مروری بر رمان «زندگی و زمانه مایکل ک» نوشته جی. ام. کوتسیا
حکایت «کِ» کوتسیا
رمان «زندگی و زمانه مایکل ک» نوشته جی. ام. کوتسیا، جزء آندسته از رمانهایی است که نوع روایت و قصهاش کهنه نمیشود و بعد از هر بار خواندن، نکاتی از زندگی مایکل ک برای مخاطب آشکار میشود که نشاندهنده تازگی آن است. بهترین و پرافتخارترین رمان جی. ام. کوتسیا به گواه منتقدان و البته جوایز مهم ادبی مثل نوبل، بوکر و فمینا همین رمان است؛
محمدمعین شرفائی
رمان «زندگی و زمانه مایکل ک» نوشته جی. ام. کوتسیا، جزء آندسته از رمانهایی است که نوع روایت و قصهاش کهنه نمیشود و بعد از هر بار خواندن، نکاتی از زندگی مایکل ک برای مخاطب آشکار میشود که نشاندهنده تازگی آن است. بهترین و پرافتخارترین رمان جی. ام. کوتسیا به گواه منتقدان و البته جوایز مهم ادبی مثل نوبل، بوکر و فمینا همین رمان است؛ چراکه این نویسنده با استفاده از شخصیتپردازی و شکل پیشرفت قصه تلاش کرده به لحاظ فرمی در حد اعتدال رمان را بنویسد. پیچیدگیهای زیادی در این رمان دیده نمیشود و اگر بخواهیم به کوتاهترین شکل ممکن این رمان را تعریف کنیم، برمیگردیم به عنوان رمان یعنی «زندگی و زمانه مایکل ک». شروع رمان اینگونه است: مایکل ک که متولد میشود، دچار نقص است. این نقص که در صورت اوست، باعث میشود در ادامه زندگی مورد پذیرش همسنوسالهایش واقع نشود و آهستهآهسته به انزوا فرو رود. حتی این انزوا منجر به این میشود که از مدرسه به مدرسهای برود که مخصوص کودکان استثنائی است. در ادامه قصه میخوانیم که مایکل ک بعد از آنکه بزرگ میشود، شغل باغبانی پیشه میکند و هر از چندی استعفا میدهد و دوباره به شغلش برمیگردد؛ که نشاندهنده پوچی و تکراریشدن روزهای زندگیاش است. اما یک روز به او خبر میرسد که مادرش بیمار شده و باید از او مراقبت کند. فقر که از همان ابتدا روی زندگی مایکل ک سایه انداخته و تا انتهای رمان همراه او است، در موقعیتهای مختلف زندگیاش او را دچار مشکلاتی میکند. حتی وقتی مجبور میشود مادرش را به بیمارستان ببرد، از فرط گرسنگی از مردی پول قرض میگیرد و بعد از خریدن نانی چنان آن را با ولع میخورد که به گریه میافتد. این روند قصه ادامه دارد تا ناگهان مایکل ک در میانه جنگهای داخلی قرار میگیرد و از آنجا که میخواسته با مادرش به روستای مادریاش برود، دستگیر میشود؛ چراکه او و مادرش جواز خروج از شهر را نداشتند. مادر مایکل ک در بیمارستان میمیرد و درنهایت مایکل ک مجبور میشود به هدفی که برایش ایجاد شده، یعنی سفر به روستا به شکل غیرقانونی جامه عمل بپوشاند که درنهایت دستگیر شده و به اردوگاهی فرستاده میشود. تا انتهای رمان به غیر از یک فصل، مایکل ک به گذران زندگی در اردوگاه میپردازد و سپس بیمار میشود و در بیمارستان بستری میشود و بعد از چند وقت از بیمارستان مرخص میشود و رمان به اتمام میرسد. آن یک فصل مربوط به فاصلهگذاری عمدی نویسنده است. رمان با شخصیت مایکل ک شروع میشود. انتخاب چنین شخصیتی در جامعهای که چندان رحم و مروت سرش نمیشود، باعث شده هر توصیف مایکل ک در نوع خودش شگفتآور به نظر برسد. در این رمان، مایکل ک با انواع مشکلات روبهرو میشود: نقص ژنتیکی، تنهایی، فقر، گرسنگی، ناتوانی و...؛ انگار که کوتسیا، نویسنده این رمان، تمام بلایای موجود بر روی کره زمین را سر مایکل ک خالی میکند. هرکدام از مصیبتهای مایکل ک با یک تصویر همراه است. مثلا موقعی که مایکل از شدت گرسنگی در یک روستا متوجه گله بزرگی از بز میشود، بعد از شکار آن بز نمیتواند گوشتش را جدا کند تا کباب کند و از گرسنگی رهایی پیدا کند. از این نوع تصاویر در رمان بسیار وجود دارد. مثلا در جایی وقتی میخواهد مادرش را که پیر و مریض است به روستا ببرد، با ساختن یک گاری تواناییاش را نشان میدهد که تناقضی با کودکیاش است، اما ساختن گاری و سوارکردن مادرش در نتیجه با اتفاقات خوبی همراه نمیشود. انگار که مایکل ک تا میخواهد نفسی بکشد و خودی