|

به مناسبت سالگرد مشروطه: «سیاحت‌نامه ابراهیم‌بیگ» و مبارزه حاد طبقاتی

متن کانونی عصر طغیان

در سال‌های بیداری عصر مشروطه و هم‌زمان با درک ضرورت تحولات بنیادین در ساخت‌های اجتماعی و سیاسی، مردم عادی به‌عنوان موجودیتی سیاسی و اجتماعی مطرح شدند و به همین شکل به روایت ادبی راه پیدا کردند. در دوره‌ای که بخش قابل توجهی از روشنفکران و لایه‌های مختلف اجتماعی در پی زیرورو‌کردن نظم موجود بودند، روایت ادبی هم از این وضعیت متأثر شد و در فرم و محتوا دچار تغییرات عمده‌ای شد.

متن کانونی عصر طغیان

پیام حیدرقزوینی

 

در سال‌های بیداری عصر مشروطه و هم‌زمان با درک ضرورت تحولات بنیادین در ساخت‌های اجتماعی و سیاسی، مردم عادی به‌عنوان موجودیتی سیاسی و اجتماعی مطرح شدند و به همین شکل به روایت ادبی راه پیدا کردند. در دوره‌ای که بخش قابل توجهی از روشنفکران و لایه‌های مختلف اجتماعی در پی زیرورو‌کردن نظم موجود بودند، روایت ادبی هم از این وضعیت متأثر شد و در فرم و محتوا دچار تغییرات عمده‌ای شد.

رمان و تاریخ همواره پیوندهای روایی درهم‌تنیده‌ای با هم داشته‌اند و از این‌رو است که برخی بر این باورند که رمان از درون تاریخ‌نگاری و سفرنامه‌نویسی بیرون آمده است. حسن میرعابدینی در مطالعه‌ای که با عنوان «سیر تحول ادبیات داستانی و نمایشی» منتشر کرده، می‌گوید‌ نخستین رمان‌های جدید فارسی در چارچوب سفرنامه نوشته‌ شده‌اند. نویسندگانی همچون زین‌العابدین مراغه‌ای و عبدالرحیم طالبوف‌تبریزی، برای به تصویر کشیدن چشم‌اندازهایی از زندگی ایرانیان، رویدادهای داستان‌های خود را در طرحی مبتنی بر سفر به هم پیوند می‌دهند. شخصیت اصلی آثار آنان روشنفکر نقادی است که در پهنه جامعه به سیر و سفر می‌پردازد و شگفت‌زده از مشاهده جنبه‌های تاریک اجتماع، افکار خود را طی گفتارهایی بیان می‌کند. می‌توان گفت ‌در آستانه انقلاب مشروطه و همسو با تغییر و تحولات اجتماعی، ادبیات نیز رو‌ به دگرگونی می‌نهد و نویسنده از کنج عزلت بیرون می‌آید تا اجتماع در حال تغییر را ببیند و توصیف کند. نویسندگانی مثل مراغه‌ای، طالبوف و ملکم، فرم داستان سفرنامه‌ای را به رسانه‌ای برای بیان عقاید خود و انتقاد از وضعیت جامعه بدل کردند. در سفرنامه‌های تخیلی، قهرمانان داستان‌ با تکیه بر تجارب و خاطرات اقامت خود در خارج از ایران، درست به همان‌گونه که در سفرنامه‌های حقیقی رخ می‌دهد، خود را ناچار می‌بینند که به تفصیل از وضع اجتماعی-سیاسی ایران انتقاد کنند و غالبا با سایر قهرمانان رمان در این زمینه‌ها به بحث و جدل بپردازند. نویسندگان این آثار، به این طریق کوشیدند عقاید سیاسی خود را نشر دهند.

میرعابدینی معتقد است ‌سفرنامه‌های تخیلی را می‌توان گونه ادبی میانه‌ای دانست که بین شیوه قدیمی سفرنامه‌نویسی و رمان مدرن قرار دارد و ویژگی‌هایی از هر دو در آن دیده می‌شود. در این سفرنامه‌ها به جای ثبت وقایع عجیب، زندگی مردم عادی روایت شده است. در سفرنامه‌های داستانی یا تخیلی، ایرانیِ در اروپا بزرگ‌شده، به وطن بازمی‌گردد و غریبه‌وار به کشور و وضعیت موجود در آن می‌نگرد. ساختار سفرنامه در این دوره مورد توجه بوده است؛ چرا‌که ساختار سفرنامه‌ای این آثار نشان‌دهنده باز‌شدن افق‌های دید و رشد روحیه جست‌وجوگری در نویسنده ایرانی است و همچنین تلاش متفکر ایرانی برای دستیابی به هویت ملی از طریق سفر مکاشفه‌آمیز در گوشه و کنار جامعه را بازتاب می‌دهد. نویسنده به میان مردم می‌رود و با دیدی نو و نقادانه به اوضاع اجتماعی می‌نگرد. درواقع، داستان وظیفه شناخت و گزارش‌دادن از شیوه زندگی گروه‌های مختلف جامعه را بر عهده می‌گیرد.

