیلی آسان بود، مثلا اینکه شما بیا این پاکت‌ها را چسب بزن یا اینکه این برچسب‌ها را روی این کلاه‌ها نصب کن یا اینکه مثلا حاشیه چادردوزی و... . خیلی کارهای ساده‌ای بودند که نیاز به هیچ مهارت یا یادگیری خاصی نداشتند. کافی بود شخص یک بار ببیند، یاد می‌گرفت و اینکه کار، کار چندپاره و تکه‌تکه‌شده‌ بود؛ یعنی درواقع در این فرایند تولید یک قسمتی از کار به این زن‌ها سپرده می‌شد. این زن فقط یک کاری از این کارها را انجام می‌داد و اینکه مشخصه دیگرش این بود که دستمزد بسیار کمی می‌گرفتند. دستمزدها بسیار ناچیز بود، شاید مثلا آن سالی که من انجام می‌دادم (احتمالا 97 بود) در حد روزی سه یا پنج هزار تومان بود. خیلی‌خیلی درآمد ناچیزی بود و با آن درواقع چیزهایی که در عرصه عمومی درباره دستمزد و اینها مطرح می‌شود، اصلا شامل حال اینها نمی‌شد. ویژگی دیگر این کار نا‌امنی و نا‌پایداری آن بود. گاهی یک کاری به اینها سپرده می‌شد، برای مثلا مدت چند روز و ممکن بود ماه‌ها خبری از کار نباشد. درواقع اینها کارگرانی هستند که همیشه در دسترس هستند، کاری باشد به آنها رجوع می‌شود و نباشد هم به آنها رجوع نمی‌کنند. درواقع هیچ‌گونه امنیت شغلی ندارند».

این پزشک و جامعه‌شناس تصریح کرد «با اینکه اینها به نظر می‌رسد کارهای ساده‌ای انجام می‌دادند؛ ولی کاری که انجام می‌دادند، کار نامحدود و تمام‌وقت بود؛ یعنی به‌طوری‌که کل 24 ساعت درواقع مشغول این کارها بودند. خودشان می‌گفتند از وقتی که بیدار می‌شدند، کارهای خانه را انجام می‌دادند و شروع به کار می‌کردند تا آخر شب. ویژگی دیگرش این بود که چون این کارها در خانه انجام می‌شد، بقیه اعضای خانواده هم که درواقع اعضای کم‌توان یا ناتوان خانواده یا حتی کودکان و سالمندان هم درگیر این کارها بودند؛ یعنی آنها هم درواقع بخشی از این کارها را انجام می‌دادند. اینکه تحقیقا همه این زن‌ها از خانواده‌های تهیدست یا از خانواده‌های کارگری بودند یا اینکه همسران آنها ناتوان و خانه‌نشین بودند. موضوع دیگر این بود که اینها چون کارشان ماهیتا کار خانگی و کار دستمزدی بود که در خانه انجام می‌دادند، منزوی بودند؛ یعنی اینکه هیچ ارتباطی با بقیه جامعه نداشتند. صبح تا شب‌شان در خانه می‌گذشت و هیچ ارتباطی با همکاران خودشان نداشتند. اصلا نمی‌دانستند مثلا این کاری که دارند انجام می‌دهند، مزدشان درواقع چقدر است، به دلیل همین منزوی‌بودن و بی‌ارتباط‌ بودن با بقیه کارگران. چیز دیگری که در این پژوهش بررسی شد، ویژگی کارفرماها و واسطه‌ها بود که اینها هم درواقع هیچ رابطه مستقیمی ممکن بود بین کارگر و کارفرما وجود نداشته باشد؛ یعنی اصلا کارگر، کارفرما را نمی‌دید که بخواهد به او اعتراضی کند که مثلا این مزد کم است یا برایش پذیرفتنی است یا نه. بیشتر واسطه‌ها بودند که این وسط کار را به شخص می‌سپردند، آن‌هم با اطلاع از استیصالی که زن در آن گرفتار است. از نظر نگرش و تأثیری که این زن‌های کارگر از کار خانگی داشتند، این هم جالب بود که با وجود اینکه کارشان کار فوق‌العاده سخت، زمان‌گیر و بی‌منزلت بود و دستمزد کمی هم داشت ولی رضایت