انفجار در اعتماد به فناوری
انفجار زنجیرهای وسایل ارتباطی رزمندگان حزبالله لبنان، نقطه عطفی در تاریخ جنگ است. جنایت نابخشودنی اسرائیل، فقط ضربه به نیروهای مقاومت اسلامی نبود، بلکه اعتماد عمومی بشریت به فناوری را دچار اختلال کرد و تردید در دل انسانهایی انداخت که به زیست هوشمند بر مدار ابزارهای دیجیتال، اُخت گرفته بودند و اثرات بلندمدت خواهد داشت بر حیات انسانیای که امروزه بر مدار فناوریهای پیشرفته میچرخد.
انفجار زنجیرهای وسایل ارتباطی رزمندگان حزبالله لبنان، نقطه عطفی در تاریخ جنگ است. جنایت نابخشودنی اسرائیل، فقط ضربه به نیروهای مقاومت اسلامی نبود، بلکه اعتماد عمومی بشریت به فناوری را دچار اختلال کرد و تردید در دل انسانهایی انداخت که به زیست هوشمند بر مدار ابزارهای دیجیتال، اُخت گرفته بودند و اثرات بلندمدت خواهد داشت بر حیات انسانیای که امروزه بر مدار فناوریهای پیشرفته میچرخد. تبدیل گَجِت به سلاح، تغییر فاز جنگهای آینده است. اینکه هر وسیله هوشمند شخصی، قابلیت تبدیل به سلاح هوشمند را داشته باشد، تهدیدی علیه بشریت است و این امر باید سردمداران کشورهای بزرگ و قدرتمند دنیا را نگران کند.
این انفجار بهجز اینکه احساس ناامنی گستردهای ایجاد کرد، آزادیهای فردی را تحدید میکند و از طرفی کشورها و بلوکها را وادار به محدودسازی فناوری و تجاری میکند که هم سرعت رشد و فراگیری فناوریها را کاهش میدهد، هم به قطببندی کشورها و دسترسی نابرابر ملتها به محصولات فناوری میانجامد. از طرفی برای ایران، این انفجار در کنار حملات گسترده سایبری در سالهای اخیر، نشان داد که چقدر سیاستهای محدودسازی اینترنت، اشتباه و بیربط به تهدیدات واقعی بوده و وضعیت امنیت سایبری کشور و به تبع آن محور مقاومت، چقدر آسیبپذیر است.
اختراع موبایل در موفقیتهای اجتماعی و اقتصادی بشر امروزی، تأثیر برجستهای داشته است. چندسالی است که حتی گوشی موبایل، انگار یکی از اعضای بدن است و زندگی بدون آن برایمان متصور نیست. چسبندگی نوجوانان و جوانان به همه «گجتها»، چنان است که گاه والدین را نگران میکند. حال اگر نگرانی عمومی از این وسایل ارتباطی و فناوری ایجاد شود که مبادا به عنوان بمب، ابزار شنود، ردیاب و کنترل استفاده شود، زیست بشر در همه جوامع و آرامش و آسایش خانوادهها را دچار تأثیرات مخرب میکند.
مطالعات نشان میدهد که تکنوفوبیا به عنوان «ترس یا اضطراب غیرعادی درباره تأثیرات فناوری پیشرفته»، یکسوم جمعیت را تحت تأثیر قرار میدهد و باعث مشکلات سلامت و ناتوانی در کار مؤثر میشود. همه سنین، جنس و گروههای انسانی، سطوحی از اضطراب را درباره فناوری نشان دادهاند. ازاینرو انتشار چنین اخبار وحشتناکی از انفجار وسایل ارتباطی، مثل فیلمهای آخرالزمانی هالیوود، فناوریهراسی یا تکنوفوبیا را گسترش میدهد.
تاریخ نشان میدهد که احساسات تکنوفوبیا تازگی ندارد و بهویژه در زمان اختراع الکتریسیته و کشیدن سیمهای برق در قرن نوزدهم به اوج خود رسید. اختراع تلگراف، فاصله میان مردم را از بین برد و پیشرفت بیسابقهای در ارتباط انسانی بود. تلگراف، مناظر، چشماندازها و محیطهای شهر را به دلیل نصب تیرهایی با شبکههای متراکم سیم متحول کرد و دقیقا همین تیرها و سیمها بودند که ترس عمومی را برانگیختند. توسعه فناوری و نقش بزرگ آن در آسایش زندگی بشر، این ترس و هراس را از بین برد. جامعه معمولا در معرفی فناوریهای جدید، حس دوگانه هیجان و سوءظن را توأمان دارد؛ همزمان با اشتیاق برای امکان بهبود و ارتقای سطح زندگی، احساس ناراحتی دارد که در مسیر تغییرات، کنترلش کاهش مییابد یا از دست میرود. به همین دلیل در پذیرش فناوری جدید با احتیاط عمل میکند و اعتقاد به تأثیر منفی فناوری بر جامعه یا زندگی شخصی، دامنهدار میشود. حال با این اقدام وحشیانه دولت اسرائیل، این حس منفی به فناوری، نگرانی جهانی را تشدید و سوءظنها را گسترده میکند.
مسئله مهم دیگر که جامعهشناسان بر آن تأکید میکنند، نگرانی جدی از «انسانزدایی» از برخی ملتها در رسانههای غربی و بازتولید آن در افکار عمومی جهان است. اگر همین اتفاق هراسانگیز انفجار زنجیرهای پیجرها به جای لبنان در مثلا فرانسه اتفاق میافتاد، رسانههای بزرگ بینالمللی چه میکردند؟ آیا همانطور به انتشار اخبار حوادث میپرداختند یا مثل فاجعه یازدهم سپتامبر، زمین و زمان را به هم میدوختند.
متأسفانه رسانههای بینالمللی که عموما تحت تأثیر لابی صهیونیسم جهانی است، کاری کردهاند که انگار جان انسانها در جاهایی مثل یمن، عراق، افغانستان، سوریه و لبنان ارزشی ندارد. چهار هزار نفر را با انفجار از راه دور، دچار جراحت کردند. برخی کور شدند یا دست خود را از دست دادند. کودکانی به قتل رسیدند. اینها چه فرقی با شهروندان کشورهای دیگر دارند؟ انگار کشتهشدن آدمها در این کشورها عادی است و مشکلی ندارد! این روند هشداری در باب تسری نگاه معنایی و ارزشی غرب در دیگر ملتهاست.
بیاعتنایی رسانههای بزرگ بینالمللی، در کنار ضعف مفرط رسانههای ضعیف حاکمیتی، مردم ایران را درباره جنایات بزرگ در منطقه دچار کرختی کرده است. عملکرد غیرحرفهای و فاجعهآمیز رسانه ملی و رسانههای بزرگ حکومتی، تکمیلکننده سیاست خبری امپریالیسم خبری بوده و افکار عمومی داخل را بیپناه و تحت سلطه خبری رها کرده است. اگر امروز رسانهای در تراز شبکه الجزیره قطر میداشتیم، میتوانستیم جنایت منجر به تکنوهراسی بشری را دستکم میان مردم خودمان روشنگری کنیم.