گفتوگو با بهروز شعیبی به بهانه حضور «آغوش باز» در جشنواره چهلودوم فیلم فجر
قدمزدن در ژانرهای مختلف را دوست دارم
«آغوش باز» تازهترین تجربه کارگردانی بهروز شعیبی است. فیلمی که برای نخستین بار در جشنواره چهلودوم فیلم فجر نمایش داده میشود. شعیبی ساخته جدیدش را در گونه کمدیدراما دستهبندی میکند. فیلمی که بهواسطه لحن و قصهگویی طبعا با طیف وسیعتری از مخاطبان ارتباط برقرار کرد. گفتوگوی ما با او را درباره چرایی ساخت این فیلم میخوانید.
«آغوش باز» تازهترین تجربه کارگردانی بهروز شعیبی است. فیلمی که برای نخستین بار در جشنواره چهلودوم فیلم فجر نمایش داده میشود. شعیبی ساخته جدیدش را در گونه کمدیدراما دستهبندی میکند. فیلمی که بهواسطه لحن و قصهگویی طبعا با طیف وسیعتری از مخاطبان ارتباط برقرار کرد. گفتوگوی ما با او را درباره چرایی ساخت این فیلم میخوانید.
وقتی با اثری به کارگردانی شما روبهرو میشوم، پیش از هر چیز قصه و فیلمنامه برایم پررنگ میشود. یاد این جمله از خود شما میافتم که کارگردانی برای شما در ادامه متن است و هر آن چیزی که در ساختار تصویری شکل میگیرد، نیاز است که پایه و بنمایهاش در متن و کلماتی که نوشته میشود، باشد، فیلم اخیر «آغوش باز» تفاوتی با سایر ساختههای شما دارد و آن شکل روایت در شکل و شمایلی است که تا به امروز از شما ندیدیم. فیلمی که متعلق به سینمای سرگرمی است. اصلا چرا به این سمت رفتید؟
بله «آغوش باز» کمی از فیلمهای سابق من متفاوتتر است. من این شانس را داشتم تقریبا در همه فیلمها همراه فیلمنامهنویس بودم. تقریبا میتوانم بگویم فیلمنامه آماده دست من نرسیده، یا حتی اگر هم بوده بههرحال باز با یک پروسه بازنویسی و کار روی متن همراه فیلمنامهنویسها بودم. فقط فیلمنامه «سیانور» بود که یک نسخه اولیه داشت، باقی فیلمنامهها را به همراه فیلمنامهنویسان پیش بردیم یا طرح برای خود من بوده. به همین دلیل نگارش متن و در ادامه کارگردانی همزمان برای من اتفاق میافتد. یعنی کار روی قصه یا موضوعی که برای من جدید باشد و بعد رسیدن به یک لحن یا گویشی که از طریق آن با مخاطب ارتباط بگیرم. از وقتی سینما را شروع کردم و حتی زمانی که در فیلمهای تلویزیونی سعی میکردم این موضوع را رعایت کنم و این تنوع در آثارم وجود داشته باشد. به این معنی که گرفتار ژانر و لحن خاصی نشوم. بعد از ساخت «دهلیز» واکنشهای خوبی از سمت مخاطب گرفتم. اما بعد از آن سعی کردم باز با یک نوع ساختار یا یک ژانر متفاوت کار کنم که «سیانور» ساخته شد. بعد از «سیانور» باز این رویه تکرار شد. پیشنهادهای دیگری از این جنس سینما داشتم اما از آنجایی که علاقه و دغدغه من یا آن بخش از شیطنت که میتوانم در فیلمنامهنویسی و فیلمسازی داشته باشم، تنوع و قدمزدن در ژانرهای مختلف است، به همین دلیل قاعدتا برای من «آغوش باز» هم به همین شکل شروع شد.
زمان زیادی صرف ساخت فیلم شد، دلیلش چه بود؟
قصه «آغوش باز» دو، سه سال ذهنم را درگیر کرده بود. قصه عاشقانهای که در بستری اجتماعی روایت میشود. در این مدت فکر میکردم باید به چه لحنی برای این فیلم رسید؟ این فیلم الان در قالب کمدیدراما تعریف میشود.
