در میزگرد اهمیت توسعه صنعتی با هدف رفع فقر در ایران با حضور سه اقتصاددان و کارآفرین بررسی شد
کلید قفل فقر
اشتغال یکی از مهمترین فرایندهایی است که از طریق آن رشد اقتصادی میتواند به کاهش فقر و نابرابری درآمد کمک کند، به طوری که نرخ بالای رشد اقتصادی همراه با نرخ اشتغال بالا یک شرط لازم برای کاهش فقر است، اما ممکن است شرط کافی نباشد. بنابراین برای کاهش فقر، باید بهرهوری و عایداتی مثل دستمزد واقعی به اندازه کافی برای فقرا افزایش یابد.
اشتغال یکی از مهمترین فرایندهایی است که از طریق آن رشد اقتصادی میتواند به کاهش فقر و نابرابری درآمد کمک کند، به طوری که نرخ بالای رشد اقتصادی همراه با نرخ اشتغال بالا یک شرط لازم برای کاهش فقر است، اما ممکن است شرط کافی نباشد. بنابراین برای کاهش فقر، باید بهرهوری و عایداتی مثل دستمزد واقعی به اندازه کافی برای فقرا افزایش یابد. بنابراین رابطه بین رشد اقتصادی، اشتغال و کاهش فقر، فرایندی است که در آن رشد تولید ناشی از افزایش اشتغال و سودآوری، منجر به افزایش درآمد فقرا و کاهش فقر میشود.چهارمین میزگرد اقتصادی مجمع کارآفرینان ایران با عنوان «اهمیت توسعه صنعتی با هدف رفع فقر در ایران» با حضور هادی موسوینیک پژوهشگر اقتصادی، داوود سوری اقتصاددان و پژوهشگر اقتصادی، علیرضا نوری، کارآفرین برگزار شد.
در آخرین شاخصهای اقتصادی وضعیت فقر در کشور چگونه ارزیابی شده است؟
موسوی: متأسفانه وضعیت فقر در کشور بحرانی شده است. براساس محاسبات وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی و مرکز پژوهشهای مجلس در حال حاضر ۲۵ میلیون نفر از جمعیت کشور زیر خط فقر هستند. در واقع برمبنای این آمار ۳۰ درصد خانوارهای کشور زیر خط فقر و پنج درصد آنها دچار فقر شدید یا مطلق هستند. در حقیقت فقر مطلق به شرایطی گفته میشود که افراد و خانوارها توان تأمین حداقل دوهزارو 100 کیلوکالری را که استاندارد حداقلی بانک جهانی است، ندارند و اکثر این افراد نیز حتی با وجود سازوکارهای تعریفشده برای برونرفت از فقر تحت رصد هیچگونه سیستم حمایتی نیستند. براساس آمارهای رسمی در سال ۹۶ نرخ فقر در کشور حدود ۲۰ درصد بود اما ظرف دو، سه سال اخیر به علت تشدید تحریمها و خروج آمریکا از برجام، جمعیت فقرای کشور افزایش یافت و به نرخ 30 درصدی رسید. همچنین طی چند سال اخیر شکاف فقر دستخوش تغییرات بسیاری شد و فاصله افراد زیر خط فقر با خط فقر تشدید شده است. به همین خاطر است که میگویند اعمال سیاستهای فقرزدایی اکنون نیازمند تلاش، انرژی، هزینه بیشتر و منابع بیشتر است. همچنین براساس آمارهای رسمی، درآمد طبقه متوسط ایرانی در سال ۹۶ به طور متوسط، ۸۰ درصد بیش از برآورد خط فقر بود اما طی سالیان اخیر به واسطه وضعیت اقتصادی موجود (رشد پایین و تورمهای بالا) این آمار به 63 درصد نزول کرده است. در واقع فاصله ۱۸ درصد از افراد جامعه با خط فقر کاسته شده است. به زبان ساده؛ وضعیت موجود حاکی از این است که احتمال سقوط جمعیت به زیر خط