|

فنا یا بقا و دوراهی‌های دشوار در زندگی مدرن

مشکلات درهم‌تنیده انسان سده‌ بیست‌ویکم

سیاره زمین همواره دستخوش تغییرات بوده است. این سیاره زمان‌های دشواری را سپری کرده و بارها تا مرز نابودی پیش رفته و به سلامت جان به در برده است. اگرچه میزان پیشامدش اندک است، اگر همین امروز فرض کنیم که سیارکی بزرگ به زمین برخورد کند، می‌تواند برای همیشه زیست جانوری و گیاهی و انسانی این سیاره را نابود کند یا دست‌کم برای زمانی دراز این کار را بکند.

مشکلات درهم‌تنیده انسان سده‌ بیست‌ویکم

جان اسکیلز ایوری-ترجمه و افزوده: حسن فتاحی: سیاره زمین همواره دستخوش تغییرات بوده است. این سیاره زمان‌های دشواری را سپری کرده و بارها تا مرز نابودی پیش رفته و به سلامت جان به در برده است. اگرچه میزان پیشامدش اندک است، اگر همین امروز فرض کنیم که سیارکی بزرگ به زمین برخورد کند، می‌تواند برای همیشه زیست جانوری و گیاهی و انسانی این سیاره را نابود کند یا دست‌کم برای زمانی دراز این کار را بکند. حال روی این سیاره گونه‌ای موجود هوشمند، در پی فرگشت پدیدآمده که بلای جان خودش شده است. این گونه هوشمند که به آن انسان خردمند هم می‌گویند، هم بلای جان خودش شده و هم بلای جان این سیاره. هم‌اکنون انسان با ندانم‌کاری و اشتباه‌های ریز و درشت دیگر، بنیان خود را به خطر انداخته است. از ساخت جنگ‌افزارهای مرگبار گرفته تا مصرف بی‌رویه و اشتهای سیری‌ناپذیر برای توسعه صنعتی و موارد دیگر، همگی زمین را و انسان را با خطر نابودی روبه‌رو کرده است. اما مشکلات از هم جدا نیستند، بلکه درهم‌تنیده‌اند. درهم‌تنیدگی مشکلات نکته اساسی حل مسئله است؛ زیرا اگر شما گره‌خوردگی مشکلات با هم را نبینید و لحاظ نکنید، حل یک مشکل، خودش دو مشکل دیگر پدید خواهد آورد. روش حل مشکل به شکل مجزا با روش حل مشکلات درهم‌تنیده متفاوت است. بارها در کشور خودمان پیش آمده که خواسته‌اند مشکلی را حل کنند، اما مشکل دیگری سر باز کرده است. این مقاله نگاهی دارد به چند مشکل اساسی و درهم‌تنیده در جهان امروز، اما بخشی را هم درباره ایران افزوده‌ام که خوانندگان بدانند چه دسته مشکلاتی در کشورمان به هم گره‌ خورده‌اند.