انتخاب این گونه سینمایی فارغ از علاقه شخصی، گوشهچشمی هم به جذب مخاطب بیشتر سینماها دارد؟
واقعیت این است که یکی از هدفهای جدی ما این بود که سعی کنیم فیلمی کار کنیم که هم به لحاظ کیفی حرفی برای گفتن داشته باشد و هم به لحاظ قصهگویی سعی در ارتباطگرفتن با مخاطب بیشتری داشته باشد. به معنی سادهتر فیلم مخاطب باشد. ولی به لحاظ اجرا و کیفیت آن چیزی که در توان داریم یا برای فیلمهای دیگر انرژی گذاشتیم، برای این فیلم هم بگذاریم. صادقانه فکر میکنم اتفاقی که در بعضی از کمدیهای پرفروش یکی، دو سال گذشته رخ داده، اتفاق خوبی است. برای اینکه فیلمسازان غیر از اینکه فیلمی کمدی ساختند اما به لحاظ کیفی هم سعی کردند فیلم را در یک استانداردی حفظ کنند. حداقل در فیلم «آغوش باز» امیدوار بودیم که در بخشهای مختلف بتوانیم فیلم را در یک کیفیت استاندارد حفظ کنیم و به مخاطب احترام گذاشته شود.
طبیعی است وقتی از بازیها و چرایی چینش بازیگران فیلم حرف میزنیم با توجه به تجربه و سابقه بازیگری شما تا حدی میتوان به پاسخ این پرسش رسید که معمولا وسواس بیشتری در انتخاب و هدایت بازیگران به خرج میدهید. این بار در «آغوش باز» کمی از چینش بازیگران غافلگیر میشویم. مثل حامد کمیلی که حضورش فقط به بازی مقابل دوربین ختم نمیشود. چه شد که فکر کردید او میتواند با صدای خودش خوانندگی کند؟
یکی از دغدغههای من زمان فیلمسازی بخش بازیگری است. در این بخش برای من همیشه اصل این بوده که وقتی بازیگری را برای بازی در نقش خاصی دعوت میکنیم، به تناسب بازیگر و نقشی که قرار است بازی کند فکر کنیم. درعینحال به محدوده و توانایی بازیگر هم فکر شود. خوشبختانه در سینمای ایران صاحب بازیگران توانمندی هستیم، ولی درخواست ما از آنها محدود است. یعنی معمولا از آنها همان کلیشه یا تکراری که دیدیم را درخواست میکنیم. من سعی کردم همیشه یا بنا به شناخت یا تجربه و گفتوگوهایی که با بازیگران در مرحله پیشتولید و آشنایی دارم، به روال کلیشه آن بازیگر و نقشهایی که بازی کرده پیش نروم. یعنی سعی کنیم بازیهای متفاوتتری برای آنها در نظر بگیریم. تقریبا در همه فیلمها سعی کردم چنین کاری انجام بدهم و در «آغوش باز» هم همینطور پیش رفتم. همیشه افرادی که فکر میکردیم برای یک نقش خوب هستند را از گزینهها حذف کردیم. رابطه من با بازیگران هم در این میان بیتأثیر نیست. من با بسیاری از همکارانم پیش از این مقابل دوربین همبازی بودیم. مثل حامد کمیلی، مهدی هاشمی، گلاره عباسی. در نتیجه گفتوگو و آشنایی ما بهواسطه ساخت این پروژه آغاز نشد. بلافاصله بعد از اینکه دوستان وارد پروژه شدند، درگیر پرداختن به نقشها شدیم. بازیگران جدیدی مثل شبنم گودرزی که به نظرم آینده خوبی خواهد داشت و استاد ما خانم احترام بروند هم به همین شکل پیش رفت. یعنی وقتی شروع کردیم در گفتوگوهای مختلف به نقشها نزدیک شدیم. خوشبختانه به نظرم خیلی همکاری خوبی بین ما شکل گرفت. حامد کیلی بههرحال کارش در این فیلم فقط بازیگری نبود و در طول پیشتولید و تولید مشغول تمرینهای موسیقیایی هم بود و سعی کرد خودش را به استانداردی برساند. در این میان نقش مسعود سخاوتدوست بسیار پررنگ و تأثیرگذار بود. تقریبا میتوانم بگویم مسعود سخاوتدوست یک سال درگیر پروژه «آغوش باز» بود. یعنی در کنار کارهایی که داشت بهطور مداوم ساخت ترانهها و موزیک متن را به عهده داشت و به نظرم این فیلم یکی از کارهای متفاوت مسعود است.
در این مدت به ساخت فیلم جدید فکر کردید؟
مرحله نگارش فیلمنامه از جمله وقتهایی است که زمان زیادی صرف آن میشود و البته زمان بسیار مهمی برای شکلگیری یک فیلم است. معمولا هم زمانی هست که به چشم نمیآید. یعنی عموما این بخش بهعنوان زمان بیکاری ما تلقی میشود. من از آغاز سال تقریبا درگیر دو، سه فیلمنامه هستم. نگارش دو فیلمنامه تقریبا به سرانجام رسیده و یکی از آنها در حال نگارش است. واقعیت این است که نمیدانم کدام یک زودتر به نتیجه خواهد رسید.