یادی از پرویز بابایی
کارگر و روشنفکر
پرویز بابایی، مترجم و نویسنده چپگرا و از فعالان باسابقه کارگری، نوزدهم فروردینماه در 92سالگی درگذشت. بابایی که در سال 1311 در تهران متولد شده بود، همواره پایی در فضای روشنفکری داشت و پایی در فضای کارگری.
پیام حیدرقزوینی
پرویز بابایی، مترجم و نویسنده چپگرا و از فعالان باسابقه کارگری، نوزدهم فروردینماه در 92سالگی درگذشت. بابایی که در سال 1311 در تهران متولد شده بود، همواره پایی در فضای روشنفکری داشت و پایی در فضای کارگری. بابایی به خاطر شرایط خانوادگیاش خیلی زود وارد بازار کار شده بود. او از آغاز نوجوانی در چاپخانههای گوناگونی در تهران کار میکرد و در همانجا بود که به فعالیتهای سیاسی و کارگری روی آورد. در سالهای ابتدایی دهه 20، بابایی تحصیل را رها کرد و بهعنوان کارگر چاپخانه مشغول به کار شد. در سالهای پس از شهریور 20، مطبوعات به نسبت فضای بازتری را تجربه میکردند و بابایی بهعنوان کارگر چاپخانه، مشتاقانه روزنامهها و مطبوعات را میخواند و درواقع شرایط عینی زندگی و کار سبب شد که جذب فعالیتهای سیاسی شود.
بابایی مثل بسیاری از همنسلانش، ابتدا به سازمان جوانان حزب توده ایران پیوست و در 17سالگی برای اولین بار بازداشت شد. عملکرد حزب بهخصوص در دوران ملیشدن صنعت نفت، سبب فاصلهگرفتن پرویز بابایی از حزب توده ایران شد و او به یکی از فعالان چپ منتقد حزب تبدیل شد. با جداشدن از حزب، بابایی پیگیرانهتر به فعالیتهای کارگری و سندیکایی پرداخت و در سالهای پیش از انقلاب بارها به زندان افتاد.
بابایی در واپسین سال دهه 40 اولین اثرش را منتشر کرد. انتخاب کتاب «تاریخ عرب در قرون جدید: جنبشهای ملی عرب از آغاز حاکمیت امپراتوری عثمانی تا دوران استعمار اروپاییان» بهعنوان اولین ترجمه منتشرشده، حاکی از آن بود که بابایی کار ترجمه و تألیف کتاب را در پیوند با فعالیتهای سیاسی و اجتماعی پیش میبرد. در کارنامه بهجامانده از بابایی، بیش از 30 کتاب در زمینههای مختلف و بهخصوص در زمینههای تاریخ، علوم اجتماعی و ادبیات دیده میشود. او همکاری مستمری با نشریات و مطبوعات نیز داشت و همچنین از اعضای باسابقه کانون نویسندگان ایران هم به شمار میرفت. «تاریخ عرب در قرون جدید»، «مسائل تاریخ فلسفه»، «زمینه تکامل اجتماعی»، «چند مقوله فلسفی»، «ترانههای گزین از 15 شاعر شوروی»، «لودویگ فوئرباخ و ایدئولوژی آلمانی»، «از سقراط تا سارتر»، «کانت و فلسفه معاصر»، «فرهنگ اصطلاحات فلسفه»، «اندیشه انقلابی مارکس»، «بنیادهای ماتریالیسم»، «آشنایی با علوم سیاسی»، «دموکراسی و انقلاب»، «اومانیسم و سوسیالیسم»، «تاریخ ایران» و «گزیده نوشتههای کارل مارکس» برخی از آثار بابایی است که در سالهای مختلف منتشر شدهاند.
در سالنامه 1400 روزنامه «شرق» یک گفتوگوی بلند زندگینامهای با پرویز بابایی توسط گروه اندیشه روزنامه منتشر شد که در آن بر وقایع مختلف زندگی بابایی تمرکز شده است. بابایی در این گفتوگو ضمن شرح وقایع زندگیاش، درباره برخی از مهمترین حوادث سیاسی ایران بهخصوص در سالهای دهههای 20 و 30 و همچنین سالهای منتهی به انقلاب صحبت کرده است. او در بخشی از این گفتوگوی خواندنی میگوید که خود را نه یک مترجم واقعی بلکه همچنان دانشجوی فلسفه و جامعهشناسی میداند و همچنین میگوید که زبان انگلیسی را در زندان آموخته است: «با محمدرضا سوداگر که بعدها چند پژوهش اقتصادی مهم و چند ترجمه منتشر کرد، در زندان روزی 12 ساعت کتاب میخواندیم و ترجمه میکردیم. سال 1340 که بیرون آمدم، میرحسین سرشار یک شماره روزنامه نیویورکتایمز را برای من آورد و گفت در این شماره اعضای حزب کمونیست چین در 25 ماده از شوروی سر موضوع استالین انتقاد کردهاند. گفت این مطلب را بخوان و ببین میتوانی ترجمه کنی. من شروع به ترجمه کردم و چون با اصطلاحات چپ مارکسیستی آشنا بودم، کار ترجمه را به راحتی انجام دادم. خود سرشار هم جواب سوسلوف را از روسی ترجمه کرد. این ترجمه را به روزنامه اطلاعات برد و این مطلب در 30 شماره در سال 1343-1344 در اطلاعات چاپ شد. این اولین ترجمه من بود. البته در داخل گروه جریان هم برخی مقالات را مثلا از حزب کمونیست انگلستان ترجمه میکردم، این کتاب درباره ظهور و سقوط امپراتوری عثمانی است و اخیرا تجدیدچاپ شده است. از آن زمان به بعد، به ترجمه آثار زیادی در زمینه فلسفه و جامعهشناسی پرداختهام. بااینحال خودم را مترجم واقعی نمیدانم. من هنوز خودم را یک دانشجوی تاریخ و فلسفه میدانم».
بابایی در جایی دیگر از این گفتوگو میگوید اولین بار در مراسم روز کارگر در دهه 20 بود که درک طبقاتی در او شکل گرفت. او میگوید در آن دوران روزی در چاپخانه مشغول کار بوده که تعدادی از اعضای حزب توده وارد چاپخانه میشوند و میگویند امروز اول ماه می است و چرا کار را تعطیل نمیکنید؟ مدیر چاپخانه که پسرخاله بابایی هم بوده، میترسد و تعطیلی را میپذیرد. بهاینترتیب چاپخانه تعطیل میشود و بابایی و دیگر کارگران روانه خیابان میشوند.
او در توصیف آن روز میگوید: «ما وقتی بیرون آمدیم، در خیابان ناصریه (ناصرخسرو) پشت پرچم اتحادیههای کارگری راه افتادیم و رفتیم جلو تا رسیدیم به اول خیابان فردوسی سر کوچه کیهان که مقر حزب توده بود. ناگهان جمعیتی حدودا صد هزار نفری دیدم. به هیجان آمده بودم. این نخستین درک طبقاتی من بود که روی روحیه و ذهن من تأثیر مثبتی برجای گذاشت. آن روز اول ماه می1324 بود. سال بعد که جنگ تمام شد، جمعیت بیشتری در مراسم روز جهانی کارگر شرکت کردند و قرار بود نماینده فدراسیون جهانی سندیکاها (لویی سایان) به ایران بیاید که چند روز بعد آمد».