آواز سلول
نگاهی به کتاب جدید سرطانشناس نامبردار، «سیذارتا موکرجی»
چند سال پیش بود که با خواندن کتاب «ژن» با دانشمندی نامآشنا، سیذارتا موکرجی، آشنا شدم. او سرطانشناس بلندآوازهای است و شهرتش را در کنار کار پژوهشیاش، به واسطه کتابهایی که نوشته، به دست آورده است.
زهرا محبی: چند سال پیش بود که با خواندن کتاب «ژن» با دانشمندی نامآشنا، سیذارتا موکرجی، آشنا شدم. او سرطانشناس بلندآوازهای است و شهرتش را در کنار کار پژوهشیاش، به واسطه کتابهایی که نوشته، به دست آورده است. کتاب «ژن: تاریخ خودمانی» به فارسی ترجمه و چاپ شد؛ اما افسوس که ترجمهاش چنگی به دل نمیزد و اشتباههای ترجمهای هم داشت که نشان میداد مترجم یا دانش کافی نداشته یا دقت کافی. اما قلم موکرجی که برخی او را موخرجی مینامند، چنان شیرین و گیراست که بر کاستیهای کتاب میچربید. از آن زمان نام این دانشمند در ذهنم حک شده و گاهی برای بیمارانم یا همکارانم دربارهاش میگویم. موکرجی کتاب دیگری هم دارد با نام «سرطان: امپراتور بیماریها» که بسیار خواندنی است و با همین کتاب بود که در سال 2010 نام او بر سر زبانها افتاد. این یادداشت کوتاه درباره کتاب «آواز سلول» است. کتابی که موکرجی بهتازگی به سال 2022 نوشته است. آنچه پیشروی شماست، خلاصهای از یک مقالهای بلند درباره این اثر درخشان است که امیدوارم به فارسی هم ترجمه شود.
بدن انسان حدود 30 تریلیون سلول دارد. چند میلیارد کم یا بیش. صدها میلیارد از این سلولها هر روز در خون و در بخشهای پوششی روده به طور روزانه ترمیم میشوند. همانطورکه سلولهای ما به طور مداوم تقسیم و تکثیر میشوند، اشتباهها یا خطاها بهناچار در دیانای آنها رخنه میکند که میتواند تقسیم سلولی را مختل کند. همانطورکه نویسنده فقید، جان دایموند، نوشته وقتی فردی به 40سالگی میرسد، بیشتر سلولهایش چند هزار بار تقسیم شدهاند؛ بنابراین چگونه ممکن است تعدادی از آنها در یک وضعیت هرجومرج یاختهای به هم بپیوندند و سبب سرطان و مرگ شوند. کمی بیش از یک دهه پیش موکرجی خود را در قامت نویسندهای زبردست با کتاب سرطان: امپراتور بیماریها، معرفی کرد. این کتاب زندگینامهای سحرانگیز از سرطان بود که به بررسی زیربنای مولکولی این بیماری خوفناک و نبوغ دانشمندان و پزشکان در تلاش برای یافتن و ساختن درمانهای قویتر و دقیقتر میپرداخت. کتاب سرطان: امپراتور بیماریها برای موکرجی جایزه معتبر پولیتزر را به ارمغان آورد. پس از آن کتاب ژن: تاریخ خودمانی را نوشت که باز هم برایش جوایزی را در پی داشت. آنچه بیش از هر چیزی این دستاوردهای موکرجی را درخورتوجهتر میکند، این است که او کتابهایش را در زمانی به جز ساعت کاریاش مینویسد. او روزها سرطانشناس است در دانشگاه کلمبیا در نیویورک و شبها نویسندهای نامور. گاهی آدم خیال میکند که او یک دوقلوی دیگر دارد که میتواند اینقدر پرکار باشد! شاید هم خودش را شبیهسازی کرده است. نمیدانم موکرجی اینهمه زمان را از کجا میآورد. او در جدیدترین کتاب خود با نام آواز سلول، به ریشههای زیستشناسی سلولی بازمیگردد. با ترکیبی پرهیجان از داستانهای تاریخی و توضیحات علمی شفاف که با درنگها و دیدگاههای شخصی خود او که سالها به درمان بیماران پرداخته، آراسته است. او مرجعهای دانش پزشکی را با نثری شاعرانه به هم آمیخته است و فصلهای کتاب را پیش میبرد. موکرجی پیدایش آواز سلول را در سه مقالهای که بین سالهای 2017 تا 2021 در نیویورکر منتشر کرد، پی میگیرد. یکی از آن مقالهها زنگ بیداری برای جوامع علمی و پزشکی بود تا از همهگیری کووید 19 درس بگیرند. موکرجی میگوید آسیبشناسی ناشی از ویروس سارس-کووید گویی مانندِ در زدن برای من بود. در هسته آن بیماری همهگیری هم سلولها بودند. ویروسها بدون سلولها بیاثر و بیجان هستند. سلولهای بدن ما بود که طاعون را بیدار کرده بود. حتی زمانی که موکرجی مانند هر کس دیگری با مشکلات روانی و جسمی ناشی از کرونا دستوپنجه نرم میکرد، انگیزه بیشتری برای نوشتن داشت. موکرجی به شکل قانعکنندهای نشان میدهد که چگونه درک ما از رفتار سلولیِ پزشکی در حال تحول است. ما از داروها و دیگر عوامل مانند آنتیبیوتیکها، شیمیدرمانی، پرتودرمانی، پزشکی هستهای و... برای تغییر ویژگی یا رفتار سلولی استفاده میکنیم. سلولها را از فردی به فرد دیگر انتقال میدهیم؛ انتقال خون و پیوند مغز استخوان. از سلولها باری مهندسیِ تولید داروهایی مانند انسولین و دیگر پروتئینهای نوترکیب بهره میجوییم. در یکی از داغترین حوزههای پزشکی از ویرایش ژنی و ابزارهای دیگر برای بازنویسی معمارگونه ژنتیکی آنها استفاده میکنیم. اگرچه کتاب موکرجی به خودی خود تاریخ زیستشناسی سلولی و مولکولی نیست؛ اما بخشهای مهمی از آن یادآوری قهرمانان این رشته است. نامهای بزرگی در دل این داستان خفته است. برخی بسیار شنیده شدهاند و برخی کمتر. رابرت هوک، لیوونهوک، پاستور، ویرچو که الهامبخش این کتاب بود تا پیشگامان معاصر مانند پل نرس و هارتول. یک موضوع بارها به گوش خورده، همانطور که در عنوان فرعی کتاب هم قید شده، «انسان جدید» است. منظور از انسان جدید، انسانی با صفات ژنتیکی جدید است. او به انسانهایی اشاره دارد که دارای سلولهای اصلاحشده یا از نو ساختهشده هستند. انسانهای جدیدی که به نظر میرسد مانند ما ظاهر و احساسهای یکسانی دارند. یکی از روشهای مهمی که ساختهایم، کریسپر نام دارد. بهتازگی یک نوجوان بریتانیایی هم در بیمارستانی در لندن با این روش تحت درمان لوسمی حاد قرار گرفته است. موکرجی جسورانه درباره آینده و درمانهای پزشکی نوین با استفاده از فناوریهای پیشرفته مانند زیستشناسی مصنوعی گمانهزنی میکند. موکرجی آیندهای را به تصویر میکشد که در آن یاد گرفتهایم سلولها را به شکلهای جدید دستکاری کنیم یا شاید بتوانیم نسخههای مصنوعی سلولها و بخشهایی از بدن انسانها را بسازیم. در ماه مارس 2012، بیش از یک دهه پیش، امیلی، دختری ششساله که به نوعی سرطان خون لنفوبلاستیک حاد و مقاوم به دارو، مبتلا بود، درمان سلولی جدیدی را در بیمارستان کودکان فیلادلفیا دریافت کرد. پزشکان در یک درمان آزمایشی سلولهای امیلی (شکلی از گلبولهای سفید خون) او را استخراج کرده و با اصلاح ژنتیکی دوباره به او تزریق کردند. اما سه روز بعد کلیههای امیلی از کار افتاد و دچار نارسایی شد و بدتر اینکه در آستانه نارسایی چندعضوی بود. امیلی بهسرعت به بخش مراقبتهای ویژه منتقل شد و پس از چند درمان، بدن او آرام گرفت و بهبود درخورتوجهی یافت. اگر امیلی جان سالم به در نمیبرد، کل حوزه سلامت که چشمبهراه درمان امیلی بود، با یک شکست بزرگ مواجه میشد.
شاید بد نباشد من هم اشاره کنم که همین الان بیماری 9ساله با نام سمانه دارم که خودم، همکارانم، دوستانم و مادرش که بهسختی روزگار میگذراند، در یافتن انسولینهای تزریقیاش درمانده شدهایم. او دو نوع انسولین مصرف میکند و یکی را که اصلا نیافتهاند و دیگری را بهسختی. نمیدانم سمانه چگونه باید بر این بیماری غلبه کند و با آن کنار بیاید، درحالیکه امید دارم درمانهایی که موکرجی در کتابش از آن صحبت میکند، به کل دنیا گسترش یابد و دیگر سمانههایی نباشند که اندوه دارو نداشتن بخورند و مادرشان در مطب اشک بریزد. همچنین امیدوارم فردی با سواد کافی و دانش اساسی کتاب آواز سلول را برای خوانندگان ایرانی ترجمه کند.