نسبی از آن داشتند؛ یعنی ترجیح می‌دادند که این کار را ادامه دهند؛ چون معتقد بودند که این کاری که دارند انجام می‌دهند، از اینکه بی‌کار باشند، بهتر است و اینکه این کار انطباق با فرهنگ خانه‌نشینی داشت؛ یعنی اینکه آن زنان افغانستانی‌ که من با آنها مصاحبه می‌کردم، همچنان تحت الزامات آن جامعه مبدأ بودند. به‌هر‌حال خروج زنان از منزل در این فرهنگ پذیرفته‌شده نیست و اینکه همسران‌شان یا همسایه‌های‌شان یا به‌هر‌حال هم‌وطنان‌شان این را که این زن‌ها از خانه خارج بشوند، کار مناسبی نمی‌دانستند. درواقع آن موانع فرهنگی باعث می‌شد که اینها بیشتر به این کارهای خانگی تمایل داشته باشند که درواقع در همان محیط خانه انجام می‌شود». کاظمی در پایان با جمع‌بندی سخنان خود گفت: «همان‌طور‌که اشاره کردم، این کار دستمزدی خانگی، ویژگی‌هایی داشت مثل کار تکه‌تکه یعنی تکه‌تکه‌بودن فرایند تولید. اینکه نیاز به مهارت کمی داشت، یادگیری آن ساده و آسان بود و اینکه دستمزد آن کم بود و اینکه اینها بیشتر در بخش اقتصاد غیررسمی و بازار کار ثانویه مشغول هستند. اگر بخواهیم این وضعیت را بسنجیم، از لحاظ تئوری، این وضعیت با آن چیزی که ما به‌عنوان پسافوردیسم می‌شناسیم، منطبق است و آن ویژگی‌هایی که اقتصاد پسافوردیسم دارد که همین دوری از تولید انبوه و مصرف انبوه است و اینکه تولید به شکل انعطاف‌پذیر درمی‌‌آید، اینکه شرکت‌ها کوچک می‌شوند، کارخانه‌ها هم کم می‌شوند، بازار کار متکی به کارگرانی می‌شود که در دسترس هستند و اخراج آنها درواقع بلامانع است و مشکلی ندارد. اینکه مشاغل دائم کم می‌شوند و مشاغل موقت افزایش پیدا می‌کنند و اینکه آن نظام کار قدیمی مثل نظام کار خانگی در یک چنین اقتصادی احیا می‌شود. درواقع این کار منطبق بود بر نقش‌های جنسیتی و در چارچوب تقسیم کار جنسیتی انجام می‌شد. زنان مجبور بودند وظایف خانگی را در کنار کار دستمزدی انجام بدهند. آن الزام‌ها و هنجارهای اجتماعی که درواقع خانه‌نشینی زن‌ها را ایجاب می‌کند، خوب چنین شکلی از کار را هم تحمل می‌کند و اینکه در‌هر‌حال به‌طور‌کلی این کار دستمزد خانگی، از ساختارهای اجتماعی و فرهنگی جامعه مبدأ میزبان متأثر است. درواقع چنین شکلی از کار هیچ کمکی به توانمندسازی زن‌ها نمی‌کند؛ چون آن تغییری در آن ساختارها و روابط قدرت نمی‌دهد و اینکه زن‌ها کماکان با چنین شکلی از کار در موقعیت فرودست باقی می‌مانند.

به‌طور‌کلی کار دستمزدی که زنان در خانه انجام می‌دهند، دارای دو پیامد منفی است؛ یکی اینکه اولا این زن‌ها چون که در خانه و در حوزه خصوصی‌ کار می‌کنند، به کارگرانی نامرئی تبدیل می‌شوند که شرایط کارشان از چشم جامعه پنهان است و آنها را بیشتر در معرض بهره‌کشی قرار می‌دهد و اینکه این محل کارشان درواقع غیرقابل‌ ارزیابی و خارج از دید عموم است.‌همین‌طور‌ این کار دستمزد خانگی، همان‌طور که اشاره کردم، زنان را منزوی ‌و محصور در یک سلول‌های جداگانه می‌کند و ارتباط‌ آنها با حوزه عمومی قطع می‌شود و همین‌طور نمی‌توانند با هم‌سرنوشتان خودشان ارتباط برقرار کنند و برای بهبود وضعیت خودشان همفکری کنند». 

