|

در گفت‌وگوی «شرق» با ماشاءالله شمس‌الواعظین درباره فضاسازی بی‌سابقه علیه تهران عنوان شد

اسرائیل جرئت حمله به ایران را ندارد

از اواخر هفته گذشته فضاسازی کم‌سابقه‌ای درباره حمله احتمالی ایران به اسرائیل در دستور کار رسانه‌های غربی قرار گرفته است. شدت این فضاسازی‌ها به گونه‌ای بود که هم بازارهای داخلی و هم افکار عمومی و بدنه جامعه را به‌شدت نگران کرده است؛ تا جایی که مردم به دلیل نگرانی از وقوع جنگ بین ایران و اسرائیل پیگیر اخبار هستند. این نگرانی و التهاب در واپسین ساعت جمعه‌شب و بامداد دیروز شنبه با حجم گسترده‌ای از اخبار و گزارش‌های رسانه به اوج خود رسید که «شرق» برای بررسی دلایل و اهداف این جریان‌سازی رسانه‌ای به گفت‌وگویی با ماشاالله شمس‌الوعظین، فعال رسانه‌ای و تحلیلگر مسائل غرب آسیا نشسته است که در ادامه می‌خوانید.

اسرائیل جرئت حمله به ایران را ندارد

‌عبدالرحمن فتح‌الهی: از اواخر هفته گذشته فضاسازی کم‌سابقه‌ای درباره حمله احتمالی ایران به اسرائیل در دستور کار رسانه‌های غربی قرار گرفته است. شدت این فضاسازی‌ها به گونه‌ای بود که هم بازارهای داخلی و هم افکار عمومی و بدنه جامعه را به‌شدت نگران کرده است؛ تا جایی که مردم به دلیل نگرانی از وقوع جنگ بین ایران و اسرائیل پیگیر اخبار هستند. این نگرانی و التهاب در واپسین ساعت جمعه‌شب و بامداد دیروز شنبه با حجم گسترده‌ای از اخبار و گزارش‌های رسانه به اوج خود رسید که «شرق» برای بررسی دلایل و اهداف این جریان‌سازی رسانه‌ای به گفت‌وگویی با ماشاالله شمس‌الوعظین، فعال رسانه‌ای و تحلیلگر مسائل غرب آسیا نشسته است که در ادامه می‌خوانید.

   

‌ در ساعات پایانی شامگاه جمعه و بامداد شنبه یکی از کم‌سابقه‌ترین فضاسازی‌های رسانه‌ای، سیاسی و دیپلماتیک درباره احتمال حمله ایران به اسرائیل شکل گرفت که مشابه آن فقط پس از ترور شهید سلیمانی به وجود آمده بود و در آن برهه هم مانند اکنون، جامعه نگران وقوع جنگ بود. چون حضرت‌عالی، هم فعال رسانه‌ای هستید و از طرف دیگر به حوزه خاورمیانه و اسرائیل اشراف دارید، پس اجازه دهید مسئله را از هر دو بعد بررسی کنیم. عجالتا از منظر فضاسازی رسانه‌ای، موضوع را بشکافیم؛ چرا در ۷۲ تا ۴۸ ساعت گذشته این حجم گسترده از گزارش‌ها، اخبار، تحلیل‌ها و تفسیرهای رسانه‌ای و کارشناسی درباره پاسخ تهران به تل‌آویو مطرح شده است؟ آیا واقعا مانند تله‌ای که برای پوتین و روسیه پیش از حمله به خاک اوکراین شکل داده بودند، اکنون هم با این فضاسازی رسانه‌ای سعی دارند ایران را به دام جنگ با اسرائیل بکشانند؟