مشکلات درهم‌تنیده

امروزه تعداد زیادی از مشکلات جدی و به‌هم‌پیوسته، گریبان‌گیر تمدن بشری و زیست‌کره است. از آنجایی ‌که این مشکلات یا بهتر بنامیم معضلات، به هم مرتبط هستند، ما باید تمام این مشکلات را با هم بررسی کنیم و راه‌حل‌های جامع و کامل برای آنها پیدا کنیم. نخستین و مهم‌ترین تهدید علیه انسان و تمدن آن، علیه این سیاره و میلیاردها انسان، علیه جانوران و گیاهان و بسیاری چیزهای دیگر، تهدید و خطر جنگ هسته‌ای است. خطر جنگ هسته‌ای کماکان بالاست و با تنش‌هایی که در دنیا وجود دارد، این خطر بیشتر هم شده است. در بازه زمانی جنگ سرد، شمارگان و قدرت جنگ‌افزارهای هسته‌ای به مقدار دیوانه‌کننده‌ای رسیده بود. برآوردی که بود، حکایت داشت از 50 هزار جنگ‌افزار هسته‌ای با قدرت انفجاریِ کل، برابر با چیزی در حدود یک‌ میلیون بمب هیروشیما. امروزه اگرچه تعداد این جنگ‌افزارها کاهش یافته، اما هنوز هم به‌اندازه کافی در زرادخانه‌ها وجود دارد تا تمدن انسانی را چند بار نابود کند. جنگ هسته‌ای و پیامدهای آن بسیار عیان است؛ اما حتی رخدادهای ناگواری همچون فوکوشیما در ژاپن و چرنوبیل در اوکراین امروزی و شورویِ فروپاشیده پیشین، به ما یادآوری می‌کند که آلودگی پرتوزایی یا به زبان فنی‌تر آلودگی ناشی از پرتوژیرایی بُن‌پارهای پرتوزا هم می‌تواند ناخواسته اعلام جنگ به طبیعت باشد. درباره این موضوع در بخش راه‌حل‌ها بیشتر توضیح خواهم داد. پژوهش‌های دانشمندان علوم جوی نشان می‌دهد که حتی یک جنگ هسته‌ای کوچک‌مقیاس هم می‌تواند اثری فاجعه‌بار بر کشاورزی جهانی داشته باشد. بنابراین یک جنگ هسته‌ای که در کسری از ثانیه با شلیک موشک‌های با سر جنگی هسته‌ای و فروانداختن بمب‌های هسته‌ای آغاز می‌شود، فاجعه‌ای زیست‌بومی است در بازه‌ زمانی بلندمدت. فاجعه‌ای که زندگی مردمان بسیاری را نه‌تنها تهدید بلکه نابود خواهد کرد. مردمانی که در کشورهای بی‌طرف زندگی می‌کنند. نکته دیگری را از یاد نبریم. خطر آغاز جنگ هسته‌ای تصادفی یا جنگ هسته‌ای برآمده از خطای انسانی، بالاست. موشک‌های بسیاری در حالت آماده‌باش هستند. این موشک‌ها در کمتر از چند دقیقه، با دریافت دستور شلیک پرتاب می‌شوند و جنگی تمام‌عیار کلید می‌خورد. مسئله اینجاست که با گذشت زمان نه‌تنها از خطر جنگ هسته‌ای تصادفی کاسته نمی‌شود، بلکه بیشتر هم می‌شود. از سوی دیگر شمار‌ کشورهایی که جنگ‌افزار هسته‌ای دارند یا مایل‌اند که به هر ترتیبی داشته باشند، رو به فزونی است. هرچه کشورهای دارای جنگ‌افزار بیشتر، پیشامد وقوع جنگ بیشتر. این خطر همواره وجود دارد که جنگ‌افزارهای هسته‌ای در کشورهایی که ثبات سیاسی ندارند، برای نمونه یکی از کشورهای هم‌جوار ایران در مرزهای شرقی، به دست گروه‌های تندرو و افراطی بیفتد. می‌توان چنین گفت که در رویارویی با تروریسم هسته‌ای، به‌ویژه وقتی پای جنگ‌افزارهای آماده به شلیک در میان باشد، هیچ راهکار و پدافند اثربخشی وجود ندارد. اجازه دهید یک مثال ساده بزنیم. کشوری را تصور کنید که دولت قانونی آن سرنگون شده است. کشوری که در آن پایگاه نظامی داشته، آنجا را ترک کرده و کشور به دست گروهی شبه‌نظامی افتاده است. حال تصور کنید در آن پایگاه‌ها که بر جای‌ مانده، جنگ‌افزارهای شیمیایی، میکروبی یا حتی هسته‌ای باشد. آیا باز‌پس‌گرفتن آنها از دست آن گروه شبه‌نظامی که حالا دیگر خود را دولت قانونی می‌نامد و در نشست‌های سیاسی بین‌المللی حضور دارد، آسان خواهد بود؟ درباره آغاز یک جنگ هسته‌ای، نباید ساده‌انگاری کرد که به‌دشواری ممکن است رخ دهد. جنگ‌های بزرگی با هزاران و هزاران و هزاران کشته، با یک رخداد ساده رخ‌ داده‌اند. جنگ جهانی اول با شلیک یک جوان و جنگ‌های دیگر. درباره جنگ جهانی دوم هم کسی گمان نمی‌کرد با انفجار دو بمب هسته‌ای پایان یابد. در حال حاضر تنش‌های زیادی میان کشورهای آمریکا، چین، ایران، روسیه، اوکراین، پاکستان، هند و چندین کشور دیگر وجود دارد. تنش‌های دیگری هم میان دیگر کشورها وجود دارد که قدرت نظامی توفنده‌ای مانند کشورهای نام‌برده ندارند؛ ‌اما درهرحال جنگ منابع را به نفع خرید یا ساخت جنگ‌افزار می‌بلعد. این را که چه راه‌حل‌هایی وجود دارد، در پایان مقاله اشاره خواهم کرد. موتور توان‌افزای خطر جنگ هسته‌ای مجموعه‌های نظامی-صنعتی در مقیاس‌های جهانی است. در سال 2011م. بودجه نظامی جهان نزدیک به دو تریلیون دلار بود و در سال 2023م. این عدد از 2.2 تریلیون دلار فراتر رفت. این مقدار پول به‌راستی فراتر از تصور ماست. اینکه چنین پولی در جهان و در کشورها هزینه می‌شود، به این معناست که عده‌ای از این پول امرار معاش می‌کنند و برایشان تجارت است. معنای دیگرش هم این است که چنین پولی وجود دارد و دولت‌ها به‌دروغ برای موارد دیگر همچون صلح و توسعه و محیط‌ زیست دم از بی‌پولی می‌زنند. لابی‌های ثروتمند و قدرتمند نظامی-صنعتی با پول فراوانی که دارند می‌توانند زمام امور رسانه‌ها را در دست گیرند و بر دولت‌ها اثرگذارند. بر دولت‌ها جهت‌دهی کنند و بنابراین بنگاه تجاری جنگ را پابرجا نگه دارند. اگرچه همگی به‌خوبی می‌دانیم که جنگ چه تهدید بزرگی برای تمدن بشری است و مسئول رنج‌های زیادی که گریبان انسان را گرفته است. علاوه بر تلاش برای جهانی عاری از جنگ و جهانی تهی از جنگ‌افزارهای هسته‌ای و نامتعارف، باید درباره یک مشکل دیگر هم آگاه باشیم. زیست‌بوم جهانی به دلیل مصرف‌گرایی در تمام کشورهای جهان، به‌ویژه کشورهای صنعتی پیشرفته که با رشد تند جمعیت هم همراه است، در فشار و تنش است. زیست‌بوم این سیاره زیر بار فشاری خردکننده است. آنچه مسلم است، طی چند دهه آینده محدودیت‌های رشد صنعتی در کنار انبوهی از زباله‌های صنعتی، ترمز رشد نامحدود را که در ذهن بسیاری از سیاست‌مداران است، خواهد کشید. اگرچه ممکن است افراد عادی متوجه نباشند، اما بحران خانه به سال 2008م. و بحران وام در منطقه‌ یورو، نشانه‌هایی از این مسئله بودند. نکته اینجاست که به‌ظاهر بحران خانه یا بحران وام بانکی، به رشد صنعتی بی‌ربط است؛ اما درواقع کاملا با آن درهم‌تنیده است. با وضعیت کنونی به‌دشواری بتوان جهان را به یک ثبات اقتصادی رساند؛ درحالی‌که کارشکنی و سرکشی در میان سیاست‌مداران فزونی یافته است. یکی دیگر از موضوع‌های اساسی درباره سوخت‌های فسیلی است. دوره استفاده از سوخت فسیلی به پایان رسیده، نه از این منظر که سوخت‌های فسیلی چون صرفا رو به اتمام است چنین می‌گوییم، بلکه سیاره زمین دیگر توان و کشش و ظرفیت آسیب‌های ناشی از استفاده از سوخت‌های فسیلی را ندارد. نکته بعدی هم درباره هزینه تمام‌شده سوخت فسیلی است. به نظر می‌رسد تا سال 2050م. نفت و گاز طبیعی بسیار گران خواهد شد. نفت و گاز دیگر به‌عنوان سوخت استفاده نخواهد شد، بلکه به‌عنوان مواد خام ابتدایی برای ترکیب‌های شیمیایی ذخیره‌سازی و استفاده خواهد شد. درباره زغال‌سنگ هم موضوع از این‌ قرار است. استفاده از سوخت‌های فسیلی تغییرات آب و هوایی را هم در پی دارد و به همین دلیل است که پژوهشگران پیشنهاد می‌کنند پیش از پایان‌یافتن این سوخت‌ها، استفاده از آنها کم و محدود و اندک شود؛ و سپس با فراروند انبارش، صرفا برای سنتز شیمیایی استفاده شوند. بد نیست به این نکته اشاره‌کنم که چرا برخی کشورها دوست ندارند دست از دامن سوخت‌های فسیلی بکشند. دلیلش نابسامانی اقتصادی و نابسامانی سیاسی است. جابه‌جایی از سوخت‌های فسیلی به سوخت‌های جدید، اراده سیاسی و توان اقتصادی می‌خواهد. سیاست‌مداران معمولا دوست دارند در دوره کوتاهی که بر مسند کار هستند، به‌جای پرداختن به کارهای زیربنایی، کارهایی را انجام دهند که در نهایت به شهرت و محبوبیت‌شان کمک کند. صدالبته این موضوع درباره تمام سیاست‌مداران و تمام کشورها برقرار نیست؛ وگرنه بدیهی است کشورهایی که توسعه‌یافته‌اند، زیر سایه سیاست‌ورزی سیاست‌مدارانی و برنامه‌ریزانی بوده که در لایه‌های مدیریتی خُرد و کلان کشورهای‌شان بوده‌اند. پیش‌بینی می‌شود تا سال 2050م. جمعیت کره‌ زمین به 9 میلیارد نفر برسد. این درست همان لحظه‌ای است که نفت و گاز طبیعی که از قضا کشاورزی نوین در مسئله انرژی به آن گره‌ خورده، چنان گران خواهد شد که دیگر به‌عنوان سوخت استفاده نخواهند شد. از سوی دیگر تغییرات اقلیمی ممکن است ‌مانند ماشه‌ای برای بحران غذایی در جهان عمل کند. آب‌شدن یخچال‌های طبیعی هیمالیا تهدیدی برای هند و چین است. بالاآمدن سطح آب دریاها تهدیدی جدی برای آب‌گرفتگی زمین‌های کشاورزی کم‌ارتفاع یا کم‌بلندا است. همچنین خشکی ناشی از تغییرات اقلیمی ممکن است برداشت غله را کاهش دهد. کاهش برداشت یعنی افزایش قیمت، یعنی آشفتگی در صادرات و واردات و در نهایت یعنی تنش‌های سیاسی و اجتماعی. بحران دیگر، مسئله آب است. جهان امروز با این شمارگان مردمان روی زمین، با این میزان از مصرف بی‌رویه آب برای صنایعی که بیش از فایده اجتماعی، منافع گروهی سازمان‌یافته دارند، با بحرانی تمام‌عیار روبه‌رو است. برخی تحلیلگران به‌درستی گفته‌اند که جنگ بعدی در خاورمیانه جنگ آب است. با تقریب مناسب می‌توان گفت در سراسر جهان از سفره‌های آب زیرزمینی بیش از اندازه برداشت می‌شود. حتما از کشاورزان شنیده‌اید که می‌گویند چندده سال پیش، با 20 متر کندن به آب می‌رسیدند و حالا با صد متر و بیشتر. این همان کاهش تراز و افت سطح آب‌ها‌ست. ورای آن برخی کشورها که البته بسیار اندک هستند، آب‌های فراژرف را استفاده می‌کنند. خاک سطحی نیز در حال از بین رفتن است. حال به این تصویر دقت کنید: افزایش جمعیت، مصرف بی‌رویه‌ آب، نابودی خاک، کاهش فراورده‌های کشاورزی. اینها را کنار هم بچینید؛ نتیجه اسفبار است؛ خطر قحطی گسترده از میانه‌های سده بیست‌ویک به بعد. به زبان ساده در بسیاری از کشورهای جهان با نایابی و کمیابی آب و غذا روبه‌رو خواهیم شد و با سوءتغذیه گسترده. ما باید با همبستگی با این مشکلات روبه‌رو شویم. دیگر نمی‌توانیم این درجه از نابرابری را که به‌راستی تحمل‌ناپذیر شده، تاب بیاوریم و چشمان خود را بر مشکلات کلان جامعه انسانیِ بزرگ‌مقیاس ببندیم؛ زیرا بستن چشمان‌مان یعنی پذیرفتن دُشامدها. امروزه چیزی در حدود سه میلیارد نفر در کره زمین درآمدی کمتر از دو دلار در روز دارند. چیزی در حدود 1.1 میلیارد نفر حتی درآمدشان کمتر از یک دلار در روز است. هرساله چندین میلیون نفر فقط از گرسنگی و فقر جان خود را از دست می‌دهند. برای نمونه، سال 2006م. یک میلیارد نفر به آب سالم برای نوشیدن دسترسی نداشتند و در حدود دو میلیون نفر مرگ‌ومیر ناشی از بیماری‌های مربوط به نبود آب سالم را به جان خریدند. حال می‌خواهم به کوتاهی این نکته را یادآور شوم که با کسر کوچکی از بودجه نظامی-صنعتی-جنگی جهان می‌توان تمام این مشکلات را حل کرد.