ما غیر رسمی هستیم 

در ادامه این نشست قدیمی با اشاره به صحبت‌های کاظمی مبنی بر اینکه در رابطه با مهاجربودن زن و اشتغال او باید صحبت شود و باید اشاره کرد که اشتغال زنان ایرانی و زنان مهاجر ارتباط نزدیکی به هم دارد، گفت:‌ یعنی ما وقتی آمدیم به مهاجر پرداختیم، مهاجر را جدا کردیم و گفتیم که خب این شرایطش خیلی پیچیده‌تر، بدتر و وخیم‌تر است هرچند در خیلی از موارد چنین چیزی بوده است‌، ولی پیوند این با جامعه‌ای که الان هست، چیست؟ و آیا این بازنمایی‌ای که ما داشتیم، بیشتر به این منجر نشده که فاصله بگیرد؟ یعنی این مسئله مهاجران انگار جدا بشود از بقیه مسائل؛ درصورتی که پیوند تنگاتنگی با بقیه مسائل دارند و ذیل اشتغال زنان باید به آن پرداخته شود. من می‌خواهم در ادامه بحث با یک مقدمه کوتاه راجع به اقتصاد غیررسمی و راجع به غیررسمی‌بودن ادامه بدهم و بعد در خدمت خانم موسوی باشیم.

غیررسمی‌بودن خودش واژه پرمناقشه‌ای است که باز‌هم سر اینکه ما چه چیزی را غیررسمی می‌دانیم و اینکه چیزی رسمی است یا غیررسمی، در چه چیزی دیده می‌شود. بعد اینکه باید بررسی شود ما غیررسمی را چه می‌بینیم؟ در این شرایط آمارها زمین تا آسمان جابه‌جا می‌شود؛ من جست‌وجویی کردم و متوجه شدم آمارها از شش درصد با توجه به تعریف غیررسمی‌بودن تا 32 درصد متفاوت می‌شود. ولی به‌صورت کلی با توجه به داده‌هایی که وجود داشت، بخش غیررسمی یک‌سری ویژگی‌ها دارد؛ یکی اینکه غیررسمی‌بودن با کار خانگی مرتبط است، غیرمحاسباتی بودن و اینکه حتی خانوادگی‌بودن ارتباطش با کارهای یدی بیشتر می‌شود و بیشتر هم توسط اقشار محروم جوامع انجام می‌شود. اما کار غیررسمی طیف گسترده‌ای را دربر می‌گیرد و ویژگی مشترکی که یک کارفرما هم می‌تواند کارش غیررسمی باشد تا یک کارگر یدی، این است که این آمارها در محاسبات برای تولید ناخالص داخلی و ملی و مسائلی از این دست دیده نمی‌شود. و این وجه مهم این موضوع است که باید به آن پرداخته شود و با توجه به اینکه ایران می‌خواهد درآمد خودش را از قسمت نفتی کمتر کند و به بخش مالیات بپردازد، در سال‌های اخیر تلاش‌هایی شده که این بخش غیررسمی به آن پرداخته و شناسایی شود و بشود ارزیابی کرد برای مالیات و شکل‌های دیگری از این دست»‌. قدیمی گفت: «سیاست‌هایی که در سال‌های گذشته طی می‌شود، بر این اساس است. دلیل آن هم این است در رسمی‌سازی به دلیل پایه‌گذاری رسمی‌سازی در بخش تولیدی که در زمان پهلوی شکل می‌گیرد، تغییری حاصل نشده و ما شاهد این هستیم که اقتصاد غیررسمی کشاورزی کمتر می‌شود ولی با گسترش شهرنشینی شاهد این هستیم که اشکال مختلف اشتغال غیررسمی شهری روزبه‌روز گسترده‌تر می‌شود. با توجه به آمارهایی که وجود دارد، 65 درصد تولید ناخالص ملی در بخش آسیا (جنوب آسیا و آمریکای لاتین) از طریق