قبل از اینکه به این سؤالتان پاسخ دهم، اجازه دهید نکات و اخبار مهمی را مطرح کنم. ببینید در دو ماه گذشته اسرائیل تحت فشار بی‌سابقه رسانه‌ای و به دنبال آن، تحت فشار سیاست دولت‌های غربی و به‌خصوص ایالات متحده آمریکا، انگلستان، آلمان، فرانسه و دیگر کشورها قرار دارد تا جایی که بیشتر کشورها در مراسم‌های رسمی و ملی خود دیگر از مقامات و دیپلمات‌های اسرائیلی دعوت نمی‌کنند و در ادامه مقامات کشورها هم از دیدار و ملاقات علنی با دیپلمات‌ها و همتایان اسرائیلی خود اجتناب می‌کنند؛ چراکه این نوع ملاقات‌ها در سطح افکار عمومی و رسانه‌ها برای آنها هزینه سیاسی و دیپلماتیک در پی دارد که این موضوعات نشان از انزوای اسرائیل دارد. حتی در شماره جمعه روزنامه هاآرتص به شکل جدی موضوع بایکوت محافل علمی و آکادمیک اسرائیل مورد بررسی قرار گرفت؛ چراکه استادان دانشگاه اسرائیلی به نشست‌ها و کنفرانس‌های علمی دعوت نمی‌شوند یا اگر دعوت می‌شوند، به‌شدت بایکوت می‌شوند. این انزوا برای اسرائیل آن‌قدر پررنگ شده که حتی مراکز فرهنگی آنها در دیگر کشورها نیز تحت‌الشعاع این انزوا قرار گرفته‌ است. یعنی شهروندان اسرائیلی سعی می‌کنند برای بازدید از این مراکز فرهنگی با لباس‌های رسمی و نشاندار یهودی در انظار ظاهر نشوند.

‌ جناب شمس‌الوعظین از این نکات چگونه به پاسخ سؤال می‌رسید؟

اتفاقا مسئله اینجاست که تا ۴۸ ساعت گذشته موضوع پاسخ ایران مورد توجه بسیاری از محافل سیاسی، رسانه‌ای، کارشناسی و استراتژیست‌ها در سطح منطقه و جهان بود. یعنی تصور، باور و جمع‌بندی نهایی این بود که تهران در نهایت عقلانیت رفتار کرده و سعی نخواهد کرد که دست به واکنش یا پاسخی بزند که اهداف اسرائیل را تأمین کند. اما نکاتی که قبلا به آن اشاره کردم این‌گونه به پاسخ شما ربط پیدا می‌کند که در ۴۸ ساعت گذشته این فضا کاملا تغییر پیدا کرده است.

‌ چطور؟

ببینید در این ۴۸ ساعت بنیامین نتانیاهو آن فشار بی‌سابقه یا کم‌سابقه بین‌المللی و آن انزوای سیاسی، دیپلماتیک، فرهنگی، آکادمیک و علمی اسرائیل در سطح منطقه و جهان را تبدیل به فشار بین‌المللی علیه ایران در ارتباط با احتمال حمله تهران کرده است. یعنی نخست‌وزیر اسرائیل در سایه این فضاسازی رسانه‌ای در ۴۸ ساعت گذشته توانسته است یک مظلوم‌نمایی برای خود و اسرائیل دست‌وپا کند و این موضوع را جا بیندازد که حمله ما به نوار غزه در نتیجه عملکرد ایران و گروه‌های همسو با تهران است. بنابراین متأسفانه تقریبا از روز پنجشنبه و جمعه ما شاهد این تغییر فضا از یک فضای ضداسرائیلی به یک فضای هشداردهنده علیه ایران هستیم.

‌ و این فضای هشداردهنده علیه تهران تا کی ادامه پیدا می‌کند؟

به باور من تغییر فضا تا زمان حمله احتمالی و پاسخ احتمالی تهران که بنا بر گزارش برخی رسانه‌ها تا اواخر هفته میلادی جاری یعنی امروز یکشنبه ادامه پیدا خواهد کرد. اما در کل تا زمانی که شاهد واکنش ایران یا حمله احتمالی تهران نباشیم این فضاسازی‌ها، چه در سطح رسانه‌ای و چه در سطح سیاسی و دیپلماتیک علیه تهران ادامه پیدا خواهد کرد. متأسفانه تقریبا از پنجشنبه‌شب هفته گذشته فضایی که فشار بی‌سابقه و انزوای جدی را برای اسرائیل رقم زده بود، تغییر پیدا کرده است و اکنون مقامات کشورها یک لحن هشدارگونه برای ایران دارند که یا تهران از حق پاسخ‌گویی خود اجتناب کند یا اینکه پاسخ درخوری ندهد؛ کمااینکه جو بایدن گفته است من به ایران نصیحت می‌کنم این حمله را انجام ندهد و اگر این حمله انجام شود، ما حمایت جدی از اسرائیل داریم. بنابراین من واقعا نگران وقوع این سناریو هستم که ایران ندانسته در زمین اسرائیل بازی کند.