ایران

ایران امروز با دُشامدهای بسیاری روبه‌رو است. از بزرگ‌ترین دُشامدها می‌توانم به این اشاره کنم که اساسا درک درستی از مشکلات وجود ندارد. تعریف درست مسئله و شناخت درست آن گام مهمی از حل مسئله است. حال اگر مشکلات آن‌چنان‌که در مقدمه اشاره کردم، درهم‌تنیده باشند، تعریف و شناخت مشکل به‌مراتب سخت‌تر و مهم‌تر است. تصور کنید بیماری که چندین بیماری زمینه‌ای دارد، حال به سرطان هم مبتلا شده است. روند درمان او با روند درمان کسی که سرطانی خفیف گرفته یا دچار کمردرد و زخم معده شده بسیار متمایز است. ایران امروز ما با مشکلاتی درهم‌تنیده روبه‌رو است و حل آن نیازمند همکاری‌های بین‌المللی و نیز همکاری‌های سازنده اندیشمندان و متخصصان کاربلد کشور. اجازه دهید مشکلات را به چند دسته بخش‌بندی کنیم:

1- مشکلات اقتصادی که شامل رکود و تورم و اختلال در تراکنش مالی و فساد مالی است.

2- مشکلات زیست‌بومی که برای نمونه شامل خشک‌شدن دریاچه ارومیه و آلودگی هوا و ریزگردها و بحران آب و موارد دیگر است.

3- مشکلات اجتماعی مانند اعتیاد و اختلال‌های روانی و بیماری‌های روان‌تنی گسترده و خشونت و نابرابری اجتماعی و موارد دیگر

4- مشکلات حوزه انرژی

5- تنش‌ با همسایگان؛ از بحران آب با طالبان گرفته تا تنش‌های دیگر

6- روند رو به پیری جمعیت کشور

7- ورود میلیون‌ها میهمان ناخوانده از کشورهای دیگر که این روزها بسیار پرحاشیه شده است.

به این فهرست می‌توان مواردی دیگر را هم افزود، اما هدف ما فهرست‌کردن مشکلات نیست، بلکه نشان‌دادن چگونگی درهم‌تنیدگی مشکلات است. برخی مناطق کشورمان با کمبود آب و مشکل کشاورزی روبه‌رو هستند. شهروندان آن شهرها چه می‌کنند؟ فهمیده‌اند که بحران آب همه‌چیز را به نابودی می‌کشاند. بنابراین سرمایه‌ها را جمع کرده و به شمال کشور می‌روند. چند قطعه زمین می‌خرند. با هر ترفندی شده مجوز ساخت‌وساز می‌گیرند و شروع می‌کنند به ساخت‌وساز ساختمان. کشاورزان شمالی می‌بینند درآمد ساخت‌وساز عالی است. یک کاشانه هشت‌واحدی ساخته می‌شود و در هر واحد یک میلیارد تومان سود می‌ماند. کشاورزی و کشت چای و برنج را رها می‌کنند، یک بنگاه باز می‌کنند. برای همین هم در شهرهای شمالی مثل قارچ بنگاه باز شده است. دولت هم تا به خودش بیاید می‌بیند که بسیاری از زمین‌های کشاورزی به ساختمان و خانه تبدیل شده است. هجوم به آن شهرها، تنش غذایی و آبی و برقی به آن شهرها وارد می‌کند. 

محیط ‌زیست را هم زیر بار فشار و تنش می‌برد. همه‌چیز بی‌رویه گران می‌شود. برای نمونه اگر از شهروندان رامسر و لاهیجان بپرسید، خواهند گفت: همه‌چیز پا به‌پای تهران گران شده است. به شمال غربی ایران برویم. برای به‌اصطلاح رونق کشاورزی، صدها و صدها مجوز حفر چاه می‌دهند، سپس روی رودخانه‌ها سد می‌سازند و در‌نهایت پس از چندین کار این‌چنینی دریاچه‌ای خشک می‌شود و بحران بزرگی سر باز می‌کند. حالا همان بحران گریبانگیر همان کشاورزان می‌شود. اینها مثال‌ها و نمونه‌های بسیار ساده‌ای بودند تا نشان دهم چگونه مشکلات درهم‌تنیده هستند. در خوش‌بینانه‌ترین حالت که البته شامل حال اوضاع کنونی ما نمی‌شود، اگر در یک سامانه، فراروند اِفراز را انجام دهیم و هر بخش از سامانه بخواهد به‌زعم خودش مشکل را حل کند و توجهی به بخش‌های دیگر نداشته باشد، نتیجه هم‌افزایی مشکلات و تولید مشکلات جدید خواهد بود. شاید این پرسش پیش آید که راه‌حل چه می‌تواند باشد؟ اینکه راه‌حل اساسی چیست یا اینکه راه‌حل موقت که بتواند از رشد‌نمایی مشکل پیشگیری کند و مشکل‌زایی نکند، مسئله مهمی است و فراتر از این نوشته اما سه چیز حائز اهمیت است:

1- اولویت‌بندی مشکلات

2- یافتن نقاط تلاقی و اشتراک‌ مشکلات

3- نگاه سیستماتیک یا سامان‌مند به مشکلات و حل سیستماتیک.

چرا اولویت مهم است؟ چون توان دولت‌ها و مردم و نیز منابع لازم برای حل مشکلات نامحدود نیست. جمله معروفی هست که می‌گوید اولویت یعنی توان اختصاص‌دادن بودجه مالی و زمانی به نیازهای نامحدود. اگر اولویت‌ها را نشناسیم، نخواهیم توانست مسیر حل مسئله را طی کنیم. یافتن نقاط تلاقی و اشتراک مشکلات از این منظر مهم است که سبب می‌شود حل مشکل بهینه صورت گیرد؛ هم بهینه زمانی و انسانی و هم بهینه مالی. اگر نقاط اشتراک و اتصال مشکلات را نیابیم، ناچار به حل چندباره مشکلاتی خواهیم شد که هراز‌گاهی از جایی سر باز می‌کنند. نگاه سیستماتیک یا سامان‌مند هم از این دیدگاه مهم است که کشور یک سامانه پیچیده است. اداره کشور را نباید با اداره یک مکان عمومی اشتباه گرفت. اداره کشور امری دورهمی نیست بلکه امری ساختاری است. نگاه سیستماتیک به ما می‌گوید پیشرفت‌ها با معیارهای استاندارد و با عدد و رقم بررسی کنیم. به زبان ساده، اینکه پزشک بگوید حالتان خوب است، چندان معنا ندارد؛ چون باید بر اساس نتیجه آزمایش‌های خون و ... بگوید وضعیت شما در شاخص‌های پزشکی خوب است. جان کلام اینکه در ایران عزیزمان هم مشکلات درهم‌تنیده است و نیازمند روشِ حل مسئله درست و متناسب با مسئله. مشکلات با شعار حل نشده‌اند و نخواهند شد؛ نه در ایران و در هیچ‌ کجای جهان. ما نیازمند شعور هستیم و همدلی و گفت‌وگو. شاید اولین گام حل مشکلات رفع اختلاف گفت‌وگو باشد تا بتوانیم حرف بزنیم. سپس با برنامه‌ریزی واقعی و نه خیالی، با برآوردی درست از آنچه هستیم، مشکلات درهم‌تنیده کشور را حل کنیم.

‌ راه‌حل‌ها

شاید اگر بخواهیم حل مشکل را از طریق ساختارهای بزرگ آغاز کنیم که راهی خردمندانه هم است، تقویت و پُرمایه‌سازی توان و دامنه اختیار سازمان ملل یکی از بهترین راه‌حل‌هاست. سازمان ملل همان‌طورکه از نامش پیداست، جایی است که کشورهای جهان پس از جنگ جهانی دوم بنیاد نهادند تا مشکلات بزرگ‌مقیاس را حل کنند؛ آن‌هم با شیوه‌ای صلح‌آمیز و خردمندانه. اگر می‌خواهیم جلوی جنگ‌ها را بگیریم باید نهادهای بین‌المللی مانند سازمان ملل را بیش‌ازپیش کارآمد کنیم. دو نکته هم روشن است؛ نخست اینکه حکومت‌های خودکامه با اصل و اساس سازمان ملل مخالف هستند و به بهانه‌های گوناگون آن را تخریب می‌کنند و دیگر اینکه خود سازمان ملل، ساختار و قانون‌ها و بازوهای اجرائی‌اش نیازمند بازنگری جدی است. ما در زمانه بحران زندگی می‌کنیم. هر یک از ما باید مسئولیت فردی خود را برای حل مشکلاتی که امروز جهان با آن روبه‌رو است، بپذیرد. حقیقت این است که حل مشکل را صرفا نمی‌توانیم به سیاست‌مداران بسپاریم. چرا نمی‌توانیم؟ 1- سیاست‌مداران برای بازه زمانی کوتاهی در مسند کار هستند و دوست ‌دارند کارهایی بسیار زودبازده انجام دهند. 2- وقت کافی را برای فهم مسائل پیچیده صرف نمی‌کنند و بیشتر به مشاورانی که دارند و احتمالا برخلاف میل‌شان چیزی نمی‌گویند، تکیه می‌کنند. 3- درگیر مسائل مالی هستند. تاکنون مردم جهان تمام امور را به سیاست‌مداران سپرده‌اند و نتایج آن فاجعه‌بار بوده است. نکته‌ای را هم از یاد نبریم؛ اینکه سیاست‌مداران ذهن پراکنده‌ای دارند و باید به ده‌ها چیز هم‌زمان فکر کنند. رسانه‌های رسمی هم معمولا در دست صاحبان ثروت-قدرت است و بنابراین آنها هوشمندانه، اگرچه ظاهری منتقد به خود می‌گیرند، در نهایت پیرو سیاست‌های کلانی هستند که بالاتر توضیح داده‌ام. راه‌حل در ساختن رسانه‌های مستقل است و اینکه هرکسی در اندازه خودش رسانه‌ باشد و آگاهی‌رسانی کند. نکته مهم دیگر این است که باید ارزش‌ها را تغییر دهیم. اگر تعارف را کنار بگذاریم، در‌حال‌حاضر آنچه در نظام آموزشی جهان برقرار است، ارزشمندی ثروت‌اندوزی است. اگرچه در کتاب‌های درسی از مهربانی و کمک به دیگران گفته می‌شود اما آنچه در عمل می‌بینند، توان بالای پول در حل مشکلات است. آنچه بچه‌ها می‌بینند رفتار استعمارگرایانه کشورهای صاحب قدرت با کشورهای دیگر است. اگر به‌راستی می‌خواهیم نسل انسان و تمدن آن پابرجا بماند، باید در کل این سیاره ارزش‌ها را تغییر دهیم. نمی‌توان یک بام و دو هوا زیست. از یک‌سو فریاد مراقبت از حیوانات و طبیعت را سر دهیم، از سوی دیگر گاز گلخانه‌ای بیشتری تولید کنیم. از یک‌سو در برابر دولت‌هایی که مردمان بی‌دفاع خود را می‌کشند،‌ به دلیل منافع اقتصادی سکوت کنیم یا حداکثر محکوم کنیم،‌ از سوی دیگر فریاد حقوق بشر سر بدهیم. بخشی از راه‌حل در دل عدد‌ها و رقم‌ها و شمارگان نهفته است. مردم جهان حالا در کنار حقایقی که می‌بینند، عدد و رقم و شمارگان و نمودارها و جدول‌ها را در کنار خود دارند. عددها با ما سخن می‌گویند. اجازه دهید مثالی ساده بگویم. وقتی می‌گویند جنگ هسته‌ای منجر به مرگ افراد زیادی می‌شود، واژه‌ «زیاد» چندان رسا نیست، اما وقتی می‌گویند بر اثر زمستان هسته‌ای برآمده از جنگ هسته‌ای یک میلیارد نفر از 9 میلیارد نفر شهروند کره زمین کشته می‌شود، حالا با بزرگی فاجعه بهتر روبه‌رو می‌شویم. در ایران شنیده‌اید که می‌گویند با کمبود آب روبه‌رو هستیم، همه نسبت به این مسئله آگاهی دارند اما اگر بگویند کمتر از 20درصد پشت سدها آب داریم، بیش از مثلا پنج هزار حلقه چاه آب غیرمجاز داریم، برداشت آب 80 درصد بیش از ظرفیت است، آن‌وقت این عددها مانند زنگی بزرگ در مغز افراد صدا می‌کند. عددها با ما سخن می‌گویند. البته این نکته را هم بیفزایم که گاهی عددهای فریبنده و دروغین هم منتشر می‌کنند که افکار عمومی معمولا این دروغ‌ها را کشف می‌کنند. عددهایی هم داریم که شاید بتوان نامش را «عددهای خیالی» نامید. راه‌حل بسیاری از مشکلات حکمرانی دموکراتیک و انسانی در سایه نهادهای بین‌المللی است. نظام اقتصادی جهان تا زمانی که اصلاح نشود و کشورهایی باشند که بخواهند به شیوه بازار سیاه کار کنند یا به روش استعمار اقتصادی نوین کار کنند، جنگ به بیماری مزمن انسان‌ها تبدیل خواهد شد. کما‌اینکه در‌حال‌حاضر هم جنگ و نابرابری به بیماری مزمن کشنده بدل شده‌اند. جمله معروفی هست که می‌گوید تک‌تک ما می‌توانیم پرواز کنیم اما هیچ‌کس به‌تنهایی نمی‌تواند هواپیما بسازد. نه اینکه نشود، عاقلانه نیست. گره‌خوردن منافع انسان‌ها و کشورها به هم، می‌تواند از بسیاری از دشمنی‌ها بکاهد. سازمان‌های بین‌المللی در ظاهر این‌طور به نظر می‌رسند که توان کافی ندارند، اما چنین نیست. حتما شنیده‌اید که می‌گویند کار اصلی سازمان ملل اظهار نگرانی است. این تفکر نادرست است. سازمان ملل که باید بتواند با چیزی در حدود 190 کشور تعامل کند، کشورهایی که هرکدام حکمرانی و اندیشه و سلیقه خودشان را دارند و در پس پرده زد‌و‌بندهای خودشان. این سازمان تاکنون توانسته از بسیاری از مناقشه‌ها جلوگیری کند. نهادهای بین‌المللی دیگر هم چنین است؛ آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، سازمان جهانی بهداشت، سازمان پزشکان بدون مرز، سازمان جهانی غذا و بسیاری دیگر. این نهادها اگر تقویت شوند و قوانین‌شان اصلاح و کارآمد شود، می‌توانند در زندگی نزدیک به 9 میلیارد نفر نقش پررنگی داشته باشند. انسان موجود توانایی است. از یک ‌سو می‌تواند از ده‌ها ملیت گوناگون در آزمایشگاهی جمع شوند و دارو و واکسن بسازند و از سوی دیگر می‌توانند ابزار کشتار بسازند. از یک‌سو می‌تواند بسیار مهرورز باشد و از سوی دیگر می‌تواند مانند داعش سر ببرد. شاید جهان هرگز عاری از خشونت و جنگ‌افزار نشود اما می‌توان کاری کرد که خشونت چنین سازمان‌یافته نباشد، می‌توان هزینه خشونت‌ را برای گروه‌های خشونت‌طلب بالا برد. در پایان می‌خواهم به دو چیز مهم اشاره کنم. دانش و هنر دو چیزی هستند که می‌توانند انسان‌ها‌ و دولت‌ها و کشورها را به هم پیوند دهند. همان‌طور که امروزه تجارت جهانی شده، دانش و هنر و ادبیات و موسیقی هم جهانی است. هرچقدر نسل جدید را با دانش و هنر و ادبیات ملل بیشتر آشنا کنیم و بیشتر همکاری‌های دانشی و فنی داشته باشیم، بیشتر به سمت همزیستی در زمین خواهیم رفت. فراموش نکنید که هر سال چه مقدار پول صرف جنگ‌افزار می‌شود. با بخشی از این پول می‌شود در سرتاسر زمین صدها هزار مدرسه ساخت. صدها بیمارستان و صدها کنسرت موسیقی و صدها هزار کتابخانه با کتاب ساخت. دانش و هنر در کنار نهادهای بین‌المللی می‌توانند زمینِ انسان‌ها را پابرجا نگه دارند. کسی که شیرینی دانش و هنر و همزیستی و مهرورزی و یاری‌سان‌بودن را چشیده باشد، در چکاندن ماشه و شلیک به یک انسان دیگر درنگ خواهد کرد و دستش خواهد لرزید.