بخش غیررسمی به‌دست می‌آید و در قسمت شمال صحرای آفریقا به 72 درصد می‌رسد و ایران مشابه کشورهای جنوب آسیا و آمریکای لاتین 65 درصد اشتغالش مبتنی‌بر اقتصاد غیررسمی است. اقتصاد غیررسمی ویژگی‌های مختلفی دارد و مهم‌ترین ویژگی‌ آن این است که پنهان است، بررسی نمی‌شود و اشکال پیچیده‌تری به خودش می‌گیرد. ما خیلی از مواقع شاهد این هستیم که اعضای یک خانواده با توجه به سن و جمعیت و موقعیت اقتصادی‌ای که دارند، همه‌شان ممکن است کار کنند. سری‌کاری، خشت‌زنی، خیاطی، آرایشگری و خیلی از شکل‌های دیگر از این قسم کارها در ذیل اقتصاد غیررسمی طبقه‌بندی می‌شود.

من وقتی داشتم دنبال آمار می‌گشتم، خیلی اذیت شدم و برایم سخت بود به خاطر اینکه در رابطه با اشتغال غیررسمی در ایران آمارهایمان محدود است. بعد بین این آمارهای محدود، خیلی تناقض وجود دارد و حالا در کنار تناقضی که وجود دارد، جنسیت در آن دیده نشده است. حالا در کنار فاکتور جنسیت که ما بخواهیم اضافه کنیم، مهاجربودن هم که بخواهد به آن اضافه شود، شرایط را انگار به‌مراتب پیچیده‌تر هم می‌کند و خیلی قابل‌ بررسی نیست. اما یک پژوهش بسیار قابل‌اتکایی که من در این زمینه دیدم، پژوهش خانم دکتر کریمی راجع به جهانی‌شدن بازار کار زنان بود و در کاشان روی قالیبافان انجام داده بودند. در پژوهشی که ایشان داشتند، کار غیررسمی زنان ایرانی و کار غیررسمی مهاجران (زنان مهاجر) تفاوت‌های قابل اتکایی داشت که من خیلی گذرا عناوینشان را مطرح می‌کنم و در ادامه در خدمت خانم موسوی خواهیم بود»‌. قدیمی تصریح کرد: «یکی اینکه بافندگی در ایران بیشتر تا دوره‌ای مبتنی‌بر طبقه متوسط بوده و از یک دوره‌ای به بعد با توجه به افزایش هزینه‌ها و... خیلی از زنان طبقه متوسط علاقه‌ای به ادامه این کار نداشتند و زنان طبقات فرودست و بیشتر زنان خانواده این کار را انجام می‌دادند. اما وقتی شرایط کار را برای مهاجران افغانستانی بررسی می‌کنیم، مهاجران افغانستانی نه‌تنها زنان بلکه مابقی اعضای خانواده و حتی مردانی را هم ما داریم که این کار را انجام می‌دهند. تمام مردانی که در این قسمت فعال بودند، مجرد بودند و در بیش از 67 درصد خانواده‌های افغانستانی که مشغول به کار بودند، بچه‌های زیر 13 سال هم در این مشاغل کار می‌کردند. همان‌طورکه خیلی نزدیک به کار خانم دکتر (در کاری که داشتند)، ساعت کاری مشخص نیست، تقریبا هر کسی تا آنجایی که می‌تواند انجام می‌دهد، قراردادها شفاهی است و اقتصاد خانواده بر مبنای این چیده می‌شود و مردان هم وقتی می‌توانند در بیرون از خانه کاری پیدا کنند، ترجیحشان این است که قالیبافی نکنند. با این مقدمه نسبتا طولانی در خدمت خانم فاطمه‌سادات موسوی هستیم. ایشان حقوق خوانده‌اند، در زمینه رسمی‌سازی اشتغال بالاخص اشتغال زنان صحبت می‌کنند».

