|

روی دیگر سکه انتخابات

بسیاری از اندیشمندان و صاحب‌نظران سیاسی و اقتصادی بر این عقیده‌اند که وجود دولت، به‌ عنوان یک رکن اصلی برای بقا و قوام هر جامعه واجب و ضروری است. به عبارتی، در نبود و فقدان دولت، جامعه دچار هرج‌ومرج و گسستگی خواهد شد. بنابراین، اندیشمندان تصریح می‌کنند دولت‌سازی امری ضروری برای تداوم حیات یک جامعه است.

روی دیگر سکه انتخابات

سیدجواد جمالی-کارشناس اقتصادی: بسیاری از اندیشمندان و صاحب‌نظران سیاسی و اقتصادی بر این عقیده‌اند که وجود دولت، به‌ عنوان یک رکن اصلی برای بقا و قوام هر جامعه واجب و ضروری است. به عبارتی، در نبود و فقدان دولت، جامعه دچار هرج‌ومرج و گسستگی خواهد شد. بنابراین، اندیشمندان تصریح می‌کنند دولت‌سازی امری ضروری برای تداوم حیات یک جامعه است.

فوکویاما در کتاب فاخر «نظم و زوال سیاسی» اظهار می‌کند: «بعد از انجام دولت‌سازی باید به سراغ ملت‌سازی رفت. به این معنی که بعد از تشکیل دولت، شرط لازم برای تداوم فعالیت دولت، ایجاد ملت است». او در ادامه اشاره می‌کند لازمه ملت‌سازی، خلق هویت ملی است. منظور از دولت‌سازی، تأسیس نهادهای عینی و ملموس مانند ارتش، پلیس، بوروکراسی و تصویب قوانین و دستورالعمل‌های مورد نیاز است. در مقابل ملت‌سازی ایجاد حسی از هویت ملی است که افراد به آن وفادار باشند. آمارتیاسن، برنده جایزه نوبل اقتصاد در کتاب «عقلانیت و آزادی» پرسشی را این‌گونه بیان می‌کند: «اگر در یک ظرف میوه چند سیب و یک موز باشد، شما کدام را انتخاب می‌کنید؟» او می‌گوید با وجود اینکه بر‌مبنای حداکثرکردن مطلوبیت باید موز را انتخاب کنید، ولی به دلیل آنکه دیگران قضاوت بدی نکنند، احتمالا سیب را برمی‌گزینید. انتخاب شما تحت تأثیر ملاحظات مربوط به سایر افراد گروه قرار می‌گیرد، زیرا شما خود را متعلق به آن گروه دانسته و به گفته آمارتیاسن، هویت واحد میان اعضای جمع شکل گرفته و احساس هم‌هویتی میان افراد برقرار شده است. شخص واقف است که با برداشتن موز رفاه خود را افزایش می‌دهد، ولی نیک می‌داند این موضوع می‌تواند از رفاه سایرین بکاهد. حال شرایط متفاوتی را در نظر بگیرید که برخی افراد همواره بدون رعایت حال دیگران، از انتخاب سیب اجتناب کنند و فقط موز را برگزینند یا در نمونه مشابه دیگر، آمارتیاسن ظرف کیکی را با برش‌های کوچک و بزرگ مثال می‌زند که برخی بدون در نظر گرفتن رفاه دیگران، همیشه برش‌های بزرگ کیک را برمی‌دارند. در این وضعیت سایرین گمان می‌برند که پی‌درپی مورد بی‌احترامی قرار گرفته‌اند و منزلت و عزت نفس آنها نادیده انگاشته شده است. در این موقعیت، احساس هم‌هویتی با افرادی که فقط منافع خود را حداکثر می‌کنند، رو به زوال می‌رود. انسان فی‌النفسه نیازمند داشتن حس کرامت و عزت نفس و تأیید آن از سوی سایر افراد جامعه است. خدشه‌دارشدن منزلت باعث می‌شود فرد تصور کند از سوی سایرین مورد توجه قرار نمی‌گیرد و حس دیده‌نشدن، سبب سرخوردگی و تحقیر او می‌شود.

