ایران بهمثابه ایدهای ماندگار
از دهه ۱۹۸۰ میلادی، با رشد و گسترش وسایل ارتباط جمعی، شاهد فراگیری روزافزون حوزه ارتباطات (و به تبع آن آگاهی) بین جوامع بشری بودهایم. شرح وقایع هر روز با سرعت بیشتری به جهان پیرامونی مخابره میشد و سوژه تأملگر را در برابر انبوهی از اطلاعات قرار میداد. در این میان، جهان شاهد رشد پدیده جهانیشدن نیز بود. جهانیشدن ابعاد گوناگونی دارد که یکی از ابعاد مهم آن جهانیشدن فرهنگ است.
محمد آخوندپور امری - پژوهشگر حوزه مسائل ایران
از دهه ۱۹۸۰ میلادی، با رشد و گسترش وسایل ارتباط جمعی، شاهد فراگیری روزافزون حوزه ارتباطات (و به تبع آن آگاهی) بین جوامع بشری بودهایم. شرح وقایع هر روز با سرعت بیشتری به جهان پیرامونی مخابره میشد و سوژه تأملگر را در برابر انبوهی از اطلاعات قرار میداد. در این میان، جهان شاهد رشد پدیده جهانیشدن نیز بود. جهانیشدن ابعاد گوناگونی دارد که یکی از ابعاد مهم آن جهانیشدن فرهنگ است. امروزه آنانی که داعیهدار گرایشهای قومیتی هستند، با بهرهگیری از نظریههای مدرن و پستمدرن در حوزه مباحث مرتبط با هویت ملی، سعی بر آن دارند تا با وامگیری از مفروضات نظریه جهانیشدن فرهنگ، سعی کنند به القای این تفکر بپردازند که دیرزمانی است که تعلق به واحد بزرگی همچون حاکمیت سرزمینی، رنگ باخته و واحدهای کوچکتر درحاشیهمانده (هویتهای قومی) مجالی جهت عرضاندام و خودنمایی پیدا کردهاند. این در حالی است که متفکران طرفدار این رویکرد نظری نمیدانند بستر جامعه و حوزه تمدنی سرزمینی که از آن سخن میگویند، هویت تاریخی، نیروهای اجتماعی تأثیرگذار و دهها عامل دیگر، در بازشناسایی مسئله هویت کلان ملی و فروملی قومی از اهمیت بسیاری برخوردار است. جوامع برخوردار از حوزه تمدنی بزرگ همچون ایران، با سابقه تمدنی چندهزارساله، از هویت تاریخی سترگی بهرهمندند که در طول سدههای متمادی، با وجود لطمات بسیاری که از سوی قوای بیگانه بر پهنه سرزمینیاش وارد شده، همچنان همچون دماوندی باشکوه استوار و بالنده برقرار مانده است. چنانچه مباحث مرتبط با گفتمان هویت ملی را پدیدهای قرن نوزدهم و بیستمی و برآمده از شکلگیری دولتها و ارتشهای ملی و جنگهای پیدرپی برای کسب استقلال و نفی استعمار بدانیم، باید اذعان کنیم که ملتهای تاریخی از بدو پیدایش، حاملان گذشته پربار تاریخی و تمدنی نیز بودهاند که شناخت این حوزه تاریخی-تمدنی، در شکلگیری هویت برساخته ملی، از اهمیت فزایندهای برخوردار است. به همین منظور کشوری همچون ایران، با سابقه تمدنی چندهزارساله، از عناصر گوناگون تاریخی، زبانی، فرهنگی و میراث ماندگار در جهت تکوین ساخت هویت ملی خود بهره برده است. در میان عناصر شکلدهنده محور سخت هویت ایرانی میتوان به چهار عنصر مهم سرزمین، تاریخ، میراث سیاسی و میراث فرهنگی ایران اشاره کرد. دکتر حمید احمدی، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران، بر این باور است که امروزه جامعه ایرانی با پنج نیاز اساسی ناشی از بروز چالشهای درونی و برونی روبهرو شده است که در گرماگرم فرایند جهانیشدن، گسترش ارتباطات، فشردگی زمان و مکان و آسانشدن دسترسی نیروهای اجتماعی به ابزارهای پیچیده ارتباطی، خود را به شیوه بسیار آشکاری در سطح داخلی و خارجی تجلی بخشیده است. نیازهای پنجگانه یا چالشهای نوین بر سر راه هویت ملی ایرانی عبارت بودند از: ۱- نیاز به آزادیهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی؛ ۲- نیاز به عدالت اجتماعی و اقتصادی و دسترسی به فرصتها و امکانات ملی برای همگان؛ ۳- نیاز به توزیع عادلانه ثروت ملی در مناطق گوناگون کشور؛ ۴- نیاز جنسیتی و برابری زن و مرد؛ ۵- نیاز اقلیتهای دینی و قومی به برخورداری از فرصتها و امکانات و امتیازات ملی.
بهعنوان نتیجهگیری باید اذعان کرد که شکلگیری تحرکات قومیتی در یکی، دو دهه اخیر در ایران، بیش از آنکه حکایت از نوعی برجستگی در تفاوت فرهنگی، قومی یا زبانی و عدم تعلق به خاک سرزمینی داشته باشد، نشانگر پروژهای سیاسی و مداخلهگرایانه از سوی دولتهایی است که بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، با اندیشه الحاقگرایی در پی اتصال بخشهایی از خاک سرزمینی ایران به پهنای جغرافیایی خود بودهاند. این در حالی است که نهتنها ادعاهای جعلی این جمهوریهای خودساخته بر بنیانهای سستی استوار است، بلکه خود این کشورها نیز در نتیجه قراردادهای ننگین تحمیلشده بر ایران که حاصل تجربه تلخ شکستهای قوای نظامی ایران در برابر قوای روس در دوران قاجارها بوده است، از گستره سرزمینی ایران جدا شدهاند.