‌هیچ قانونی درباره زنان مهاجر وجود ندارد

سخنران پایانی این مراسم فاطمه‌سادات موسوی بود. او با بیان اینکه روند حضور مهاجران در کشور صعودی بوده، گفت:‌ «ما حدود پنج میلیون مهاجر در کشور داریم که 90 درصد آنها افغان هستند. ما در این 40، 50 سال حضور اتباع و مهاجران افغانستان در ایران، الان دیگر با نسل سوم و چهارم آنها روبه‌رو هستیم و به نظر من مهم‌ترین مسئله درباره حضور این افراد، مسئله ادغام اجتماعی‌شان در جامعه ایران است؛ یعنی چطور توانستند با جامعه میزبان خودشان ارتباط بگیرند و حل بشوند. یکی از مظاهر این ادغام، حقوق شهروندی است؛ یعنی اینکه چقدر توانستند به حقوق شهروندی‌ برسند. حالا حقوق شهروندی هم فهرست بلندبالایی دارد که احتمالا برای رسیدن به آن به مدینه فاضله نیاز داریم؛ ولی مهم‌ترین حقوق شهروندی همان بحث اقتصاد و معیشت و جایگاه اجتماعی است که به‌واسطه آن افراد بتوانند از آن بهره‌مند شوند. الان می‌خواهیم راجع به همین مسئله حرف بزنیم؛ یعنی اشتغال به‌ویژه اشتغال زنان افغانستانی (زنان مهاجر افغانستانی) در ایران».

او گفت: «ما قوانین را زیر‌و‌رو کردیم؛ از قانون اساسی گرفته تا قانون کار و قانون بیمه و قوانین بین‌المللی و اسناد بین‌المللی؛ همه را بالا و پایین کردیم. وضعیت کلی اشتغال مهاجران در ایران؛ یعنی نه‌فقط زنان بلکه کل مهاجران، در یک وضعیت ابهام و برزخ‌گونه‌ای دارد؛ در یک حالت بی‌اعتبار و ناکارآمدی قرار دارد. و حالا اشتغال زنان مهاجر هم همین است؛ یعنی نه در قوانینی که ما الان در ادامه از آن نام می‌بریم، اسمی از آنها آمده و نه پژوهش‌هایی که داشتیم به آن پرداخته‌اند. فکر می‌کنم کلا سه تا پژوهش داشتیم که مشخصا آمدند درباره اشتغال زنان مهاجر صحبت کردند. نه در رسانه از آنها حرفی زده شده و نه گزارشی داشتیم و حتی محدودیت و ممنوعیت هم درباره آنها داشتیم.

یکی از حاضران افغان در این جمع گفت:‌ به دلیل اینکه اگر مجوز کار می‌دهند، می‌گویند اگر بروی به یک هم‌وطن دیگرت بگویی ما مجوز کار گرفتیم، همین را هم باطل می‌کنیم. من خودم 11 ماه است که دنبال مجوز کار هستم. من یک افغانستانی هستم. موسوی در پاسخ به او گفت از کجا می‌فهمند که شما گرفتید؟ و او پاسخ داد:‌ خوب من موفق می‌شوم. من 21 سال است دارم کار صادرات و واردات انجام می‌دهم؛ از قالی‌بافی شروع کردم.  من به‌عنوان یک زن افغانستانی با لهجه فارسی، به‌عنوان یک دختر افغانستانی که 35 سال در ایران زندگی می‌کنم و در اینجا از بندکشی موزائیک گرفته تا پرستاری بیماران سرطانی، قالی‌بافی، نقاشی ساختمان و تمام مشاغل سخت کارخانه‌های ریسندگی را کار کرده‌ام. وقتی که می‌رفتیم برای اینکه یک راندمان بهتر داشته باشیم، می‌گفت تو جای یک ایرانی را پر کردی، من سر و زبان دارم و توانایی بدنی خوبی دارم و توانستم کار را یاد بگیرم، فنی، برقی و تولید دستگاه‌ها را بلد هستم، با‌این‌حال می‌گفتند تو جای یک ایرانی را پر کردی‌ و  درنهایت اخراج می‌شدم. چرا؟ به خاطر اینکه تو یک دختر افغانستانی هستی. خوب آقای اداره کار! بیا به من مجوز کار بده. من 10 سال از اصفهان به تهران آمدم و از تهران به اصفهان رفتم تا در کاشان بتوانم مجوز کار داشته باشم. و من الان 15 سال است که با یک کارت کارگری کار می‌کنم... . اولین دختر افغانستانی هستم که کارت کارگری گرفتم. دو سال پیش به دلیل اینکه کارت آمایش من را باطل کردند و پاسپورت گرفتم، کارت کارگری من را پانچ کردند و الان 11 ماه است که می‌دوم. اگر من گوشت شتر خورده بودم و حامله بودم، الان باید زایمان کرده بودم. اداره کار! آقای وزیر کشور به من دستور داده، آقای سردار بلوکیان به من دستور داده، وزیر کار به من دستور داده، آقای دکتر ابراهیمی به من دستور داده، آمده در خیابان میرزای‌شیرازی پیش آدمی که یک کارمند ساده وزارت کار می‌گوید بگذار ما یک استعلام بگیریم! من مادرم سرطان دارد و پدرم از کار افتاده است. پنج تا خواهر و برادر دیگر هم دارم که دوتای‌شان معلول هستند. من تنها منبع درآمدی خانواده هستم. باید چه کار کنم که یک کاغذ بگیرم و روزی حلال دربیاورم؟». موسوی به‌ مرور پیام‌هایی از زنان افغان پرداخت: «--سلام عزیزم! من جدیدا کلاس آموزشی اسکین‌تراپی ثبت‌نام کردم، از شنبه به امید خدا شروع می‌شود. دوستش که ناخن‌کار است در یک سالی که کار می‌کرده، به‌طور موقت کار می‌کرده، اخراج می‌شود؛ چون اتحادیه آرایشگران اعلام کرد اتباع نمی‌توانند در سالن زیبایی کار کنند و این نهایت دلگرمی بود که برای استارت کارش به او داده شده است.

-- من متولد ایران هستم، فارغ‌التحصیل مهندسی برق سال 97 وارد بازار کار شده، بحث بیمه‌نشدن را در اینجا گفتند. شرکتی که در آن کار می‌کند، همکار آقای اتباع دارد و خیلی بدون مشکل دارد کار می‌کند و مدیرعامل هم از لحاظ همکاری با ایشان هیچ مشکلی ندارد؛ ولی در مشهد زندگی می‌کنند و خیلی محدود توانستند کارت کار بگیرند. بچه‌های علوم پزشکی راحت‌تر می‌گیرند.

-- نکته آخر این است؛ دختری که متولد اینجاست و تحصیلات آکادمیک دارد و برای اشتغالش مسئله دارد و اینها، حالا اگر هم صاحب یک کاری بشود، از او به خاطر منت‌گذاشتن و اینها سوء‌استفاده می‌شود». موسوی گفت: «من این را به‌عنوان نمونه گفتم تا برایندی از وضعیت زنان مهاجر داشته باشیم؛ یعنی یکی ممکن است کارت کار بگیرد و یکی ممکن است پاسپورت داشته باشد و بگیرد، یکی ممکن است کارت پناهندگی داشته باشد، بگیرد یا نگیرد... . یک چیز درهم و برهمی است که در ادامه به آن اشاره می‌کنیم. پس یک چیزی را کلا در ذهن‌تان داشته باشید؛ کلا می‌گویند که مهاجرت پدیده صرفا مردانه‌ای است. به نظر من این ذهنیت همیشه وجود داشته؛ اما در آمارهایی که در سال‌های مختلف داده شده و گزارش‌هایی که سازمان ملل می‌دهد، به ما نشان می‌دهد در سال‌های اخیر مهاجرت زنانه شده است. این را پس ذهن‌تان داشته باشید تا بدانید وضعیت الانی که در ایران، زنان مهاجر افغانستان با آن دارند دست‌و‌پنجه نرم می‌کنند، چقدر