در این شرایط، فرد در سرزمین خودش احساس بیگانگی، غربت و استیصال می‌کند و به این باور می‌رسد که به حال خود رها شده و با مشکلاتش تنها مانده است.  در این موقعیت، احساس هم‌هویتی با افرادی که فقط منافع خود را حداکثر می‌کنند، رو به انحطاط می‌رود. وقتی اعضای یک جامعه به تدریج به این عقیده برسند که از جامعه طرد شده و به آن جامعه تعلق ندارند، سبب می‌شود آن جامعه در معرض تهدیدی بزرگ قرار گیرد. زمانی که افراد از یک جامعه رانده می‌شوند، تصور می‌کنند هویت آنها مجزا از هویت سایر اجزای جامعه است. اینکه افراد بیشتری هویت خود را جدا از هویت جامعه تصور کنند، منجر به شکاف هویتی در جامعه می‌شود. شکاف هویتی، نگرانی اصلی و جدی در جوامعی است که اعضای آن بر این باورند که مورد احترام نیستند، کرامت آنها از بین رفته و سایرین (بخوانید مسئولان) آنها را به رسمیت نمی‌شناسند. عنصر هویت ملی را می‌توان به عنوان تسهیل‌کننده توسعه اقتصادی دانست. اگر مردم به کشورشان باور و افتخار نکنند، نهایت تلاش و همت خود را برای اعتلای کشورشان به کار نمی‌برند. هویت‌های ملی قوی در ژاپن، کره جنوبی، آلمان و چین منجر شد دولتمردان و اعضای جامعه در یک راستا، در جهت توسعه و پیشرفت اقتصاد گام بردارند و آن را دل‌نگرانی اصلی خود بدانند. حال آنکه در برخی کشورهای جنوب صحرای آفریقا، خاورمیانه و آمریکای لاتین عارضه شکاف هویتی باعث شد انسجام و اتحاد لازم بین مسئولان و مردم ایجاد نشود. فوکویاما در کتاب «ساختن دولت» توضیح می‌دهد که سازمان‌هایی موفق و کارآمدترند که افراد داخل سازمان، خود را جزئی از سازمان دانسته و بین هدف فردی و هدف سازمانی افتراق و جدایی نباشد. فوکویاما می‌گوید واگرایی بین منافع دولتمردان و منافع افراد جامعه زمینه اضمحلال هویت ملی را تقویت می‌کند. انتخابات می‌تواند سنجه مناسبی برای درجه و میزان هویت ملی در یک جامعه باشد. زمانی که افراد گمان می‌برند مورد بی‌توجهی و بی‌احترامی قرار گرفته‌اند، دچار احساس سرخوردگی شده و حس تعلق خاطر در آنها کمرنگ می‌شود. هر میزان احساس تعلق خاطر تقویت شود، می‌توان انتظار داشت مشارکت در انتخابات نیز افزایش یابد. سخن آخر اینکه رابرت پانتام، نویسنده کتاب «دموکراسی و سنت‌های مدنی» معتقد است تب نشانه‌ای است بسیار مهم که وجود بیماری دردناکی را گوشزد می‌کند. او پرهیز از رأی‌دادن را مشابه تب می‌داند که ظهور بیماری خطرناکی را متذکر می‌شود. بنابراین، باید منشأ ظهور تب (عدم مشارکت در انتخابات) شناسایی و درمان شود. هاچون چانگ در کتاب «نیکوکاران نابکار» بیان می‌کند اقتصادهای طراز اول دنیا از جایگاه و قدرت خود سوءاستفاده می‌کنند و در تلاش هستند با دیکته‌کردن خواسته‌های خود به سایر کشورها، منافع خود را از طریق مواردی مانند وضع تعرفه بر کالاها حداکثر کنند. چانگ می‌گوید: «رقابت در اقتصاد جهانی همانند مسابقه در زمین شیب‌دار است که همواره شیب آن به نفع اقتصادهای پرقدرت و منتقد بوده است». زمانی که مردم در تقسیم برش‌های کیک، همیشه یا برش کیکی به دست نمی‌آورند یا برش‌های کوچکی از کیک به آنها تعلق می‌گیرد، گمان می‌برند شیب زمین بازی هیچ‌گاه به نفع آنها نبوده است، بنابراین احساس بیگانگی و غیرخودی بودن بر آنها غالب می‌شود. جوامعی که در آنها مردم می‌اندیشند که هیچ‌گاه مورد توجه قرار نگرفته‌اند و همواره برداشت و دریافت آنها این است که نادیده گرفته شده‌اند، این برداشت باعث از بین رفتن احساس تعلق خاطر می‌شود.

آنها بر این باورند کرامت و عزت نفس آنها جریحه‌دار شده است. حفظ منزلت و کرامت اعضای یک جامعه، اجزای جامعه را ذره‌وار با هم متحد می‌کند و با تزریق اعتماد موجبات امیدواری به پیشرفت در آینده را فراهم می‌کند. هر میزان افراد بیشتری هویت خود را جدا از هویت کل جامعه بدانند، خطر پدیدارشدن شهروندان نامرئی افزایش می‌یابد؛ شهروندانی که هستند ولی به دلیل نادیده انگاشته‌شدن توسط مسئولان و مقامات، دیده نمی‌شوند و نامرئی شده‌اند. تجلی و پیدایش شهروندان نامرئی را می‌توان در میزان مشارکت در انتخابات جست‌وجو کرد. رویش شهروندان نامرئی، نشانه‌ای است از وجود آینده‌ای مبهم و نامشخص. در شرایط مبهم و نامعلوم، رفتار فعالان اقتصادی کوتاه‌مدت و مبتنی‌بر رفتار‌های سوداگرانه است. در این موقعیت، سرمایه‌گذاری و انجام فعالیت‌های مولد اقتصادی دچار وقفه می‌شود، احتمال افزایش فرار سرمایه تشدید می‌شود و درنهایت، نمی‌توان انتظار داشت رشد اقتصادی تحقق یابد. عجم اوغلو در کتاب «راه باریک آزادی» به نقل از شونزی در توصیف رابطه دولت و ملت بیان می‌کند: «دولت به مثابه قایق است و مردم همانند آب؛ آب می‌تواند قایق را حمل کند، آب می‌تواند قایق را غرق کند».