روزی برای آموزگاران
صدایی که باید شنیده شود
پنجم اکتبر را یونسکو به عنوان روز جهانی آموزگار جشن میگیرد. این روز گرامیداشت تصویب سفارشنامه یونسکو درباره وضعیت و جایگاه معلمان است که در همکاری یونسکو و سازمان جهانی کار تهیه شد و در سال 1966 در مجمع عمومی سازمان ملل تصویب شد. از سال 1994 این روز کموبیش در سراسر جهان گرامی داشته میشود.
پنجم اکتبر را یونسکو به عنوان روز جهانی آموزگار جشن میگیرد. این روز گرامیداشت تصویب سفارشنامه یونسکو درباره وضعیت و جایگاه معلمان است که در همکاری یونسکو و سازمان جهانی کار تهیه شد و در سال 1966 در مجمع عمومی سازمان ملل تصویب شد. از سال 1994 این روز کموبیش در سراسر جهان گرامی داشته میشود.
هر سال و به فراخور این روز، بیانیهای مفهومی و شعاری متناسب با دشواریهای گوناگون آموزگاران در سراسر جهان منتشر میشود که همگان را به توجه به آن موضوع و شرایط این حرفه فرامیخواند. شعار یا تم امسال روز جهانی آموزگار، «بهادادن به صدای آموزگاران: به سوی قرارداد اجتماعی تازه برای آموزش» است. آموزگاران درحالیکه پرچمدار آموزشوپرورش نسلهای آینده هستند، کموبیش هیچ نقشی در سیاستگذاریهای خرد و کلان آموزشی ندارند و در همین حال در سلسلهمراتب ساختار آموزشی باید پاسخگوی این سیاستها باشند. صدای آموزگاران اغلب در گسترههای آموزشی و صنفی شنیده نمیشود؛ گسترههایی که جداییناپذیرند و در یک برهمکنشی همیشگی نسبت به یکدیگر قرار دارند. آموزگاری که باید سیاستهای تجربه نشده بالادستیها را موبهمو اجرا کند. آموزگاری که محکوم به حرکت در مسیر درونمایههای درسی آمادهشده از سوی کسانی است که تجربههایشان با تجربههای زیسته فردی و حرفهایاش فاصلهها دارد. آموزگاری که هریک از دانشآموزانش جهانی برای خود دارند و یکسان دیدنشان ستم بر آنان و آیندهشان است. آموزگاری که در نبود آزادی حرفهای باید پاسخگوی همه باشد. آموزگاری که نهتنها کاربهدستان، بلکه از سوی ذینفعان آموزش هم دیده و شنیده نمیشود. آموزگاری که زیر فشار فرهنگ آموزشی کنکورمحور و کمّینگر باید از هدفهای راستین آموزش، یعنی پرورش شهروندانی در تراز جهان کوچکشده کنونی چشم بپوشد. آموزگاری که میداند آموزههای ایدئولوژیک، دیگر مانند گذشته کارایی ندارند و به ضد خود بدل شدهاند؛ اما وادار به آموزش آنها به دانشآموزانی است که در فضای کموبیش دموکراتیک شبکههای اجتماعی و اینترنت زندگی میکنند. جهانی میاندیشند و جهانی رفتار میکنند. آموزگاری که شکاف آموزشی و ساختار ناعادلانه رقابت در به دست آوردن موقعیتهای آموزشی را میبیند و وادار است خود بخشی از آن باشد و... . چگونه میتواند نقش کلیدی در آموزش داشته باشد؟ آیا نباید صدای این پیشقراول آموزشوپرورش را شنید و از او دعوت کرد که بگوید چه میاندیشد؟ آیا سیاستهای آموزشی دیکتهشده از بالا و اغلب بدون توجه به همراهی و مشورت آموزگاران، میتواند گرهی از دشواریهای آموزش کشور و جهان بگشاید؟ اصلا کسی هست که بخواهد صدای پراهمیت آموزگاران را در این هیاهوی سیاستزدگی و بحرانهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و آموزشی بشنود؟ در بیانیه مفهومی امسال یونسکو بر گفتوگو به عنوان یک راهکار برای دستیابی به یک قرارداد اجتماعی تازه برای آموزش و آموزشگری تأکید شده است؛ «یکی از هدفهای بنیادین گفتوگوی اجتماعی، دادن صدا به آموزگاران در تصمیمگیریهایی است که بر آنها تأثیر میگذارد؛ نتیجه این کار پدیدآمدن اجماع و همکاری دموکراتیک در کارهاست. در آموزش، این کار نیازمند گسترش همکاری و احترام به تشکلهای آموزگاران در راستای برآوردهکردن خواستههای آنان به عنوان یک حق، احترام به آزادی حرفهای آنان و تشویق همکاری کنشگرانه در تصمیمگیری در موضوعات حرفهای آنان مانند برنامه درسی، فراینده آموزش، ارزیابی دانشآموز و سازماندهی یاددهی-یادگیری در مدرسههاست. اجازهدادن به شنیدهشدن صدای آموزگاران، نیازمند توسعه فرهنگ اعتماد، همکاری و قدرتبخشیدن به استقلال و آزادی آموزشی است؛ فرهنگی که در آن آموزگاران هم درون و هم بیرون از کلاس ارزشمند و محترم شمرده میشوند. برای بهسازی آموزشی، آموزگاران باید در کانون توجه باشند و حرفه آنان به عنوان یک تلاش مشترک مورد بازبینی قرار گیرد و آگاهیهای تازهای را در راستای ایجاد تغییرات آموزشی و اجتماعی به وجود آورد. این کار نیازمند یک قرارداد اجتماعی تازه با آموزگاران است که بر پایه آن دولتهای ملی، تشکلها، ذینفعان توسعه، جامعه مدنی و خود آموزگاران در تقویت ساختارها و روندهای این گفتوگوی اجتماعی سهیم هستند».
در حالیکه آموزش کشور نیازمند یک گفتوگوی اجتماعی فراگیر با ذینفعان آموزش، از آن میان تشکلهای صنفی است، آیا انواع فشارها بر این تشکلها و کنشگرانشان توجیهپذیر و قابل دفاع خواهد بود؟ بیگمان نه!