مدارس جامانده از آموزش
آموزش چه در قالب برنامههای رسمی نظامهای آموزشی و چه برنامههای ضمنی و پنهان و قصدنشده جاری در مدارس بهطور روزمره در حال اجراست؛ اما در دهههای اخیر بخش اعظم یادگیری کودکان و نوجوانان، نه از روشهای مرسوم بلکه از گذرگاه تکنولوژیهای جدید و ابزارهایی که اساسا به قصد سرگرمی طراحی شده بودند، انجام میشود.
سیدمنصور موسویسوها: آموزش چه در قالب برنامههای رسمی نظامهای آموزشی و چه برنامههای ضمنی و پنهان و قصدنشده جاری در مدارس بهطور روزمره در حال اجراست؛ اما در دهههای اخیر بخش اعظم یادگیری کودکان و نوجوانان، نه از روشهای مرسوم بلکه از گذرگاه تکنولوژیهای جدید و ابزارهایی که اساسا به قصد سرگرمی طراحی شده بودند، انجام میشود.
مدارس به عنوان عاملان اجرائی نظامهای آموزشی از قافله آموزش جا ماندهاند و شبکههای اجتماعی در این عرصه میدانداری میکنند. در جوامعی که ورود ابزارهای تکنولوژی به زندگی شهروندان، به مرور زمان و کنترلشده رخ داده است، دولت و نهادهای مدنی تصمیماتی عقلانی در جهت استفاده بهینه و کاستن از آسیبهای احتمالی این ابزارها اخذ کردهاند. اما در سایر جوامع و ازجمله ایران، ورود یکباره و دسترسی همگانی به گوشیهای هوشمند و اینترنت همراه، نوعی از سردرگمی و بههمریختگی را ایجاد کرد که تبعات آن گریبانگیر آموزش و دانشآموزان نیز شد.
کودکانی که شیفته صفحات رنگین و نورانی گوشیهای هوشمند شدند و پدران و مادرانی که بدون هیچ آگاهی این ابزار را در اختیار کودکان خردسال قرار دادند، سن استفاده از گوشیهای هوشمند در خانوادههای ایرانی بنا بر مشاهدات عینی، حتی به دو، سهسالگی میرسد و گاه والدین از سر بیحوصلگی یا بنا بر اصرار کودکان، این ابزار را برای فرزندانشان مهیا میکنند.
سالهای همهگیری پاندمی کرونا که به تعطیلی مدارس و تدریس در فضای مجازی انجامید، نقطه اوج این روند بود؛ غفلت تصمیمگیرندگان نظام آموزشی که میتوانست ظرفیتهای موجود در فضای مجازی را به یک فرصت در کنار سایر ابزارهای آموزش مبدل کند، زمینهساز هرجومرجی تمامعیار شد. آموزش به سایه رفت و فضای مجازی و بهطور خاص شبکههای اجتماعی تمام فضای موجود در زندگی کودکان و نوجوانان را به خود اختصاص داد. طبق آمار رسمی مرکز رسانههای دیجیتال، مدت زمان حضور در فضای مجازی برای دانشآموزان بین پنج تا ۹ ساعت در روز است که در مقایسه با ساعات مفید آموزش رسمی برابر یا حتی بیشتر است!
همزمان با بهکارگیری ابزارهایی همچون واقعیت افزوده و هوش مصنوعی در نظامهای مترقی آموزشی، کودکان ما ساعتها و روزها از زمان ارزشمند خود را با چالشها و هر آنچه در فضای مجازی ترند میشود، صرف میکنند. حتی درون مدارس از این روال در امان نمانده و همراهداشتن گوشی تلفن همراه به یکی از معضلات اصلی مدارس تبدیل شده است. ناگفته پیداست که علیرغم تلاشهای صورتگرفته برای جایگزینی نمونههای داخلی همچون شاد و بله و روبیکا برای شبکههای اجتماعی اینستاگرام، تیکتاک و... موفقیت درخوری حاصل نشده است؛ چهبسا تأکید بر روشهای سلبی، منجر به حساسیت و جلب توجه بیشتر شده است. درحالیکه آموزش و اطلاعرسانی صحیح از طریق والدین دانشآموزان میتوانست کمک شایانی به کنترل و بازدارندگی در داخل خانه و با همراهی خانواده کند. اتفاقی که تقویت همزمان بنیه آموزش رسمی در مدارس با بهرهبردن از ابزارهای تکنولوژی و محتوای درس و روشهای کارآمد را میطلبید؛ اما آنچه رخ داد با آنچه باید فاصله بسیار دارد.
به جرئت میتوان گفت که جز در معدود مدارس خاص غیردولتی و نمونه و سمپاد، باقی مدارس به نوعی از گردونه رقابت با فضای مجازی و شبکههای اجتماعی کنار زده شدهاند و سایر مدارس در شرایط موجود با امکانات در دسترس، به هیچ عنوان یارای هماوردی با این رقیب جذاب و هیجانانگیز را ندارند.
راههای برونرفت از این وضعیت، چندان سهل و ساده نیستند و البته میتوان بهجای تمرکز بر این بحران و مدیریت آن، کماکان شعار نزدیکی به قلههای پیشرفت و دستیابی به حیات طیبه را سر داد یا پرداخت بهموقع حقوق معلمان را دستاوردی عظیم محسوب کرد یا اینکه با پذیرش شرایط بحرانی و جلب نظر کارشناسان و متخصصان علوم آموزشی، فارغ از جناحبندی و جریانات سیاسی، به بازتعریف نقش و جایگاه مدارس و ابزارهای تکنولوژی پرداخته و مقدماتی را جهت خروج از رکود آموزشی و پرورشی مدارس به کار بست.