‌ یعنی همان چیزی که در سؤال نخست به آن اشاره کردم و شما هم به نحوی اذعان دارید که احتمالا با این فضاسازی‌های رسانه‌ای و دیپلماتیک بی‌سابقه طی ۷۲ ساعت گذشته سعی شده است دامی مشابه با مسکو و پوتین در جنگ اوکراین برای تهران ترتیب داده شود؟

بله من هم چنین تصوری دارم و احتمال می‌دهم که تقریبا از روز پنجشنبه و جمعه این فضاسازی رسانه‌ای برای کشاندن ایران به دام جنگ با اسرائیل در حال شکل‌گیری است. به بیان دیگر اکنون شاهد ابتکار عمل اسرائیل در این زمینه هستیم که این موضوع اصلا به صلاح تهران نیست و از طرف دیگر به‌هیچ‌وجه به صلاح مسئله غزه هم نیست.

‌ پیرو گفته‌های شما واقعا از پنجشنبه و مشخصا جمعه مردم ایران سایه جنگ با اسرائیل را جدی‌تر از هر زمان دیگری لمس کرده‌اند و به‌شدت اخبار و گزارش‌های رسانه‌ای را دنبال می‌کنند. حال که حضرت‌عالی هم قائل به این موضوع هستید که ذیل این فضاسازی به دنبال کشاندن ایران به دام جنگ هستند، از نگاه ماشاءالله شمس‌الوعظین، تهران باید برای توقف این روند چه اقدامی را در دستور کار قرار دهد؟

در گام نخست باید هرچه سریع‌تر درباره مسئله حمله به اسرائیل تصمیم گرفته شود و آب را دوباره به جو بازگرداند.

‌ چرا؟

چون هرچه زمان حمله احتمالی ایران به اسرائیل بیشتر بشود و موضوع پاسخ ایران به درازا کشیده شود، به نفع تهران نیست. اسرائیل تا همین چهارشنبه و پنجشنبه هفته گذشته با یک موج انزوای جهانی و فشار بی‌سابقه بین‌المللی مواجه بود اما تقریبا از پنجشنبه و جمعه، نتانیاهو این موج را به سمت ایران بازگردانده و اکنون همدردی کشورهای غربی با اسرائیل شکل گرفته است و به دنبال آن، حمایت‌ها سیاسی و دیپلماتیک از تل‌آویو در دستور کار این کشورهاست. هم‌زمان با آن، لحن این کشورها علیه تهران یک لحن هشداردهنده و تهدیدآمیز شده است. واقعا من این نگرانی را دارم و در گفت‌وگو با روزنامه «شرق» بر آن تأکید دارم که طی ساعات پیش‌رو و یکی، دو روز آینده این تغییر موج در فضاسازی رسانه‌ای و سیاسی بر افکار عمومی جهانی به‌ویژه در کشورهای غربی هم تأثیر بگذارد. یعنی افکار عمومی که ضداسرائیل بودند هم به سمت حمایت و همدردی با اسرائیل بروند. همچنین اگر شاهد گذر زمان برای حمله احتمالی تهران باشیم، فرصت بیشتری در اختیار بنیامین نتانیاهو قرار می‌دهد که در فضای رسانه‌ای این موضوع را به شکل پررنگ‌تری ترویج دهد که اساسا موضوع غزه، حماس، جنبش جهاد اسلامی و دیگر گروه‌ها در منطقه به شکل مستقیم با جمهوری اسلامی ایران در ارتباط است. یعنی نتانیاهو به دنبال پررنگ‌کردن پروژه دشمن‌سازی است. اساسا تاریخ ۸۰ساله اسرائیل بر پایه این دشمن‌سازی پیش رفته است. در یک برهه‌ای ناصریسم عرب به رهبری جمال عبدالناصر دشمن اسرائیل بود. بلافاصله برخی رهبران نظامی در کشورهای عربی دشمنان اسرائیل شدند. بعد از آن دشمن اسرائیل به سازمان آزادی‌بخش فلسطین تبدیل شد و به دنبالش اسرائیل در سال ۱۹۸۲ به جنوب لبنان با هدف خارج‌کردن یاسر عرفات از بیروت، مشابه با فرمول فیلیپ حبیب به جنوب لبنان حمله کرد که در نتیجه این گروه‌ها به مصر انتقال پیدا کردند. بعد از خارج‌شدن مصر از گردونه مبارزه با اسرائیل، ایران به‌عنوان دشمن اسرائیل مطرح شد و یک دهه اخیر هم این دشمن به محور مقاومت به رهبری ایران تغییر پیدا کرده است.

