|

گفت‌و‌گو با فرهاد توحیدی درباره شرایط این روزهای سینمای ایران

سینمای اجتماعی متهم به سیاه‌نمایی است

سینمای ما همچنان خواهان اکران فیلم‌های مفرح و کمدی است. این مسیری است که مخاطب برای تولید کنندگان آثار سینمایی مشخص می‌کند. اما تجربه سینماگران طی سال‌ها نشان داده‌ اساسا مخاطب خواهان فیلم خوب است. فیلم خوب و مخاطب‌پسند در ژانر و گونه خاصی محدود نمی‌شود. از ابتدای سال تاکنون آمار فروش فیلم‌های روی پرده نیز نشان داده است که می‌توان به فیلم‌های غیرکمدی اجازه داد تا در رقابتی برابر در اکران، مخاطب خودش را داشته باشند. به‌ همین بهانه با فرهاد توحیدی یکی از فیلم‌نامه‌نویسان مطرح سینمای ایران هم‌صحبت شدیم که شما را به خواندن این گفت‌وگو دعوت می‌کنیم.

سینمای اجتماعی متهم به سیاه‌نمایی است

سینمای ما همچنان خواهان اکران فیلم‌های مفرح و کمدی است. این مسیری است که مخاطب برای تولید کنندگان آثار سینمایی مشخص می‌کند. اما تجربه سینماگران طی سال‌ها نشان داده‌ اساسا مخاطب خواهان فیلم خوب است. فیلم خوب و مخاطب‌پسند در ژانر و گونه خاصی محدود نمی‌شود. از ابتدای سال تاکنون آمار فروش فیلم‌های روی پرده نیز نشان داده است که می‌توان به فیلم‌های غیرکمدی اجازه داد تا در رقابتی برابر در اکران، مخاطب خودش را داشته باشند. به‌ همین بهانه با فرهاد توحیدی یکی از فیلم‌نامه‌نویسان مطرح سینمای ایران هم‌صحبت شدیم که شما را به خواندن این گفت‌وگو دعوت می‌کنیم.

 

 تحلیل‌هایی مبنی بر شرایط سینمای ایران در سال جدید مطرح بوده و هست. بسیاری از اهالی سینما معتقدند همچنان باید شاهد پیشتازی کمدی‌ها در اکران باشیم و اندک موفقیتی که از جانب نمایش فیلم‌های جدی و اجتماعی می‌بینیم، آن‌قدر نیست که از احیای دوباره سینمای اجتماعی صحبت کنیم. اکران دو فیلم «مست عشق» و «بی‌بدن» در چند ماه گذشته نشان داد که می‌توان به اقبال مخاطب به فیلم‌های جدی امید داشت؛ خصوصا «مست عشق» که بسیاری از معادلات را در اکران تغییر داد. نگاه شما به این موضوع چیست؟