بد و چقدر افتضاح است. نمونه بارز آن هم همین حضور دوباره طالبان در افغانستان است. در موج اولی که از افغانستان به ایران و کشورهای همسایه مهاجرت کردند، می‌دانیم که اکثرشان دخترها و زنانی بودند که دیگر نمی‌توانستند در افغانستان کار کنند. از تحصیل منع شده بودند و ما در این دو، سه روز داریم فارغ‌التحصیلی بچه‌ها از ششم ابتدایی را می‌بینیم. این خیلی افتضاح است. و قطعا با موج مهاجرت زنان و دختران از افغانستان هم روبه‌رو بودیم و هم در ادامه خواهیم داشت؛ حالا چه به ایران و چه به کشورهای اروپایی». این کارشناس حقوقی در ادامه با بررسی وضعیت اشتغال مهاجران و آمار و قوانینی که درباره آنها وجود دارد، گفت: «باید بگویم که در این زمینه قوانین زیادی نداریم! یک قانون کار داریم در سال 69 که در یک فصلی از آن یعنی مبحث سوم از قانون 1369 درباره اشتغال اتباع بیگانه است. آیین‌نامه اجرائی داریم. یک آیین‌نامه اجرائی هم درباره ورود و اقامت اتباع بیگانه داریم. در این قانون سوم هم فکر نکنید مثلا خیلی درباره اشتغال مهاجران صحبت کرده است؛ بلکه فقط صرفا یک‌بندی است و آن هم درباره مجازاتی است که اگر مثلا بروید کار دولتی بکنید، چنین و چنان می‌شود. این را هم خدمت‌تان بگویم که این ماده 120 تا 129 که می‌شود مبحث سوم از قانون کار، درباره چه چیزهایی صحبت می‌کند. فاعل و آن مخاطبی که در این مواد قانونی به کار می‌برد، اتباع بیگانه است؛ یعنی می‌گوید اتباع بیگانه حق کار دارند؛ البته با دو شرط: یا روادید بگیرند؛ یعنی با حق کار وارد ایران شوند یا در ایران دارند زندگی می‌کنند، با هر شرایط نمی‌دانم پناهندگی است، کارت آمایش چندم است و... مهم نیست... اینجا می‌توانید پروانه کار بگیرید. چند تا شرط دارد؛ آقا! فرد داوطلب باید واجد تحصیلات باشد، تخصص داشته باشد، مشابه ایرانی‌اش وجود نداشته باشد؛ یعنی مشابه ایرانی‌ای که در همان سطح باشد، وجود نداشته باشد، اطلاعات تخصصش بالا باشد و برای جایگزین بعدی‌اش حتما از فرد ایرانی استفاده بشود. یک نهادی هم از طرف وزارت کار به‌عنوان هیئت فنی اشتغال تعیین می‌شود؛ یعنی این هیئت فنی اشتغال است که تعیین می‌کند فلانی کارت کار بگیرد یا نگیرد. این را که افرادش چه کسانی هستند، ما نمی‌دانیم. شرایط تمدید هم در همین مواد 128 و 129 آماده است؛ پس الان یک دقتی بکنید ما در قانون کار محدودیتی درباره زنان افغانستانی نداریم. می‌گوید اتباع بیگانه. موسوی با اشاره به گروه‌های شغلی گفت: «چهار گروه شغلی مجاز برای اتباع وجود دارد؛ کوره‌پزخانه، کارهای ساختمانی، کار‌های کشاورزی و گروه‌های شغلی دیگری که همان چیزهایی که داریم می‌بینیم. عملا در فرهنگ و جامعه ایرانی و افغانستانی، این کارها کارهایی نیست که زن‌ها بتوانند انجام بدهند؛ پس می‌توانیم بگوییم به صورت ضمنی زنان در اینجا حذف شدند، از اینکه بتوانند با این عنوان‌های شغلی بروند کارت کار بگیرند. اسفند 1401 طرح تعیین وضعیت شغلی مردان افغانستانی آغاز شد. اینجا هم تأکیدمان روی مردان افغانستانی اگر باشد و چیزی که اعلامیه‌ها و خبرهایی که می‌آید، در سایت کانون نوبت بود، فقط مردان افغانستانی بودند که می‌توانند طرح تعیین وضعیت شغلی‌شان را انجام دهند؛ پس ما هیچ نص صریحی، از هیچ متن رسمی و قانونی، از دستورالعمل و آیین‌نامه‌ای ممنوعیت اعطای مجوز کار به زنان افغانستانی و زنان مهاجر را نمی‌بینیم. در واقع در قانون می‌گوید زنان مهاجر افغانستانی! شما نمی‌توانید کار بکنید، نداریم. وقتی شما فارغ‌التحصیل می‌شوید یا اصلا یک هنری خودت بلد هستی و به اداره کار می‌روی و به دفتر کفالت می‌روی و به اداره امور اتباع می‌روی و در آنجا به شما می‌گویند که باید یک‌سری شرایط عجیب‌وغریب را انجام دهی... . هرکسی یک چیزی می‌گوید، مثلا می‌گوید یا پدرت باید از‌کارافتاده باشد یا پدرت باید بالای 60 سال داشته باشد، برادر مجرد نداشته باشید، مادر شما نتواند کار کند، دانشگاهت این باشد و آن باشد... و با چنین چیزهایی روبه‌رو می‌شویم که کاملا شفاهی است. زن سرپرست خانواده باشی و... . آمارها هم همین را نشان می‌دهد. این آخرین آماری است که همین یکی، دو ماه پیش آمده است. از بیمه‌شدگان اتباع تحت پوشش تأمین اجتماعی سال 1400 که معادل 40‌هزارو 27 نفر هستند، 31‌هزار‌و 539 نفر مرد هستند و هشت‌هزارو 488 نفر زن است. این تفاوت 31هزار‌و 488 نفر به نظر من کاملا محسوس است که چه اتفاقی دارد می‌افتد». موسوی تأکید کرد: «هرچند جا دارد بگوییم که بازار و اقتصاد ایران به طور کلی بازار و اقتصاد مردانه‌ای است و نسبت‌های اشتغال را به جمعیت که بررسی کنیم، جمعیت بالای 15 سال زنان در ایران کلا 11.6 درصدشان کار می‌کنند و اشتغال دارند. با همه اینها و با وجود محدودیت‌هایی که در قوانین ایران برای اشتغال خود زنان ایرانی وجود دارد، باز هم ما یک‌سری اصول داریم. قانون اساسی صراحتا به عدم تبعیض اشاره داشته، باید تساوی داشته باشیم، یک‌سری قوانین حمایت‌کننده درباره ممنوعیت کارهای سخت را داریم، درباره مرخصی‌ها برای بارداری و شیردهی و... را داریم. اگر بخواهیم یک اشاره‌ای هم به قوانین و اسناد بین‌المللی کنیم، آنجا هم هرچند ایران باز به آنها هم نپیوست؛ یعنی مقاوله‌نامه‌هایی داریم که سازمان بین‌المللی کار آمده ایجاد کرده و درواقع ایران می‌توانست به آن بپیوندد که آن تبعیض بین مهاجران و شهروندان خودش دیگر وجود نداشته باشد. یک مقاوله‌نامه شماره 79 هست که فکر می‌کنم ایران به آن پیوسته و آن بحث حوادث بعد از آن کار است؛ یعنی اگر برای کارگر مهاجر یک حادثه‌ای رخ بدهد، آنجا نباید تبعیضی بین شهروند خودت و کارگر مهاجر قائل بشوی. همه اینها با هم جمع می‌شود و پدیده‌ای به نام مشاغل غیررسمی را پدید می‌آورد. اینجا دیگر شما اصلا هیچ حرفی از قانون نمی‌توانید بزنید، هیچ تعهدی، هیچ مسئولیتی و هیچ قراردادی بین منِ کارگر و کارفرما وجود ندارد و عملا با این اتفاق یک زمینه بهره‌کشی و سوء‌استفاده و ظلم علیه زنان به وجود می‌آید».