«سیاحت‌نامه ابراهیم‌بیگ» یا «بلای تعصب او» اثر زین‌العابدین مراغه‌ای یکی از اولین تلاش‌ها برای نوشتن رمان ایرانی است که به سیاق بسیاری از رمان‌های قرن نوزدهم میلادی در سه جلد نوشته شده و در قاهره، کلکته و لاهور منتشر شده است. این اثر را نخستین رمان اصیل اجتماعی از نوع اروپایی در زبان فارسی دانسته‌اند که زندگانی مردم ایران را همچنان‌ که بوده تشریح کرده است.

زین‌العابدین مراغه‌ای از مردم آذربایجان و بازرگان‌زاده‌ای بود که وقتی در کار تجارت شکست خورد، به جست‌وجوی کار روانه قفقاز شد. پس از سپری‌کردن تجربه‌های مختلف در شهرهای گوناگون و فراز و نشیب‌های کاری، سرانجام ساکن یالتا می‌شود و اعتباری تجاری پیدا می‌کند و به تابعیت روسیه درمی‌آید. او در سال‌های پایانی عمرش به تابعیت ایران درمی‌آید و به ناچار روسیه را ترک می‌کند و راهی استانبول می‌شود و در آنجا اثر مشهور خود، «سیاحت‌نامه ابراهیم‌بیگ» را می‌نویسد.

جلد اول این اثر، مهم‌ترین قسمت آن به شمار می‌رود. در جلد نخست این اثر، روایتی رئالیستی از زندگی مردم ایران در واپسین سال‌های سلطنت ناصرالدین‌شاه به دست داده شده و این ویژگی در کنار نثر ساده، این کتاب را به یکی از مهم‌ترین متون واقع‌گرای دوران مشروطه تبدیل کرده است.

احمد کسروی در «تاریخ مشروطه ایران»، درباره «سیاحت‌نامه ابراهیم‌بیگ» نوشته که ارج این اثر را «کسانی می‌دانند که آن روزها خوانده‌اند و تکانی را که در خواننده پدید می‌آورد به یاد می‌دارند... انبوه ایرانیان که در آن روز، خو به آلودگی‌ها و بدی‌ها گرفته بودند، و جز از زندگانی بد خود به زندگانی دیگری گمان نمی‌بردند، از خواندن این کتاب، تو گفتی از خواب بیدار می‌شدند و تکان سخت می‌خوردند. بسیار کسان را توان پیدا کرد که از خواندن این کتاب بیدار شده و برای کوشیدن به نیکی کشور آماده گردیده و به کوشندگان دیگر پیوسته‌اند».

شخصیت اصلی این داستان، ابراهیم‌بیگ، تاجر وطن‌پرستی است که سال‌ها از کشور دور بوده است. او به همراه معلم خود، یوسف عمو، به ایران بازمی‌گردد، اما آنچه می‌بیند با آنچه در ذهنش بوده دو چیز کاملا متفاوت‌اند. او در بازگشت به ایران، ویرانه‌‌ای می‌بیند با مردمی فقیر و درمانده و خرافی و حکومتی مستبد. او در ابتدا امید به تغییر این وضعیت دارد و دل به برخی مسئولان خوشنام حکومت می‌بندد و می‌کوشد آنها را تشویق به انجام اصلاحات کند. او از دیدن شکاف عظیمی که میان سبک زندگی مردم ایران با دنیای پیشرفته وجود دارد، از فرط ناامیدی و ناراحتی، بیمار و رنجور می‌شود. در جلد بعدی، ابراهیم‌بیگ به مصر بازمی‌گردد و شفا می‌یابد و جلد سوم هم مربوط به خاطرات مربی و هم‌سفر ابراهیم‌‌بیگ و شرح سفر رؤیایی او به دوزخ و بهشت است.

