پزشکان خودکشی میکنند و این دیوار کج است
- مشکلات خانوادگی داشت... - مورد شناختهشده افسردگی بود و مدتها بود تحت درمان بود... - ما تمام تلاش خودمان را کردیم که به او کمک کنیم اما خودش نخواست...
- مشکلات خانوادگی داشت...
- مورد شناختهشده افسردگی بود و مدتها بود تحت درمان بود...
- ما تمام تلاش خودمان را کردیم که به او کمک کنیم اما خودش نخواست...
دیوار حاشا و توجیه را میتوان تا ثریا بالا برد، اما آقایان مسئول، آقایان سیاستگذار، این دیوار خشت اولش کج است، تا ثریا هم آن را بالا ببرید کج خواهد بود و درنهایت فروخواهد ریخت. همه این موارد خودکشی پزشکان و دهها زنگ خطر و هشدار دیگر در مورد همین دیوار کج وجود دارد، اما شما ترجیح میدهید نبینید و نشنوید و نگویید یا حداکثر توجیه و تکذیب کنید.
این دیوار کج اما آوار خواهد شد.
حال پزشکان ایران خوب نیست، اگر همین جمله خبری را قبول نداشته باشید که اصلا صحبتی با هم نداریم، اما اگر قبول دارید باید به فکر چارهجویی باشید و راهکاراندیشی، چراکه این یک بحران واقعی ملی است و اصلا بحران کوچکی نیست. باور بفرمایید این بحران بسیار بسیار بزرگتر از این است که یک بیمار در فلان بیمارستان پتو دارد یا ندارد و فلان نماینده مجلس فلان شهر در بیمارستان کوچک شهرش دستگاه سیتیاسکن و امآرآی دارد یا نه.
حال پزشکان ایران خوب نیست، آمار بالای پزشکانی که در رشتهای که سالها برای تحصیل در آن وقت گذاشتهاند، کار نمیکنند یک شاخص است، آمار بالای مهاجرت به سایر کشورها هم یک شاخص مهم است. آمار صعودی دهشتناک خودکشیهای پزشکان هم یک شاخص بسیار بسیار مهم است. اما در عمل میبینیم مسئولان در تمام تریبونهای رسمی از «افزایش حقوق دستیاران، افزایش ظرفیت پذیرش پزشکی در تمامی مقاطع تحصیلی، افزایش تختهای بیمارستانی و افزایش خانههای بهداشت و...» میگویند. تقریبا تمام اعضای جامعه پزشکی که میشناسیم و تمام آنهایی که در فضای واقعی یا مجازی با آنها و مطالبشان روبهرو میشویم میگویند حال پزشکان خوب نیست، اما مسئولان و مدیران و سیاستگذاران ارشد به این گزینه اشاره نمیکنند و در نهایت هم درخصوص نوک قله فاجعه یعنی خودکشیها، از مشکلات فردی و مسائل مختلف تأثیرگذار بر اقدام و دلایل و بهانهها میگویند تا اصل موضوع را نادیده بگیرند.
درخصوص اینکه چرا حال پزشکان خوب نیست میتوان کارگروهها تشکیل داد، سمینارها گذاشت، کتابها نوشت و البته بودجههای چشمگیر و چشمنواز هم اختصاص داد، اما در کل شاید بتوان خیلی خلاصه گفت: جامعه پزشکی از اجبار و تبعیض، عصبانی و فرسوده و ناامید است.
میدانید شرایط ایدئال چگونه بود؟ اصلا منطقه محرومی وجود نداشت که رفتن به آن مناطق برای پزشکان اجباری باشد. رؤیاگونه است؟ خب واقعگرایانهتر اینکه حداقل دولت چنان شرایطی را برای خدمت در مناطق محروم فراهم میکرد که بسیاری از پزشکان با میل و رغبت و اشتیاق به سمت این مناطق میشتافتند و اصلا رقابتی بین پزشکان برای خدمت در این مناطق در میگرفت.