در مورد فیلم «مست عشق» می‌توانم دقیق‌تر توضیح بدهم. از سال 97 که ما این پروژه را شروع کردیم، اطمینان داشتیم با استقبال تماشاگر روبه‌رو خواهد شد و تردیدی در این زمینه برای ما وجود نداشت. به هر حال در این پروژه‌ها مسئله هزینه و فایده هم مطرح است. در مورد «مست عشق» به‌عنوان تجربه انجام‌شده و از سرگذرانده، باید بگویم این قبیل آثار از آغاز به هر حال مناقشه‌برانگیز هم هستند. با وضعیتی که حوزه فرهنگ ما دارد و متولیان حوزه فرهنگ، سیاست‌گذاران و مدیران عملا به جای اینکه سپر سینما باشند، خودشان تیغ به روی سینما می‌کشند و سینما را در مقابل سایر مدعیان حوزه فرهنگ بی‌دفاع می‌گذارند. «مست عشق» از همان آغاز با مشکل مواجه شد. مشکلی که فکرش را نمی‌کردیم. با دو فتوایی که بعد‌ها معلوم شد در شرایط خیلی خاص از دفاتر دو نفر از مراجع گرفته شده، مناقشه‌ای به وجود آمد که خوشبختانه خیلی زود مرتفع شد، اما در روند صدور پروانه ساخت اختلال ایجاد کرد. مدیران وقت سازمان سینمایی توصیه کردند حالا که فیلم را در ترکیه می‌سازید و هیچ‌کدام از صحنه‌های فیلم در ایران فیلم‌برداری نخواهد شد، فیلم را بدون پروانه ساخت در ترکیه بسازید و بعد برای دریافت پروانه نمایش اقدام کنید. به ‌هر حال با مسائلی که درباره تولید فیلم «مست عشق» پیش آمد، از توقفی که در فیلم‌برداری به خاطر شیوع کرونا حاصل شد تا اختلافاتی که بین تهیه‌کننده ترک و تهیه‌کننده ایرانی پیش آمد، سبب شد تا آماده‌سازی این فیلم به تأخیر بیفتد و دامنه این تأخیر کشیده شد به دولت بعدی و دولت بعدی در زمانی که تقاضای پروانه نمایش کردیم، از ما پروانه ساخت می‌خواستند. باید از ابتدا همه‌چیز را توضیح می‌دادیم و اتفاقاتی مشابه که برای دریافت پروانه ساخت باید زمان زیادی منتظر ماند.

مقصودم این است که اساسا به فیلم‌نامه‌های اجتماعی از آغاز با عینک بدبینی نگاه می‌شود و از همان ابتدا متهم به سیاه‌نمایی هستند. ولی آیا سیاه‌تر از آنچه در اطرافمان هست، می‌بینیم؟ اگر سیاهی را نشان بدهیم و نقد کنیم، زمینه‌های تولید آن سیاهی و تولید ناهنجاری را باز و آسیب‌شناسی کنیم، آیا به پیداشدن راه‌حل قضیه کمک نمی‌کند؟ متأسفانه این بدفهمی یا سوءتفاهم درباره سینمای اجتماعی همچنان در جریان است و سینمای اجتماعی متهم به سیاه‌نمایی است. بنابراین تهیه‌کننده‌ها هم ترجیح می‌دهند سری را که درد نمی‌کند‌ دستمال نبندند. یعنی اساسا سراغ پروژه‌های پردردسر نروند. به هر حال ویژگی سرمایه این است که خواهان امنیت است. سرمایه اصولا در بستری که ثبات امنیت در آن حاکم است، اسقرار پیدا می‌کند. بنابراین عملا فرایند تولید آثار اجتماعی با دردسر همراه شده است. فکر می‌کنم به‌طور خلاصه مسئله سینماگران را درباره اینکه چرا به سمت ساخت فیلم اجتماعی نمی‌روند؛ توضیح دادم. به هر حال فیلم‌هایی هست که قرائت رسمی مدیران فرهنگی از زندگی و جامعه ایران را به چالش می‌کشد.

 طبیعی است به دلیل همین شرایطی که شما اشاره کردید، میزان درخواست پروانه ساخت برای فیلم‌های اجتماعی کاهش چشمگیری داشته، اما نکته قابل توجه این است که بسیاری از کارشناسان سینما اذعان می‌کنند در چنین شرایطی، بسیاری از کارگردان‌های سینمای اجتماعی ترجیح می‌دهند قصه‌هایشان را در پلتفرم‌ها روایت کنند. پلتفرم‌هایی که قواعد سخت و دست‌و‌پاگیر سینما را ندارند و می‌توانند با مخاطب بیشتری در ارتباط باشند. به نظر می‌رسد در حال‌ حاضر بسیاری از روایت‌های ناگفته سینما در حوزه سینمای اجتماعی، در پلتفرم‌ها تصویر می‌شود. به نظر شما سینماگران ما بستری جدید برای فعالیت در این حوزه پیدا کرده‌اند؟