محمدعلی سپانلو که متن کامل «سیاحت‌نامه ابراهیم‌بیگ» به کوشش او منتشر شده است، می‌گوید ‌این اثر در کنار دیگر رمان‌واره‌های این دوران، آغازگر عصر نوینی در نثرنویسی فارسی‌اند. این آثار تصویر جانداری از یک دوران حاد مبارزه طبقاتی به دست می‌دهند و وضعیت زندگی مردم عادی و مناسبات اجتماعی را روایت می‌کنند. وسواس ابراهیم‌بیگ در گزارش جاندار صحنه‌هایی که انتخاب می‌کند و به‌خصوص مناقشه دائمی‌اش با دیگران که باعث حلاجی مسائل می‌شود، چه به لحاظ داستانی و چه به لحاظ روش انتقادی، میراث مهمی برای نویسندگان بعدی باقی می‌گذارد.

در این اثر، ابراهیم‌بیگ همراه ‌لله‌اش یوسف عمو، به آرزوی زیارت مشهد از مصر به جانب اسکندریه به راه می‌افتد و از آنجا به استانبول می‌رود و از استانبول از راه باطوم، تفلیس، باکو، انزلی، ساری، مشهدسر، اوزون‌آدا و عشق‌آباد وارد مشهد می‌شود. او به محض اینکه وارد باطوم می‌شود، انبوهی از ایرانیان را می‌بیند که در نهایت بیچارگی و پریشانی‌، در فقر کامل به سر می‌برند. لباس‌ها همه کهنه و پاره و خودشان هم بیمار و رنجور. در آنجا از یک همشهری به نام علی لنکرانی می‌شنود که تمامی شهرها و قصبه‌ها، حتی دهات قفقاز، پر است از ایرانیانی که به همین شکل روزگار می‌گذرانند. آنها از ظلم حکام و داروغه و کدخدا ترک وطن کرده و در ممالک روم، روس و هندوستان پراکنده شده‌اند و هر روز از صبح تا شب فعلگی و گل‌کشی می‌کنند. درواقع، در این سیاحت‌نامه، توصیف وضعیت ناگوار و فقر مردم ایران پیش از ورود ابراهیم‌بیگ به ایران شروع می‌شود. او انبوه ایرانیانی را می‌بیند که از ایران فرار کرده‌اند و بیرون از کشورشان در فقر و فلاکت زندگی می‌کنند.

ابراهیم‌بیگ با ورود به ایران پس از دیدن مشهد، عازم تهران می‌شود. از شهرهای قزوین، اردبیل، مراغه، بناب، ارومیه دیدن می‌کند و بعد به تبریز می‌رود و از آنجا به مرند می‌رود و بعد از مرند به کنار ارس و از آنجا به باطوم و دست‌آخر به مصر برمی‌گردد. به این ترتیب می‌بینیم که در این سیاحت‌نامه تصویری جاندار و جزئی از بسیاری از شهرهای ایران و همچنین روستاها و وضعیت آنها به دست داده می‌شود. نکته حائز اهمیت در این روایت، آن است که در این سیاحت‌نامه تمرکز اصلی بر وضع‌ زندگی مردم و وضعیت شهرها بوده است. به عبارتی، در این کتاب سرگذشت قهرمانان در درجه دوم اهمیت قرار دارد و غرض اصلی نویسنده، طرح و تصویر مناظری از زندگی مردم در شهرها و نقاط مختلف کشور است. ابراهیم‌بیگ در مسیر طولانی سفرش، آنچه را که دیده و آنچه را که به سرش آمده، به تفصیل و همراه با جزئیات می‌نویسد و پس از پایان سیاحتش در هر شهر و محل، خلاصه‌ای از آن را زیر عنوان «این است اجمال سیاحت تهران یا جای دیگر» از اوضاع و اخلاق و عادات و گرفتاری‌ها و بدبختی‌های آنجا ذکر می‌کند و تقریبا همه جا را با این عبارت خاتمه می‌دهد که «مرده‌اند ولی زنده، زنده‌اند ولی مرده!». او اوضاع و احوال کلی شهرهای مختلف ایران را توصیف می‌کند و در ضمن روایتش، انتقاداتش از اوضاع کلی کشور را هم می‌نویسد و ناآگاهی و پریشانی و بی‌سوادی و سرگرمی مردم به کارهای پوچ و بیهوده و فریبکاری ملایان و ستمگری و دزدی و رشوه‌خواری حاکمان و غفلت دولت و خرابی مدارس و مکاتب و بی‌قانونی و بی‌عدالتی و مانند اینها را با زبانی ساده روایت می‌کند. او جا به‌ جا، انجام اصلاحاتی از قبیل تمرکز کلیه قوای مالی و اقتصادی کشور در بانک، ترقی‌دادن صنایع ملی، قطع سلطه بیگانگان و... ‌را به هم‌وطنان خود توصیه می‌کند.