میدانید شرایط ایدئال چگونه بود؟ خدمت در بیمارستانهای آموزشی برای استادان و پزشکان آنقدر جذابیت داشت که دستیاران (رزیدنتهای پزشکی) به جای اینکه زیر بار فشار خردکننده بیماردیدن له شوند بر آموزشدیدن متمرکز باشند.
میدانید شرایط ایدئال چگونه بود؟ حداقل اگر سختی بود برای همه یکسان بود نه اینکه فرزندان مدیران و سمتداران هیچگاه رنگ و بوی مناطق محروم را نبینند و حتی افرادی که سهمیه خدمت در مناطق محروم هستند در مراکز استان مشغول به کار شوند و جای آنها را در مناطق محروم افراد بدون پارتی پر کنند.
میدانید شرایط ایدئال چگونه بود؟ اینکه پزشکان به عنوان نوک هدف اصناف طماع و قانونگریز و خودبرتربین معرفی نمیشدند (یادشبهخیر زمانی بود که وابستگان به رژیم سابق، بعدتر قاچاقچیان مواد مخدر، بعدتر دلالان ارز و بعد بسازوبفروشها نقش بدمنهای اجتماعی را داشتند ولی انگار ارادهای در میان بود که همه آنها فراموش شوند و جامعه پزشکی جای آنها را بگیرد و هر خطا و اشتباه یک یا چند پزشک به نام تمام پزشکان نوشته شود).
اما شرایط ایدئال نیست، خوب هم نیست. کاملا بد است. حتی بسیاری از پزشکان معتقدند انگار ارادهای ناپیدا برای ناراضیکردن آنان وجود دارد. اما حتی اگر طرفدار تئوری توطئه هم نباشیم و بدبینی در این حد نداشته باشیم، باید اقرار کنیم که شاید اصلیترین علت حال بد اکثریت جامعه پزشکی و بهخصوص جوانها در «وابستگی سیستم به استفاده بردهگونه» از آنها باشد.
همانطورکه دکتر ایرج فاضل (که سابقه وزارت بهداشت و رئیس سازمان نظام پزشکی را در کارنامهاش دارد) گفته طرح تعهد خدمت پزشکان پس از پایان تحصیل، طرحی مختص زمان دفاع مقدس و شرایط خاص کشور در آن دوران بوده، اما تا همین امروز ادامه پیدا کرده تا فارغالتحصیلان پزشکی (برخلاف فارغالتحصیلان تمام رشتههای دیگر) مجبور باشند پس از پایان تحصیل خود با حقوقی که سیستم برایشان در نظر میگیرد در مناطق محرومی که سیستم تعیین میکند، مجبور به کار باشند.
در واقع سیستم اساس نظام سلامت خود در مناطق محروم و نیمهمحروم را براساس «اجبار به کار پزشکان در این مناطق» شکل داده است.
این وضعیت در بیمارستانهای دولتی و آموزشی سراسر کشور هم حاکم است و اساس نظام ارائه خدمات درمانی در این مراکز (که بخش عمده بار بستری کشور را برعهده دارند) براساس «اجبار به کار دستیاران- رزیدنتهای پزشکی در حین تحصیل در این بیمارستانها» شکل گرفته است.
خیلی ساده، سیستم اگر میخواست در مناطق محروم پزشک استخدام کند باید مشوقهای فراوانی در نظر میگرفت (بحث فقط مالی نیست) و اگر میخواست دستیاران پزشکی زیر فشار کشیکهای فراوان له نشوند باید مشوقهای فراوانی برای استادان (و احیانا سایر پزشکانی که امکان ارائه خدمت در بیمارستانها را داشته باشند) در نظر میگرفت. اما احتمالا مسئولان با خودشان میگویند خب چه کاری است؟ وقتی میشود پزشکان جوان فارغالتحصیل را به ضرب قانونی متعلق به شرایط خاص 30 سال قبل به زور به مناطق محروم فرستاد و وقتی میتوان از دستیاران تخصصی جای چند پزشک در بیمارستانها کار کشید، چرا شرایط را عوض کنیم؟
آقایان، حال پزشکان خوب نیست، حال پزشکان جوان بدتر، دیوارتان تا ثریا هم که بالا برود کج است، کجیاش را همه میبینند انگار، جز خودتان... .