علاوه بر دلایلی که شما اشاره کردید، یک دلیل روشن اقتصادی هم وجود دارد. ما در سینما با یک پروسه چند‌مرحله‌ای روبه‌رو هستیم؛ از مرحله دریافت پروانه ساخت و نمایش تا تولید، بعد رفتن دنبال مؤسسات پخش، بستن قراردادها، نوبت اکران و... اینها از یکدیگر منفصل هستند و در طول زمان مناسب خودش باید حل‌وفصل شود. آنچه پلتفرم‌ها را جذاب‌تر کرده، این است که از تولید تا پخش را در یک بسته به شما عرضه می‌کنند. یعنی وقتی کاری را در پلتفرم پیشنهاد می‌کنید و آنجا تصویب می‌شود و پروانه ساخت دریافت می‌کنید، دیگر اطمینان دارید در تاریخ مشخصی پروژه باید تولید شود و در زمان مشخصی هم قسمت اعظم تولید تمام شود. تاریخ پخش هم روشن است. به هر حال پلتفرم‌ها وضعیت با‌ثبات‌تری را به تولیدکنندگان صنعت نمایش در هر شاخه‌ای ارائه می‌کنند.

ضمن اینکه در سینما با یک فیلم سینمایی روبه‌رو هستیم؛ در‌صورتی‌که در سریال‌سازی، اپیزودهای متفاوتی هست و دستمزدها فرق می‌کند. همه این موارد می‌تواند برای تولیدکنندگان آثار اتفاق جذاب‌تری باشد و به لحاظ اقتصادی هم صرفه بیشتری دارد و امنیت اقتصادی بیشتری ایجاد می‌کند و از آغاز تا پایان کار را در افق روشن‌تری به اهالی هنر عرضه می‌کند.

 با توجه به کم‌رنگ‌شدن سینمای اجتماعی و شرایط پلتفرم‌ها که درباره آن صحبت کردیم، فکر می‌کنید در آینده چه تصویری از سینمای اجتماعی خواهیم داشت؟

تصور می‌کنم وضعیت به این شکل باقی نخواهد ماند. اگر به دولت‌های مختلفی که آمدند و رفتند دقت کنیم، می‌بینیم همیشه شرایط تغییر کرده است. دولت سیزدهم با حادثه‌ای که برای رئیس‌جمهور پیش آمد، در نیمه راه متوقف شد و ما با یک انتخاب زودرس مواجه هستیم. در منظر کلی، دولت‌ها اگر تداوم داشته باشند، در دور دوم خودشان معمولا احتیاط‌های مرسوم دور اول را کنار می‌گذارند. مدیران جرئت بیشتری پیدا می‌کنند یا به هر شکل وضعیت کمی مرتب خواهد شد. به گمان من روند تولید فیلم‌های اجتماعی هیچ‌وقت متوقف نخواهد شد. ممکن است اشکال دیگری پیدا کند. مقصوم این است که شاید خود پلتفرم‌ها مثل نمونه‌های آمریکایی یا اروپایی به این نتیجه برسند که باید فیلم سینمایی هم تولید کنند بدون اینکه به پرده سینما کاری داشته باشند. مثل رفتاری که «نتفلیکس» انجام می‌دهد. از اول بنا را بر این گذاشت که کار تولید کند و آثار را از طریق تلویزیون عرضه کند. هرچند الان برخی از فیلم‌های تولیدی «نتفلیکس» راهی جشنواره‌ها می‌شود و اکران محدود هم دارد، اما محل نمایش اصلی آن صفحه تلویزیون است. بنابراین پلتفرم‌های ما هم ممکن است به این نتیجه برسند که شروع کنند به تولید فیلم سنیمایی و آنها را در تلویزیون عرضه کنند. این خودش امکان خوبی است. تصورم این است که در سینما این وضعیت با آمد و شد مدیران تغییر خواهد کرد. سینمای ما دچار تحول اساسی شده است. سینماها خوراک می‌خواهند و نمی‌توان تسخیر اکران توسط یک ژانر از فیلم‌ها را طولانی‌مدت ادامه داد. به هر حال تماشاگر هم واکنش منفی نشان خواهد داد. بنابراین تصور می‌کنم رفتار یا واقعیت‌های اقتصادی، تهیه‌کنندگان و دستگاه‌های سیاست‌گذاری را به این نتیجه می‌رساند که انواع دیگری از ژانرهای سینمایی ممکن است سودآوری بیشتری هم داشته باشد. در نتیجه تصور نمی‌کنم این چک سفید را سینما و نوع اکران به کمدی‌ها داده باشد که تا ابد ادامه داشته باشند.