فقر افزایش، خروج از فقر سختتر و احتمال فقیرترشدن افراد جامعه بیشتر شده است. بالطبع در شرایط موجود وضعیت تغذیه نیز با مشکل مواجه میشود و افراد نمیتوانند کالریهای مورد نیاز را تأمین کنند؛ در نتیجه این وضعیت تبعات کوتاهمدت و بلندمدتی را به دنبال خواهد داشت. طبعا عملکرد آموزشی و نظام بهداشت و درمان کودکانی که در این خانوارها هستند، تحت تأثیر منفی قرار میگیرد. براساس گزارشهای رسمی در حال حاضر حدود ۶۰ درصد از جمعیت کشور توان تأمین دوهزارو 600 کیلو کالری را ندارند که متأسفانه معضلی بسیار جدی است که باید به آن توجه شود. کما اینکه براساس اعلام مرکز آمار، مصرف بسیاری از اقلام خوراکی در کشور با کاهش چشمگیر روبهرو شده به طوری که سرانه مصرف گوشت دهکاولیها در ماه حدود ۱۰۰ گرم است! طبیعتا هیچ نظام رفاهی به تنهایی توانایی حل معضل موجود را ندارد و بدون کمک بخش خصوصی و کارآفرینان حل این مسئله امکانپذیر نیست.
رابطه بین توسعه صنعتی و فقر چیست؟ آیا لزوما توسعه صنعتی به فقرزدایی منجر میشود یا خیر؟
سوری: در واقع پیش از پاسخ به این پرسش ابتدا باید بدانیم که فقیر کیست و ارتباط این فرد با بخش صنعت چیست؟ اگر به آمارهای گذشته بنگریم، درمییابیم که عمده فقرای ما افرادی هستند که در بخش خصوصی در نقش حقوقبگیر فعال هستند. حال بخشی از این افراد خویشفرما هستند و بخش دیگر در بخشهای مختلف اقتصاد کشور به عنوان مزد و حقوق بگیر فعالیت میکنند. غالب این افراد جوانانی هستند که از سطح تحصیلات خوبی برخوردار هستند. در واقع این افراد قابلیتهای مورد نیاز بازار کار را دارند اما شرایط بازار کار بهگونهای است که این افراد نمیتوانند قابلیتهای خود را به درآمدی تبدیل کنند که دیگر فقیر محسوب نشوند. به عبارتی دیگر شرایط بازار کار شرایط مطلوبی نیست. در واقع این افراد یا افرادی هستند که کار ندارند یا کار دائم ندارند یا اگر هم کار دائم دارند، در بخشی که فعالیت میکنند دستمزدهای بسیار پایینی دریافت میکنند.حال همه این عوامل به شرایط اقتصادی حاکم بر این بخشها بازمیگردد. طبیعتا هرچقدر این بخشها از جمله بخش صنعت رشد و گسترش یابد، منابع بیشتری برای نیروی کار فعال خلق میشود تا او را از تله فقر خارج کند. بحث اشتغال و درآمد نکته کلیدی این حلقه است. یعنی زمانی که از توسعه صنعتی سخن به میان میآید ما باید توسعه صنعتی داشته باشیم که به اشتغال کمک کند و نیروی انسانی بیشتری را مشغول کند. در حقیقت رشدی که از این بخش حاصل میشود، همان رشد رفع فقر است.بنابراین کلید اساسی رفع فقر افزایش اشتغال است اما نکته مغفول در این مبحث این است که افزایش اشتغال به این مفهوم نیست که اگر افراد در یک کارگاه یا بنگاه مشغول به کار شدند، برای همیشه در آنجا باقی بمانند. افزایش اشتغال به این معناست که مدتزمانی که فرد بیکار است کاهش یابد. در واقع مقوله اشتغال یک مبحث کلیدی است که میتواند توسعه صنعتی را از نظر فقرا مهم جلوه بدهد. باید به بخش اشتغال به طور ویژه توجه شود.
در اقتصاد ایران باید چه اقداماتی انجام داد که به توسعه صنعتی و فقرزدایی منجر شود؟
نوری: طبیعتا فقرزدایی با توسعه متوازن رخ خواهد داد. در واقع توسعه صنعتی به تنهایی راهحل مشکل نیست و باید در کنار آن صنایع کشاورزی و خدماتی نیز ارتقا یابد. در واقع بنگاههای کشور باید رقابتپذیر باشند، چه با همتایان خارجی و چه با همتایان داخلی خود. متأسفانه این روزها از مبحث سرمایه در گردش به علت وجود تحریمها و خلأ فاینانس در معاملات کاملا بیبهره هستیم. این روزها با وجود اینکه کشور دارای نیروی انسانی جوان و تحصیلکرده است اما جوانان در حوزههای تخصصی خود مشغول به کار نیستند و بهناچار به شغلهای موقت مشغول هستند. از طرفی زیرساختهای کشور که نیاز هر صنعتی است، امروز وضعیت مناسبی ندارد. صنایع ما مدتهاست با مشکلات ناترازی انرژی و قطعی گاز و برق مواجه هستند. متأسفانه باوجود شرایط موجود حتی نتوانستیم مانند کشورهای ترکیه و چین از نیروی انرژی خورشیدی بهرهوری کنیم. یکی دیگر از عوامل آزاردهنده در بخش صنعت وضعیت اینترنت کشور است. در واقع همه این موارد سبب بازدارندگی حضور سرمایهگذار در بخش صنعت میشود. متأسفانه فعالان این بخش جهت اخذ وام هر چند سال یک بار با جهشهای باورنکردنی روبهرو میشوند که عملا توجیهپذیر نیست. در حقیقت همه این موارد سبب کاهش تولید، اشتغال و عدم سرمایهگذاری میشود. طی چند سال اخیر که اختلاف ارز نیمایی از پنج درصد به 50 درصد رسیده است سرمایهگذاران سرمایه خود را به سمت واردات سوق دادهاند. در نهایت واردات کالاها خصوصا چینی سبب از بین رفتن اشتغال داخل کشور شده است. متأسفانه به علت سیاستهای غلط ارزی، مشتریهای بالقوه خارجی در اکثر صنایع از دست رفته است. متأسفانه این روزها صنعت نساجی کشور که یکی از صنایع پراشتغال، پردرآمد و کمهزینه بود به علت مهاجرت روستانشینان و وضع سیاستهای غلط از بین رفته است. ایران طی سه دهه اخیر بیشترین میزان پنبه را تولید و تبدیل به پارچه و پوشاک میکرد اما به مرور به علت واردات بیرویه کالا این صنعت و اشتغال پایدار آن از بین رفت. امیدواریم در دولت چهاردهم بساط مباحثی نظیر ارز چندنرخی، واردات بیرویه و رانتها و فسادهای بیحد و حصر برچیده شود. به علت شرایط موجود شکاف میان قشر متوسط نیز افزایش یافته و در نهایت بخشی از این قشر به جمعیت فقیر کشور پیوستهاند. دولت چهاردهم باید با رویکردهای جدید وارد میدان شود و انقلاب صنعتی در کشور ایجاد کند.
زنجیره نساجی قابلیت این ایجاد تحول و رفع فقر را دارد. در حقیقت این صنعت بسیاری از کشورهای فقیر را در کمتر از ۱۰ سال متحول کرده است.
نقش کارآفرینان و بخش خصوصی در راستای رفع فقر در ایران چیست؟
موسوی: کارآفرینان از طریق پنج رویکرد یا روش که شامل رعایت الزامات رشد فراگیر در سطح بنگاهها، راهاندازی کسبوکارهای مرتبط با فقرا، کارآفرینی اجتماعی، انجام مسئولیتهای اجتماعی و کمک به توانمندسازی نیروها از طریق آموزش مهارتی است، میتوانند در مسیر رفع فقر گام بردارند. در واقع درخصوص رشد فراگیر در سطح بنگاهها همیشه این موضوع وجود داشته است که با وجود رشد برخی از کشورها وضعیت فقرا بهبود نیافته است. به طور مثال در آمریکای لاتین دهههای ۷۰ و ۸۰ خیلی این موضوع مشهود بود که این کشورها رشدهای خوبی داشتند ولی وضعیت جمعیت فقیرشان بهبود نمییافت. بنابراین این ادبیات به سمت رشد فراگیر سوق یافت به این معنا که در این رشد همه افراد جامعه از آن بهرهمند خواهند شد. در واقع در این بخش چه در سطح کلان کشور و چه در سطح بنگاه، کارآفرینان میتوانند با رعایت قوانین و مقررات در این حوزه فعال باشند. در حوزه راهاندازی کسبوکارهای مرتبط با فقرا یک واقعیتی وجود دارد و آن، این است که فعالان اقتصادی و کارآفرینان معمولا به این موضوع توجه میکنند که مصرفکنندهها کجا قرار دارند، سپس گروه هدف را آنالیز و تحلیل کرده و طبق آن محصولشان را با کیفیت بهتر یا ارزانتر در دسترس قرار میدهند. محمد یونس، دارنده نوبل صلح یک الگوی جهانی را معرفی کرد که مثلا طبق آن میتوان روستاییان را با رعایت اقتضائات خاص درگیر وامهای خرد کرد. در روش کارآفرینی اجتماعی و ایجاد کسبوکارهای اجتماعی معمولا مؤسساتی وجود دارند که به دنبال منافع اقتصادی در کنار برگزاری کار مفید اجتماعی هستند. کما اینکه در دنیا شرکتهای بزرگی در این زمینه (حس انساندوستی) توانستهاند موفق عمل کنند مانند شرکت تام که اکنون با شعار «با خرید یک جفت کفش از ما یک جفت کفش به فقرا دهید»، مشغول فعالیت هستند. البته شرکتهای خوبی در این زمینه فعالیت میکنند. در رویکرد مسئولیت اجتماعی نیز شرکتها بر اساس قوانین و مقررات میتوانند بخشی از درآمد خود را در حوزههایی نظیر رفع فقر و بحثهای محیطزیستی هزینه کنند. در حوزه توانمندسازی نیروها نیز کارآفرینان میتوانند با یک رویکرد مبتنی بر آسیبشناسی به افرادی که به علت نداشتن مهارت بیکار مانده و دچار فقر شدهاند مهارت مورد نیز برای حضور در بازار کار را آموزش دهند. کما اینکه شرکتهایی نظیر گروه صنعتی ماموت و گلرنگ نیز در ایران در این زمینه در حال فعالیت هستند.
آیا توسعه صنعتی مبتنی بر بنگاههای کوچک بر فقرزدایی تأثیرگذار است یا خیر؟
سوری: پیش از پاسخ به این پرسش باید به دو نکته بپردازم؛ نکته نخست اینکه کارآفرینان ایران با وجود مشکلات بسیار همچنان در راستای رشد اقتصادی کشور در حال فعالیتاند و شایسته قدردانی هستند. نکته دومی که در بحث مسئولیت اجتماعی باید بپذیریم این است که براساس آمارهای رسمی ۶۰ درصد جامعه یعنی حدود 50 میلیون نفر از جمعیت توان تأمین دوهزارو 100 کالری در روز را ندارند و این امری نیست که با مسئولیت اجتماعی یک بنگاه، دو بنگاه یا صد بنگاه قابل حل باشد. در واقع نظام حکمرانی ما باید پیش از سرمایهگذاران به این بخش ورود کنند و به حل مشکل بپردازند. کما اینکه