‌بنابراین اکنون اسرائیل دریافته که با دشمنی طرف است که حکم مربی را دارد و این مربی بازیکنانی در منطقه دارد. حالا هم نوبت به این رسیده که خود مربی به اسرائیل ضربه بزند. در نتیجه تقریبا از پنجشنبه و جمعه، نتانیاهو و اسرائیل با این فضاسازی رسانه‌ای و دامن‌زدن به موضوع پاسخ ایران و جنگ سعی دارند علاوه بر تغییر نگاه سیاسی و دیپلماتیک در کشورها، مظلوم‌نمایی هم برای خود داشته باشند که افکار عمومی و مردم جهان به داد اسرائیل برسید و با ما (اسرائیل) متحد شوید.

بنابراین دوباره این نگرانی خود را هم تکرار می‌کنم که اگر ایران پاسخ به حمله احتمالی خود را مشمول زمان بکند، در ساعات پیش‌رو و یکی، دو روز آینده به موازات تغییر فضای سیاسی و دیپلماتیک، افکار عمومی هم دست به تغییر رویه بزند و به دنبال حمایت از اسرائیل باشد. این در حالی است که تا همین چند روز پیش یک فضای ضد اسرائیلی به‌ویژه در کشورهای غربی شکل گرفته بود. به‌ همین ‌دلیل باز هم می‌گویم که باید موضوع حمله و پاسخ ایران هرچه سریع‌تر فیصله پیدا کند و یک تصمیم قاطع و جدی در این زمینه و در کمترین زمان ممکن از سوی مقامات گرفته شود تا دوباره موج علیه اسرائیل برگردد. شما می‌بینید که اسرائیل در همین ۷۲ ساعتی که دوباره موج به سمت ایران بازگشته است و افکار عمومی و رسانه‌ها به سمت پاسخ تهران منحرف شده، چندین جنایت در نوار غزه مرتکب شده است. در یک مورد ۹۰ نفر در اردوگاه نصیرات شهید شدند. این در حالی است که اسرائیل به‌جز محور «نتزاریم» در باریکه غزه حضور میدانی ندارد؛ اما با پهپاد به مراکز بهداشتی و حیاتی غزه حمله می‌کند تا اوضاع را به کنترل خود درآورد. پس توصیه من به مقامات و همچنین فرماندهان نظامی ایران این است که صحنه را مانند یک هفته قبل ببینند و تحت تأثیر جریان‌سازی و فضاسازی‌های یکی، دو روز اخیر قرار نگیرند تا بتوانند خوب تصمیم بگیرند و به دنبال آن، خوب عمل کنند. واقعا جا دارد هرچه سریع‌تر موضوع حمله ایران تعیین تکلیف شود تا روند کنونی برای تغییر فضا از فضای ضد اسرائیلی به فضای ضد ایرانی متوقف شود.

‌ شما از بُعد رسانه‌ای، سیاسی و دیپلماتیک تأخیر در پاسخ تهران را بررسی کردید؛ اما گذر زمان در حمله ایران به اسرائیل، بُعد مهم‌تری دارد و آن هم تأثیر مخرب بر فضای روانی اقتصادی و ایجاد انتظارات تورمی و مهم‌تر از آن، تأثیرات سوء روانی اجتماعی است که مردم ایران خود را در یک‌قدمی جنگ گسترده می‌بینند. فراموش نکنیم که همین دیروز، شنبه، سایه جنگ با اسرائیل در نتیجه فضاسازی‌های پنجشنبه و جمعه چه تغییر شاخص‌هایی در فضای اقتصادی ایجاد کرد؟

برای یافتن پاسخ دقیق این سؤال باید از اقتصاددانان پرسید؛ اما این را بگویم که موضوع جنگ مطرح نیست.

