لطفا آقای رئیسجمهور بخوانند!
آنچه میخوانید، یک دادخواهی رسانهای است. رسانهای است، چون هیچکس پاسخگوی شرایط پیشآمده برای حدود ۳۰۰ نفر از متقاضیان آزمون دکترا نیست.
آنچه میخوانید، یک دادخواهی رسانهای است. رسانهای است، چون هیچکس پاسخگوی شرایط پیشآمده برای حدود ۳۰۰ نفر از متقاضیان آزمون دکترا نیست.
از ۲۸ مرداد تا امروز که ۱۸ شهریور ۱۴۰۳ است، هنوز نتیجه آزمون دکترا برای ما چند نفر اعلام نشده است. من آنهای دیگر را نمیشناسم، حتی نمیدانم در کجای ایران زندگی میکنند یا نامشان چیست، اما همه ما گرفتار یک مسئله شدهایم. این روایت من است.
در صفحه من به جای اعلام نتیجه قبولی یا مردودی نوشته شده: در دست بررسی و دو شماره تلفن اعلام شده است. هیچکدام از دوستان یا حتی استادانم نمیدانستند در دست بررسی یعنی چه! در آن وقت شب، هیچکس نیست که تلفن را جواب دهد. هشت صبح روز بعد به یکی از شمارهها تلفن میکنم. جوابشان این است: در دست بررسی یعنی منتظر پاسخ استعلام هستند. میپرسم استعلام از چه؟ از کجا؟ جواب میدهند نهادهای مربوطه. میگویم مگر دهه 60 است یا مگر قرار است استخدام شوم که استعلام میکنید؟ میگویند به هر حال قرار است در دانشگاه دولتی درس بخوانید و از امکانات دولت استفاده کنید. جواب میدهم من دوره ارشد هم در دانشگاه تربیتمدرس درس خواندهام، ولی استعلام نکردند. پاسخ میدهند استعلام همیشه هست. میپرسم الان تکلیف من چیست؟ حداقل بگویید کدام دانشگاه قبول شدهام؟ میگویند اطلاع ندارند. تا پاسخ استعلام نیاید، چیزی نخواهند گفت. سؤال میکنم کسان دیگری هم هستند که مثل من بلاتکلیف باشند؟ جواب میدهند زیاد، حدود ۲۰۰ تا ۳۰۰ نفر درست مثل شما هستند. میگویم خانم یا آقا؟ میگویند بیشتر آقا. سؤال میکنم اگر پاسخ استعلام منفی باشد، آن وقت چه میشود؟ میگویند هیچ، مردود اعلام میشوید. صدایم بالا میرود که مردود؟ ولی من که به لحاظ علمی قبول شدهام. میگویند به هر حال مسئله فقط صلاحیتهای علمی نیست. بعد مرد پشت خط که خوشاخلاق است و هر صبح و گاهی هر دو باری که تلفن میکنم، دیگر من را میشناسد و با صبوری به سؤالاتم جواب داده، میگوید حالا نگران چه هستید، اگر مردود شوید اعتراض کنید. میگویم به کجا، سازمان سنجش یا وزارت علوم؟ تأثیری هم دارد؟ فوری جواب میدهد نهادهای امنیتی مستقل عمل میکنند. آنها که نباید پاسخگوی جاهای دیگر باشند. بعد اضافه میکند اصلا به آنجاها نمیرسد. یا دعوت میشوید به اینجا یا جایی دیگر و از شما تعهد میگیرند. میپرسم تعهد برای چه؟ مگر من چه کار کردهام؟ جواب میدهد به هر حال باید به سؤالات و ابهاماتی پاسخ دهید. در هر بار تلفنزدن، لحن متفاوتی دارم. گاهی غمگین و مأیوس، زمانی مضطرب و خسته. ولی امروز با تمام وجودم عصبانی بودم. همان آقای همیشگی بود. گفت چند روز است که جواب استعلامها نیامده. از فهرست ۳۰۰نفره فقط گویا 30 تا 40 نفر ماندهاند. پرسیدم یعنی آن ۲۶۰ نفر که جواب استعلامهایشان آمده، همه قبول شدهاند؟ گفت نخیر، هم قبولی بوده و هم مردودی. گفتم سرنوشت آنهایی که مردود شدهاند، چه میشود؟ چه کسی پاسخگو است؟ جواب داد الکی که مردود نشدهاند. حتما کاری کردهاند. اصلا خود شما به کارهایتان فکر کنید، حتما چیزی بوده دیگر. امروز به سیم آخر زدم. درستترش آن است که به وظیفه شهروندی خود عمل کردم. گفتم جواب شما این است: من برای رسانههای رسمی این کشور گزارشهایی درباره فقر، بیشناسنامهها، حاشیهنشینان و روستاییانی نوشتهام که شاید از نظر شما و همکارانتان سیاهنمایی باشد، اما برای من انعکاس مشکلات کشور به مسئولان بوده است. گفتم شما باید به تمام کسانی که با تمام مشکلات در این کشور ماندهاند و برای آبادانی آن تلاش میکنند، احترام بگذارید و ارزش حضور این سرمایههای اجتماعی را درک کنید. گفتم مگر من اختلاس کردهام، آدم کشتهام، چه کار کردهام که 20 روز تمام است من را و خدا میداند چند نفر دیگر را در تعلیق و نگرانی نگه داشتهاید؟ کمی نرم شد. گفت همکاران من قدری تنبلی کردهاند. ولی فوری گفت البته مگر فقط سازمان سنجش است. جواب 10 تا اداره و سازمان دیگر را هم باید بدهند. گفتم چهبسا همکاران شما در سفر زیارتی یا سیاحتی یا حتی در جادههای شمال بوده باشند. اما آنها از وقت و سهم کسانی گذاشتهاند که بلاتکلیف و نگران، بیآنکه صدایشان به گوش کسی برسد، منتظرند. در چند روز گذشته یک اتفاق تأملبرانگیز رخ داد؛ اسم من از روی سایت سازمان سنجش حذف شده و نوشته داوطلبی با این مشخصات وجود ندارد یا مجاز نیست! مجاز نبودن، معنای دیگرش مردودی است. من همان شب، سراسیمه نامهای خطاب به وزیر علوم نوشتم و ماجرا را شرح دادم. حتی به سخنگوی دولت تلفن کردم و خواستم به این مشکل رسیدگی شود که البته گفتند در حوزه کاری ایشان نیست و من گفتم حالا که اطلاع حاصل کردید، موظف هستید به آقای رئیسجمهور اطلاع دهید. فردای آن روز باز در صفحه شخصیام این جملات ظاهر شد: در دست بررسی!
واقعا چگونه ممکن است در دولتی که رئیسجمهور آن دستور برگشت استادان اخراجی و دانشجویان تعلیقی را داده، دانشجویانی باشند که در استعلام مردود شوند یا دانشجویانی که هنوز منتظر پاسخ استعلام هستند. آیا فهرستی از دانشجویان دوره دکترای سال ۱۴۰۳ که در استعلام مردود شدهاند، وجود دارد؟ آیا این رویه قانونی است؟ آیا طبق قانون، مستندات مکتوب و دلایل مردودی آنها از سوی نهادهای ذیربط اعلام میشود؟ آیا حق اعتراض و رسیدگی وجود دارد؟ آیا هیچ نهاد بالادستی وجود دارد که بر عملکرد نهاد بررسیکننده استعلامها نظارت داشته باشد؟ این گزارش کوتاه، دادخواهی یک فرد نیست، بلکه فریاد کسانی است که من حتی نام آنها را نمیدانم، ولی در موقعیتی مشابه گرفتار شدهایم. شاید اکنون بیش از هر زمان دیگر نیازمند رسیدگیهای قانونی، فراجناحی و به دور از سلایق و نگاههای شخصی و سیاسی به مسئله گزینش باشیم.
دانشجویی مانند من که بدون استفاده از هیچگونه رانت یا سهمیه و تنها با تلاش فردی و با رتبه دورقمی قبول شده است، چرا باید سرنوشت و آیندهاش در دست نهادهایی باشد که پاسخگو نیستند؟ واقعا از این اجحاف آشکار به کجا باید فریاد برد؟ وصف گزینشهای دهه 60 را زیاد شنیده بودم، اما حالا با تمام وجودم میفهمم که چنین اجحافی چگونه میتواند زندگی یک فرد را نابود کند.
به دور از سلایق و نگاههای شخصی و سیاسی به فکر مسئله گزینش در کشور باشیم.