جزئی‌نگری روایت در سیاحت‌نامه به قدری است که راوی در هر شهر به تفصیل درباره وضعیت راه‌ها و جاده‌ها، حمام‌ها، مساجد، مدارس و مکاتب، بازار و بیمارخانه‌ها صحبت می‌کند. در توصیف او از هر شهری که می‌گذرد، می‌توان تصویری از وضعیت اقتصادی شهر و معیشت مردم شهر و خیل بی‌کاران هم به دست آورد. او در همه شهرها، مردمی می‌بیند که «از منافع تزیید ثروت عمومی و علم معیشت و حب وطن بالمره غافلند». توجه او در هر جایی که از آن می‌گذرد، به مردم عادی و فرودست است و همچنین به ستمی که حاکمان بر مردم عادی روا می‌دارند.

فریدون آدمیت در کتاب «ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران» ارزش زیادی برای «سیاحت‌نامه» قائل است و آن را انتقاد همه‌جانبه‌ای بر سطوح مختلف جامعه می‌داند و می‌گوید «مهم‌ترین جنبه تفکر نویسنده، تحول ذهنی و جهان‌بینی تازه اوست. از مأنوسات کهنه گذشته روی برتافته، به ارزش‌های مترقی جدید روی آورده است. مجموع انتقادهایش از همان سرچشمه می‌گیرد‌».

ابراهیم‌‌بیگ نخست به مشهد وارد می‌شود. یکی از مهم‌ترین مسائلی که او در این شهر با آن روبه‌رو می‌شود و سپس آن را به تمام شهرهای ایران و حتی تهران بسط می‌دهد، وضعیت حمام شهر است. توصیف وضعیت بیمارخانه‌های شهرها و دارو و درمان یکی دیگر از موضوعاتی است که در سیاحت‌نامه دیده می‌شود. ابراهیم‌بیگ با دیدن شرایط نابسامان شهر مشهد، فکر می‌کند که حتما در تهران یا حتی شهرهای دیگر اوضاع بهتر است، اما یوسف عمو که درک بهتری از وضعیت ایران دارد، می‌خواهد ‌او را از ادامه این سفر منصرف کند. پس از بیست‌‌و‌دو روز اقامت در مشهد، وقتی ابراهیم‌بیگ عزم حرکت به سمت تهران می‌کند، یوسف عمو از او می‌خواهد که سفر را در همان مشهد به پایان برسانند، اما ابراهیم‌بیگ می‌خواهد به تهران برود و با وزرا و امرای مملکت دیدار کند تا به دلیل غفلت ایشان و پریشانی ملت و خرابی مملکت آگاه شود. او فکر می‌کند که می‌تواند با توضیح آنچه دیده، به بهبود اوضاع مملکت کمک کند.

ابراهیم‌بیگ در مسیر مشهد به تهران، وضعیت فلاکت‌بار جاده‌ها و راه‌ها و شهرهایی را که از آنها عبور کرده است، می‌بیند و وقتی به خاتون‌آباد که دو فرسخی تهران است می‌رسد، با خود فکر می‌کند که «سی‌وشش روز تمام است که از مشهد مقدس حرکت نموده‌ایم. این همه مسافت را ماشین راه‌آهن در ظرف سه شبانه‌روز در نهایت راحتی و کم‌خرجی طی می‌تواند نمود. حیف از این‌ نعمت عظما نیز ایرانیان محرومند». در تهران، ابراهیم‌بیگ به هر طریقی که شده به دیدار صاحب‌منصبان می‌رود.

ابراهیم‌بیگ که شهرهای زیادی را در کشورهای دیگر دیده است، به مقایسه شهرهای ایرانی با شهرهای خارجی می‌پردازد. او اگرچه در هر شهری که وارد می‌شود، توصیفی دقیق از همان شهر به دست می‌دهد، اما در تصویر کلی او از ایران، «همه‌جا ملک پریشان، ملت پریشان، تجارت پریشان، خیال پریشان، عقاید پریشان، شهر پریشان و شهریار پریشان» است.

 

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها