افسردگی بیشتر با افزایش تعرفه مشاوره
هزینههای بالای درمان در حوزه سلامت، در کنار نبود هیچگونه حمایت بیمهای شرایط را برای بسیاری از افراد سخت کرده است. طبق اظهارات برخی از مراجعهکنندگان به تراپی، سالانه حدود دو بار با افزایش تعرفه مشاوره و روانپزشک مواجه میشوند.
شرق: هزینههای بالای درمان در حوزه سلامت، در کنار نبود هیچگونه حمایت بیمهای شرایط را برای بسیاری از افراد سخت کرده است. طبق اظهارات برخی از مراجعهکنندگان به تراپی، سالانه حدود دو بار با افزایش تعرفه مشاوره و روانپزشک مواجه میشوند. حتی بسیاری از آنها علت شدت افسردگی و بحرانهای روحی خود را همین افزایش هزینهها میدانند، چون باعث میشود تا بعد از مدتی و به دلیل شرایط مالی، میزان حضور در اتاق درمان را کم کنند که همین بر شدت بیماری اثر خواهد داشت، موضوعی که به شکل مستقیم بر سلامت روان جمعی جامعه مؤثر است.
دیگر به تراپی نمیروم
امیر، جوان 28سالهای که حالا حدود یک سال از شروع مراجعه به تراپی او میگذرد و با وجود اینکه شاهد بهترشدن حالش است، تصمیم گرفته روند درمان را قطع کند. خودش به «شرق» اینطور میگوید: «من از کودکی دچار اضطراب و کاهش اعتمادبهنفس شدید بودم. بارها به خاطر این موضوع اذیت شدم و حتی یک رابطه عاطفی سالم هم نداشتم. همیشه دخترها من را رها میکردند و به خاطر اعتمادبهنفس پایینی که دارم، در ذوقشان میخورد و میرفتند. حتی در محیط کار هم همین بود. اضطراب آنقدر اذیتم میکند که همین حالا هم همیشه کف دستانم خیس است. شاید باورتان نشود ولی خیلی وقتها از دستدادن با آدمها خجالت میکشم چون میترسم بدشان بیاید و از رودربایستی با من دست بدهند.
خلاصه همیشه یک حال بد را با خودم حمل میکردم. تا حدود یک سال قبل که واقعا افسردگی به اوج خودش رسیده بود. از ترس هزینههای مشاوره هیچوقت سمت این موضوع نرفتم ولی دوستم جایی را معرفی کرد که حرفهای هستند و از مراجعان حمایت خوبی میکنند. خلاصه با تشویق دوستم من با انستیتوی روانکاوی تهران تماس گرفتم و به من وقت دادند. کمکم مراجعهها را شروع کردم. با وجودی که هزینههای درمان برای من خیلی سنگین بود ولی سعی کردم حتما هفتهای یک بار مراجعه داشته باشم. اما بعد از عید این هزینهها بیشتر شد. من اوایل هفتهای 550 هزار تومان پرداخت میکردم و بعد از عید این مبلغ به 850 هزار تومان تغییر کرد. دو هفته اول را پرداخت کردم ولی واقعا با میزان درآمدی که دارم، این هزینه زیاد بود و خواستم جلساتم به یک هفته در میان تغییر کند. جلسه قبل که تراپی بودم، به دکتر گفتم میخواهم به دلیل شرایط مالی دیگر یک هفته در میان مراجعه کنم. اما به من گفتند امکان این کار را ندارم، چون مجموعه اجازه نمیدهد که مراجعان کمتر از هفتهای یک بار بیایند. همین موضوع باعث شده که بعد از ماه جدید دیگر برای درمان مراجعه نکنم. چون هر طور که حساب میکنم واقعا توان مالی هر هفته را ندارم. اصلا همین موضوع فشار روانی من را بیشتر میکند».
به خاطر بیپولی افسردهتر شدم
شیوا مادر جوانی است که سالها با افسردگی سر کرده و حالا طبق گفتههای خودش بهتازگی به روانشناس مراجعه کرده است ولی میزان تعرفه اخیر این مراکز برای او چالشی است که در گفتوگو با «شرق» درباره آن میگوید: «شاید بیش از هفت سال است که متوجه رفتارهای عصبی خودم هستم. این موضوع بسیار آزارم میداد چون در زندگی زناشویی و وظیفه مادرانگیام دچار مشکلات شدید بودم و البته هستم. خودم میدانم که خیلی وقتها با خشونت در خانه حرف میزنم. من اغلب وقتها در خانه با خشم جواب همسرم را میدهم. خیلی همسر و پسرم را دوست دارم اما واقعا در بیشتر موارد دست خودم نیست تا با رفتار ملایم با آنها برخورد کنم. عصبانیت و رفتارم تندم باعث میشود تا خیلی وقتها اعتمادبهنفس پسرم پایین بیاید. مثلا نقاشی کشیده و با خوشحالی به سمت من میآید، ولی من کار دارم و توجه نمیکنم، دوباره من را صدا میزند، با وجودی که میدانم با شوق نقاشی را در دست گرفته تا به من نشان دهد، اما سرش داد میزنم، به شکلی که گریهاش میگیرد. برای تمام این مسائل من بعد از سالها فضای فرهنگی اشتباه به مشاوره رفتم.
آنجا خیلی حس خوبی دارم، مثلا فهمیدم در این سالها چقدر رنجهای روانی بزرگی را حمل میکردم. چه کودکی پردردی داشتم. در کودکی آسیبهایی را دیدم که اصلا یادم رفته بود، هیچوقت هم آنها را درمان نکرده بودم، در اتاق مشاوره فهمیدم چقدر از رفتارهای بزرگسالیام به دلیل همین دردها و زخمهایی بوده که در کودکی تجربه کردهام. اتاق درمان به من واقعا کمک میکند. همین چند ماه تجربه حضور برای درمان تغییرات کوچکی در زندگی من ایجاد کرده که کاملا متوجه آن هستم، اما موضوع مهم این است که من خانهدار هستم و هزینه همه چیز را از همسرم میگیرم که همین موضوع واقعا من را اذیت میکند و کار سختی است چون بعد از مادر شدنم همسرم تمایلی به کارکردن من نداشت. خلاصه هزینههای درمان آنقدر بالاست که گاهی فکر میکنم دیگر ادامه ندهم، ولی دلم برای پسرم میسوزد. به خودم میگویم با این اخلاق من آسیب بیشتری متحمل میشود. باید تا جای ممکن مقاومت کنم. قبل از عید 850 هزار تومان پرداخت میکردم ولی بعد از عید این مبلغ یکمیلیونو 200 هزار تومان شد که واقعا برایم سخت است. حالا فقط یک چیز میخواهم بگویم، منی که خودم میدانم چقدر مشکلات روانی متعدد داشتهام و در مسیر درمان قرار گرفتهام، به جای آنکه در این شرایط سخت اقتصادی سیستم درمانی از من حمایت کند، افزایش تعرفهها تنها مانع درمان مناسب من میشود چون مجبور هستم به جای هفتهای یک بار چند هفته یک بار به مشاور مراجعه کنم...».
هزینههای کمرشکن
منصوره زن میانسالی است که به گفته خودش تا الان جنگیده تا بپذیرد مراجعه به روانشناس یک رفتار درست است. سالها با درگیریهای متعدد روحی دستوپنجه نرم کرده و یک سالی است که در اتاق مشاوره مینشیند. ولی هزینههای بالا باعث شده تا تصمیم بگیرد روند درمان را کندتر کند. در همین زمینه اشاره میکند: «راستش من خیلی با خودم کلنجار رفتم که از یک مشاور کمک بگیرم و این مسیر را هم شروع کردم ولی با هزینههای بسیار بالایی روبهرو شدم. سال جدید هم که قیمت همه چیز صد برابر میشود و این موضوع بر هزینه مشاور من هم اثر گذاشت. راستش با اینهمه افسردگی و شرایط بد روحی که اتفاقات جامعه به ما تحمیل میکند، چارهای جز رفتن به تراپی نداریم ولی هزینههای درمان آنقدر بالاست که به من فشار میآید. در ماه بخش درخورتوجهی از درآمدم را صرف همین موضوع میکنم. اصلا به ترک این روند فکر نمیکنم ولی وقتی تعداد جلساتم را کمتر کنم، حتما در روند درمانم اثر دارد. حتی درمانگرم هم از اینکه تعداد جلسات را کم کنم، ناراضی است ولی چاره دیگری وجود ندارد. یا باید همان هفتهای یک بار بروم یا اصلا نروم که من ترجیح میدهم چند هفته یک بار بروم ولی حتما بروم. اگر یک حمایت بیمهای وجود داشت، شاید خیلی از افراد مثل خودم درگیر این چالشها نمیشدیم. اطراف من افراد بسیاری هستند که به دلیل هزینههای بالا، درمان را کلا کنار گذاشتهاند و خودشان را سرگرم کتاب و پادکست کردهاند. این موضوع هم خوب است اما واقعا جای اتاق مشاوره و تراپی را نمیگیرد. وقتی دولت خود شاهد این میزان افسردگی در جامعه است، چرا به جای حمایت از مردم افسرده، شرایط را برای آنها سختتر میکند؟».