نشان دهد، مشکلات بر سرش آوار میشود. در یکی از صحنههای این رمان میخوانیم که مایکل ک بعد از فوت مادرش مقداری پول برمیدارد و به سمت روستایشان حرکت میکند، اما پلیسی جلوی او را میگیرد و تمام پولهایش را از او میگیرد. از شدت آوارشدن مصیبتها بر سر مایکل ک، نویسنده در فصل سوم رمان تصمیم میگیرد فاصله ایجاد کند و این فصل از سومشخص به اولشخص تبدیل میشود و راوی آن پرستار یا دکتری است که در بیمارستان با مایکل ک روبهرو میشود و در این فصل و قرارگرفتن چنین زاویه دیدی، مخاطب را جای پرستار بیمارستان قرار میدهد تا مایکل ک را بهتر ببیند و بشناسد. رمان «زندگی و زمانه مایکل ک» سرشار از ارجاعات بینامتنی است؛ از اسم «ک» گرفته که یادآور شخصیت رمان کافکاست تا صحنهای که مادر مایکل ک در بیمارستان میمیرد که یادآور رمان «بیگانه» آلبر کامو است. اما فارغ از نکات پستمدرنیستی مثل بینامتنیت، جابهجایی راوی، فاصلهگذاری، نقیضه بر اوضاع موجود و حتی آیرونی نباید از سادگی روایت جی. ام. کوتسیا گذشت. در هر چهار فصل این رمان، کوتسیا با ساختن شخصیت سادهای مثل مایکل ک و تعریف سرگذشت او به شکل قصهگونه و حتی حکایتوار، دست به خلق جهان پیچیدهای میزند که سبب میشود مخاطب یک بار دیگر به ابتدای رمان برگردد و دوباره آن را بخواند. انگار خود نویسنده نسبت به این موضوع آگاهی داشته که فضا و جهان رمان سرشار از پیچیدگیهاست و نیازمند دانش عمیقی در حوزه فلسفه و جامعهشناسی است؛ بااینحال با سادهکردن آنها رمانی ساخته که در ورای آن میتوان شاهد این پیچیدگیهای لذتبخش بود.
وارث برحق کافکا
شرق: «راه سومی میان حرفزدن و سکوت وجود دارد و آن ادبیات است»؛ این گفته کوتسیا، تا حد زیادی روحیات این نویسنده و رویکرد او به ادبیات را نشان میدهد. نویسندهای گوشهگیر و آرام که منتقدان او را وارث برحق کافکا میخوانند و آثارش را شبیه به نویسنده اگزیستانسیالیست قرن بیستم چک میدانند. چنانکه مینو مشیری، مترجم «زندگی و زمانه مایکل ک» در مقدمه این رمان مینویسد، کتابهای کوتسیا حجیم نیستند اما در عوض پرمایهاند. او در رمانهای «در انتظار وحشیها» و «زندگی و زمانه مایکل ک»، از کسانی مینویسد که با تاریخ دستوپنجه نرم میکنند و معتقد است: «تاریخ ما بهگونهای است که بهناگاه مردم عادی باید تصمیمات حاد بگیرند». مشیری همچنین یکی از درونمایههای اصلی رمانهای کوتسیا را «ارزشها و رفتارهای حاصل از سیستم حکومتی آپارتاید در آفریقا» میداند که البته این میتواند در هر کجای جهان به وقوع بپیوندد. «زندگی و زمانه مایکل ک» از دید مترجمش، کتاب آسان و رمان متعارفی نیست که بتوان آن را در یکی، دو پاراگراف تفسیر و تحلیل کرد. کوتسیا در این رمان نشان میدهد که «نوشتن، بیدارکردن نداهای معارض در ضمیر نویسنده است و شهامت برقراری دیالوگ با آنها»؛ همان کاری که به زعم مشیری، کوتسیا در رمان «زندگی و زمانه مایکل ک» با نثری موجز و سبک شفاف تحسینبرانگیزی انجام میدهد. مترجم همچنین به شباهت نام شخصیت اصلی رمان کوتسیا با جوزف کِ کافکا اشاره میکند و مینویسد که در این رمان، حقارت انسان در سیطره بوروکراسی رژیم آپارتاید به نمایش گذاشته میشود؛ «مایکل حتی لایق آن نیست که نامش بهطور کامل به زبان بیاید! اما رمان به رؤیای فردی که مایل است خارج از بافت همزیستی متعارف انسانها و به میل خودش زندگی کند و حرمت انسانیاش را محفوظ بدارد، شکل میبخشد. مایکل یک انسان بکر است که جهان را از دید خاص خودش میبیند. با اینکه خشونت تبعیض نژادی را تجربه میکند -و کوتسیا در طول رمان حتی یک بار هم اشارهای به رنگ پوست او نمیکند- از طریق شکیبایی به آزادگی دست مییابد که هم رژیم آپارتاید و هم نیروهای چریکی را شگفتزده و مبهوت میکند؛ زیرا او، در نهایت سادگی، هیچچیز نمیخواهد: نه جنگ و نه انقلاب، نه قدرت و نه پول. مایل ک فقط کرامت انسانی را میخواهد».
زندگی و زمانه مایکل ک، جی. ام. کوتسیا، ترجمه مینو مشیری، نشر فرهنگ نو