‌ به چه دلیل چنین باوری دارید؟

چون اسرائیل جرئت حمله به ایران را ندارد. ببینید موازنه قوایی که پیش‌تر بین ایران و اسرائیل برقرار بود، با تست توان بازدارندگی ایران در سایه حمله اسرائیل به بخش کنسولگری سفارت ایران در دمشق به هم خورد؛ چراکه اسرائیل سعی کرد با این حمله قدرت یا توان و سقف بازدارندگی خود را بالاتر ببرد. با وعده حمله یا پاسخی که ایران داده است، تهران هم تلاش دارد دوباره نظم و توزان را به توان بازدارندگی بازگرداند. البته این سیاست تهران کاملا استراتژیک است و در علوم استراتژیک به ایران توصیه می‌شود که دوباره توازن بازدارندگی را به وضع سابق بازگرداند؛ اما بازگرداندن توان بازدارندگی ایران به نقطه ایمن‌ساز لزوما، تأکید دارم لزوما، با آتش‌گشایی و پاسخ نظامی همراه نیست. ایران می‌تواند از طرق دیگر توان بازدارندگی خود را به نقطه ایمان‌ساز بازگرداند.

‌ و یکی از این طرق چیست؟

یکی از این طرق مذاکره با آمریکا بر سر محدود‌کردن اسرائیل در حمله به نوار غزه است. اتفاقا در یکی، دو روز اخیر من این احساس را داشتم که حسین امیرعبداللهیان سعی دارد یک معاوضه دیپلماتیک داشته باشد. برای مثال یک آتش‌بس در غزه ایجاد شود و در ازای آن، ایران از حق پاسخ‌گویی خود صرف‌نظر خواهد کرد. معاوضه‌ها و مذاکراتی از این دست با طرف آمریکایی می‌تواند دوباره توان بازدارندگی ایران را به نقطه ایمن‌ساز بازگرداند و جایگزین پاسخ نظامی و آتش‌گشایی باشد؛ اما اگر در راستای سؤال شما ایران بخواهد پاسخش به اسرائیل را به تأخیر بیندازد و آن را مشمول گذر زمان بکند، علاوه بر نکاتی که قبلا اشاره کردم، قطعا آثار و تبعات اقتصادی و اجتماعی خود را هم دارد و این به معنای آن است که بازی در زمین اسرائیل پیش می‌رود.

‌ دو نکته کلیدی در تحلیل شما وجود داشت که به هم ارتباط دارند؛ نخست مسئله معاوضه دیپلماتیک تهران-واشنگتن و دوم، تغییر لحن مقامات سیاسی کشورهای غربی به‌ویژه آمریکایی‌ها. در این زمینه گزاره احتمالی وجود دارد دال بر اینکه پس از حمله اسرائیل به ساختمان کنسولگری ایران در دمشق، تهران با رد‌و‌بدل‌کردن پیام‌هایی با مقامات آمریکایی به دنبال این بود که در ازای آتش‌بس در غزه از حق پاسخ‌گویی خود و حمله به اسرائیل صرف‌نظر کند؛ کمااینکه سفر حسین امیرعبداللهیان به عمان و فعال‌شدن کریدور مسقط این گمانه را تقویت می‌کند؛ اما به نظر می‌رسد این معاوضه دیپلماتیک به نتیجه نرسیده است و خروجی آن نیز تغییر لحن مقامات تهران و واشنگتن است. شما هم چنین برداشتی دارید؟

این سؤال شما بسیار مهم است و من با احتیاط، ‌تأکید دارم با احتیاط، سعی دارم به آن پاسخ دهم. به نظر من تغییر لحن مقامات اروپایی و آمریکایی با هدف کاهش ضرباهنگ حمله احتمالی ایران به اسرائیل انجام شده است؛ یعنی سعی شده با این تغییر لحن و هشدار و تهدید به ایران نوعی نگرانی و وحشت را در مقامات نظامی و امنیتی ایران ایجاد کنند تا شدت عمل و ضرباهنگ پاسخ ایران کم‌رنگ باشد. وقتی این ضرباهنگ کاهش پیدا کرد، حمله محدود موشکی و پهپادی انجام می‌شود که این حمله محدود به وسیله سامانه‌های پدافندی آمریکا و ناتو در منطقه یا سامانه گنبد آهنین پاسخ داده خواهد شد. در نتیجه آن هدفی که من قبلا به آن اشاره کردم، یعنی بازگرداندن توازن در توان بازدارندگی با حمله ایران محقق نخواهد شد و اتفاقا این توازن وارونه خواهد شد؛ یعنی به جای آنکه ایران در سایه پاسخ خود سطح بازدارندگی‌اش را بالاتر ببرد، این اسرائیل خواهد بود که تصویر غیرواقعی از ایران به منطقه و جهان مخابره خواهد کرد. به همین دلیل است که واقعا وضعیت به‌شدت حساس و در‌هم‌‌پیچیده است و نیازمند بیشترین هوشمندی، دقت نظر و دقت عمل است.

‌ روس‌ها، فرانسوی‌ها، آلمانی‌ها، هلندی‌ها، آمریکایی‌ها و... به شهروندان خود توصیه کردند از سفر به خاورمیانه و به‌ویژه لبنان و اسرائیل صرف‌نظر کنند. در این ‌میان وزارت امور خارجه فرانسه خانواده سفیر خود را از تهران خارج کرد و هلند هم از تعطیلی سفارتش در تهران خبر داد که شائبه وقوع جنگ را در ایران پررنگ‌تر کرد. حال در بحبوحه فضاسازی‌های رسانه‌ای و سیاسی، شاهد برخی موضع‌گیری‌های مقامات کشور مانند آنچه کریمی‌قدوسی گفت، هستیم. آیا این‌دست موضع‌گیری‌ها فارغ از پروژه نفوذ، بازی در زمین اسرائیل نیست؟

ببینید این اصلا مسئله‌ای نیست که مقامات سیاسی به آن ورود کنند. همان‌گونه که به مقامات نظامی و امنیتی توصیه می‌شود وارد حوزه سیاست نشوند، واقعا مقامات سیاسی هم نباید به حوزه نظامی و تدوین راهبردهای دفاعی کشور ورود کنند؛ چون نتیجه این نوع اظهارنظرها همین بلبشویی است که در داخل کشور در یکی، دو روز اخیر شکل گرفته است و به نگرانی‌های مردم و بدنه اجتماع دامن می‌زند.

‌ اگرچه ۱۳ روز از حمله اسرائیل به بخش کنسولی سفارت ایران در دمشق می‌گذرد اما این سؤال کماکان خودنمایی می‌کند که واقعا بنیامین نتانیاهو با هدف کشاندن ایران به جنگ با اسرائیل و آمریکا این اقدام را انجام داد یا تصور نخست‌وزیر اسرائیل این بود که ایران دست به واکنش و حمله مستقیم به اسرائیل نخواهد زد؟

نتانیاهو و اسرائیل به‌تنهایی، نه توان اداره تحولات غزه و جنگ در این باریکه را دارند و نه پتانسیلی برای جنگ در مرزهای شمالی و با حزب‌الله را دارند؛ به‌ همین‌ دلیل راهکار نتانیاهو کشیدن مستقیم ایران به درگیری و گسترش دایره جنگ بود. اتفاقا نتانیاهو با حمله‌ای که به بخش کنسولی سفارت ایران در دمشق انجام داد، سعی کرد حمله‌ای را در دستور کار قرار دهد که می‌دانست واکنش مستقیم تهران را به دنبال خواهد داشت تا در سایه آن، فرمول ایالات متحده آمریکا برای حمایت از اسرائیل فعال شود. اصلا این‌گونه نیست که تصور کنیم نتانیاهو با این حمله انتظار پاسخ مستقیم تهران را نداشته است. اتفاقا نتانیاهو بیش‌ازپیش منتظر پاسخ مستقیم ایران است. حالا باید منتظر بمانیم و ببینیم در ساعات پیش‌رو و یکی، دو روز آینده چه اتفاقاتی در منطقه روی خواهد داد؟