 مدتی است سازمان سینمایی از آغاز اکران گروه سینمایی فرهنگ صحبت می‌کند؛ طرحی که به کمک سینمای غیرکمدی می‌آید و سالن‌ها و سانس‌های بیشتری در اختیار این فیلم‌ها قرار خواهد داد. فکر می‌کنید اجرای این طرح تا چه حد می‌تواند به فیلم‌های غیرکمدی کمک کند؟

به هر حال این طرح بی‌سابقه نیست. به دنبال «هنر و تجربه» ایجاد شده است. «هنر و تجربه» به نظرم جز در مورد سینمای خاصی متأسفانه تجربه اقتصادی خوبی برای فیلم‌ها نبوده است. چون دوستان به تنگناهای کار واقف هستند، اشاره کرده‌اند باید سینماهایی را پیدا کنند که به این رویکرد لبخند بزنند و جواب مثبت بدهند. بالاخره سینمادار هم به عنوان یکی از چرخه‌های حوزه پخش و نمایش طبیعتا دنبال سود اقتصادی است یا در حالت معمول می‌خواهد هزینه‌های اجرایی خودش را پرداخت کند و طبیعی است که باید برای پرداخت هزینه‌های جاری به فیلم‌هایی که به فروش‌شان مطمئن است امید ببندد. بنابراین به طور طبیعی سینماداران مایل هستند فیلم‌هایی را عرضه کنند که تماشاگران بیشتری را به سمت خودشان جلب کنند. در نتیجه دولت ناچار است مثل دوره گذشته یعنی گروه «هنر و تجربه» نوعی از سوبسید را به سینماداران پرداخت کند برای اینکه تمایل داشته باشند این آثار را اکران کنند. به تعبیری ضرر فیلم‌های کم‌فروش را دولت از جیب ملت جبران می‌کند. به هر حال پیداکردن سینماها برای اکران چنین فیلم‌هایی دشوار است. وقتی تعداد سینماها هم روشن شود، گمان من این است که خیلی گروه پر‌و‌پیمانی نخواهد بود. حدس من این است و امیدوارم نادرست باشد. اگر گروه قوی نباشد و سینماها در شکل فعلی پراکندگی درستی در شهر نداشته باشند و لازم باشد مخاطب برای تماشای این فیلم‌ها هزینه صرف کند و به جایی دورتر از مکان زندگی‌اش برود، روی فروش این فیلم‌ها تأثیر خواهد داشت. اگر آمار تماشاگران گروه سینمایی «هنر و تجربه» را دوستان مطالعه کنند که حتما مطالعه کردند، با چشم بازتری این کار را انجام می‌دهند. به هر حال این یک اقدام فرهنگی است و فی‌نفسه به نظر من ارزشمند است و جنبه حمایتی دارد، اما مهم‌‌تر از آن، این موضوع است که ما یک صنعت سینمای کارآمد داشته باشیم. ضمن ساختن فیلم‌هایی که بتوانند سودآوری خوبی داشته باشند، همان تهیه‌کنندگان فیلم‌های تجاری از محل سود کارهای قبلی، کارهای فرهنگی هم بسازند و کارهای فرهنگی را بتوانند در جریان طبیعی‌تری اکران کنند. مقصودم از کارهای فرهنگی ساخت آثاری است که تجربی‌تر است و تماشاگر خاص دارد. تصورم این است این جنبه حمایت را باید تعریف تازه‌ای کرد. شاید مثل کشورهای اروپایی که اعتبارات مختلفی برای حمایت از این نوع تولیدات یعنی سینمای هنری و تجربی می‌دهند، با تخصیص اعتبارات به سینماگران در زمان تولید، کمک بیشتری به سازندگان شود. به هر حال این اقدام ارزشمند است.