شرکتها و کارفرماهای مختلف مشارکتهای خوبی در زمینه فعالیتهای اجتماعی داشتهاند اما طبیعتا این افراد در درجه نخست باید بتوانند کسبوکار خود را زنده نگه دارند چراکه در غیر این صورت این افراد نمیتوانند به مسئولیتهای اجتماعی خود بپردازند. در پاسخ به پرسش شما باید اینگونه پاسخ دهم که با وجود ازدیاد کارگاههای خرد و متوسط عمده ارزشافزوده توسط شرکتهای بزرگ تولید میشود. توجه داشته باشیم که تعدادی از شرکتهای خرد و متوسط میآیند و میروند و گاه برخی از آنها عمر کمی دارند، اما این را نباید نادیده بگیریم که این شرکتها امید به بزرگترشدن دارند. بسیاری از این شرکتهای خرد و متوسط وابسته به شرکتهای بزرگ هستند. بنابراین هنگامی شرکتهای خرد و متوسط میتوانند برای ما مهم باشند که این امید برای آنها وجود داشته باشد که ما هم روزی یک شرکت بزرگ میشویم. اما متأسفانه این امید چندان وجود ندارد. ازاینرو عمده شرکتهای بزرگ ما شرکتهای دولتی هستند بنابراین در بخش خصوصی ما اصلا چنین فرایندی وجود ندارد. در واقع به خودی خود شرکتهای خرد و متوسط نمیتوانند موتور رشد باشند و باید این مسیر فراهم شود تا این شرکتها بزرگ و ماندگار شوند. به عنوان مثال اگر به شرکتهای کره جنوبی توجه کنیم درمییابیم که اکثر این شرکتها مانند سامسونگ و الجی در گذشته خرد و متوسط بودهاند و اکنون به موتور رشد کشور کره جنوبی بدل شدهاند. در واقع فراهمشدن فضا برای این کسبوکارها مهمترین موتور رشد اقتصاد کشور است.
از منظر شما هر نوع توسعه صنعتی در کاهش فقر مؤثر است؟
اکثر صنایع بزرگ ما مانند فولاد و پتروشیمی به دست دولتیها و خصولتیها اداره میشوند. بسیاری از کشورهای اطراف مانند ترکیه تا 30 سال گذشته در صنایعی مانند نساجی و خودروسازی از ایران عقب بودند اما به واسطه حمایتهای دولت و رشد بخش خصوصی پیشرفت کردند و سبب ایجاد اشتغال پایدار برای نیروی کار خود شدند. بنابراین زمان آن رسیده است که دیدگاه خود را در این زمینه تغییر دهیم. متأسفانه ما در چند سال اخیر در صنعت نساجی بسیار ضعیف شدیم و عقب ماندیم ازاینرو باید با کشت مجدد پنبه این صنعت را احیا کنیم. در صنعت نساجی به واسطه وسعت این صنعت زمینه ایجاد اشتغال در حوزه فروش پارچه، پوشاک و... بسیار زیاد است، به نحوی که حتی با یک چرخ خیاطی افراد ساکن در روستا نیز میتوانند مشغول به کار شوند و به درآمدزایی برسند. متأسفانه به علت نبود صادرات مناسب شاهد رشد مناسب در این صنعت نیستیم. در حقیقت اگر موانع موجود بر سر مسیر توسعه صادرات برداشته نشود، تولیدکننده نمیتواند به رشد مطلوب خود دست یابد. متأسفانه ما در این حوزه مانند کشوری نظیر ترکیه برند قابل رقابتی در بازارها نداریم. ایران زمانی در صادرات حوله بسیار قدرتمند بود که متأسفانه به مرور از این عرصه نیز دور شدیم. متأسفانه کشورهای همسایه ایران طی چند سال اخیر به علت وجود تحریمهای شدید ایران بسیار منتفع شدند. این روزها کشور بنگلادش در کمتر از سه دهه توانسته است به دومین صادرکننده پوشاک جهان تبدیل شود. متأسفانه در چند سال اخیر و در حوزه تولید فرش ماشینی افغانستان و پاکستان توانستهاند با کپیبرداری از طرحهای ایران به صادرات ایران در این بخش ضربه بزنند.