|

میراث جهانی زیر غبار توسعه صنعتی

در فلات مرکزی ایران، شهری سر بر دامن کویر و بیابان نهاده است که هم‌اینک به مهم‌ترین لقب و برندش در تاریخ حیات خود دست یافته است؛ یزد، شهرِ میراث جهانی. هجدهم تیر 1396 بود که در چهل‌و‌یکمین اجلاس کمیته میراث بشری سازمان علمی، فرهنگی و تربیتی ملل متحد (یونسکو)، بافت تاریخی شهر یزد به‌عنوان نخستین بافت تاریخی شهری ایران، به ثبت جهانی رسید و این برند جاذبه‌ای وسوسه‌انگیز شد برای جهانگردان مشتاق در سراسر جهان تا روزی به این شهر سفر کنند و بافت خشت و گلی و سرزنده آن را از نزدیک ببینند.

میراث جهانی
 زیر غبار توسعه صنعتی

مهدی دهقان‌منشادی - پژوهشگر مسائل شهری

در فلات مرکزی ایران، شهری سر بر دامن کویر و بیابان نهاده است که هم‌اینک به مهم‌ترین لقب و برندش در تاریخ حیات خود دست یافته است؛ یزد، شهرِ میراث جهانی. هجدهم تیر 1396 بود که در چهل‌و‌یکمین اجلاس کمیته میراث بشری سازمان علمی، فرهنگی و تربیتی ملل متحد (یونسکو)، بافت تاریخی شهر یزد به‌عنوان نخستین بافت تاریخی شهری ایران، به ثبت جهانی رسید و این برند جاذبه‌ای وسوسه‌انگیز شد برای جهانگردان مشتاق در سراسر جهان تا روزی به این شهر سفر کنند و بافت خشت و گلی و سرزنده آن را از نزدیک ببینند. مهیا‌شدن این فرصت اما باعث نشد تا شهر به خود آید و تجدید‌نظری در سیاست‌های معاصر خود به عمل آورد. با وجود اینکه در پسِ این میراث گران‌قدر، تجربه زیسته نسل‌های متوالی و توسعه‌های عقلانی در همزیستی با بیابان نهفته است، اما زیر پوست این شهرِ به ثبت جهانی رسیده مشکلات و معضلاتی وجود دارد که همه از بی‌توجهی به توسعه خردورزانه در نیم‌قرن اخیر منتج می‌شوند. 50 سال پیش، زمانی که فرمانداری کل یزد به درجه استانداری ارتقا یافت، سینا، استاندار منتصب این دیار  در مصاحبه‌ای با مطبوعات آن زمان اذعان کرد که یزد را قطب صنعتی خواهد کرد و این سیاست‌گذاری نپخته، سرآغاز یک گرته‌برداری اشتباه از الگوی توسعه صنعتی غرب شد که بدون توجه به محدودیت‌های محیطی، یزد را به سرمنزلی رساند که نتیجه‌ای جز توسعه ناپایدار و آسیب‌زا در بر نداشت. یزد خشک و کم‌آب در مسیر به‌اصطلاح توسعه‌ای خود در چند دهه گذشته، تصمیم‌هایی نابجا گرفت که با اصول علمی و عقلانی چندان سازگار نیست. ایجاد شهرک صنعتی در مسیر وزش بادهای غالب باعث شد تا آلودگی صنایع به سمت شهر روانه شود و کام شهروندان را با انواع بیماری تلخ کند. استقرار صنایع آلاینده و پر‌آب‌خواهی همچون فولاد و کاشی و سرامیک و اصرار در گسترش آنها، یکی دیگر از این گزینش‌های بی‌خردانه‌ بوده که علاوه بر آلودگی هوا و محیط زیست، به علت ناهمگون ساختن بافت اجتماعی شهر باعث زایش آسیب‌های اجتماعی متعددی نیز شده است. صنایع، قارچ‌گونه قد علم کردند و در پاسخ به نیازهای روزافزون خود به پذیرش مهاجرانی اغلب ساده و بی‌تخصص از اطراف شهر و سراسر کشور مبادرت کردند. کارگران مهاجر علاوه بر ایجاد مشکلات اجتماعی، تقاضا برای مسکن را افزایش دادند و ادامه روند تأمین نیروی کار و پاسخ به تقاضای مسکن، به تورم‌زایی بخش مسکن و تورم کلی منتهی شد و همین امر باعث شد تا هم‌اینک یزد، استان‌ دارای مقام اول در تورم باشد. گویی در سیاست‌های توسعه‌ای کشور مسئولیت به کارگیری نیروی کار بی‌کار در کشور و تأمین مسکن آنها بر عهده یزد گذاشته شده است. بالا‌بودن سرطان و دیابت، حاشیه‌نشینی و کلنجار رفتن با مسئله مهاجران افغانینیز از دیگر پیامدهای اجتماعی توسعه غیرعقلانی در یزد است. در ادامه توسعه‌های بی‌خردانه، اکوسیستم یزد که دارای پایین‌ترین سطح ایستایی آب‌های زیرزمینی است، شبکه جمع‌آوری فاضلاب را ناخواسته در خود جای داد تا فاضلاب‌های خانگی به‌جای جریان در چاه‌های جذبی و ورود به چرخه طبیعی آب، در دریاچه پساب حاشیه شهر جمع شوند و به وسیله نیروی پرقدرت خورشید، حجم عظیمی از آب به هوا فرستاده شود. آب با‌ارزش در این خطه خشک، باز هم از سیاست‌های غلط، آسیب دید و کشت‌های گلخانه‌ای پیرامون شهر یزد در اقدامی بدون توجیه اقتصادی-‌زیست‌محیطی با تبدیل حدود 9 لیتر آب به یک عدد خیار، باعث صادرات آب مجازی به بیرون از استان شدند و مسئولان، آمار مربوط به صادرات خیار گلخانه‌ای به روسیه پرآب را در رزومه عملکردی خود جای دادند. همان‌گونه که تمدن بشری با واکاوی گذشته و اکنون به این نتیجه رسیده‌ که در پیمودن مسیرش دچار اشتباه شده و این مسیر با ادامه حیات روی سیاره زمین در تعارض است، یزد هم طی 50 سال گذشته خود مسیری غلط را پیموده و در این پیچ‌و‌خم نادرست، نفسش به شماره افتاده است. مروری بر تجربه 50‌ساله توسعه یزد نشان می‌دهد این شهر با وجود داشتن میراث خشت و گلی ارزشمند به‌جا‌مانده از درازنای تاریخ، نتوانسته است در مسیری عقلانی به توسعه‌ای پایدار دست یابد.