فرق میان امید و ناشادابی اجتماعی
گرانی و زندگی سخت به دلیل رشد افسارگسیخته قیمتها باعث شده است آنطورکه باید در ایران عزیز ما شادابی اجتماعی وجود نداشته باشد. این نکته را بسیاری از کارشناسان اجتماعی میگویند اما فقدان شادابی اجتماعی میتواند معنایش فقدان امید نیز باشد؟
علیرضا میرزاخانی *
گرانی و زندگی سخت به دلیل رشد افسارگسیخته قیمتها باعث شده است آنطورکه باید در ایران عزیز ما شادابی اجتماعی وجود نداشته باشد. این نکته را بسیاری از کارشناسان اجتماعی میگویند اما فقدان شادابی اجتماعی میتواند معنایش فقدان امید نیز باشد؟ به گمانم باید میان این دو مرزی قائل شد؛ البته قطعا اتفاق سختی است. امید و امیدواری تابعی از شادابیهای اجتماعی محسوب میشوند. فقدان شادابی اجتماعی اگر به افسردگی ا جتماعی معنا شود بیشک تأثیر ناخوشایندی روی مسئله پدیده امید و گسترش آن در جغرافیای کشور دارد. به عبارتی، نگارنده بر این باور است که میان شادابی و امید رابطه مستقیمی وجود دارد اما قطعا میشود به گونهای زیست اجتماعی را هدایت کرد که فقدان سرخوشی اجتماعی منجر به آسیب به امید نشود. بر این باورم که ما گرفتار یک دوره گذار اجتماعی و یا یک اتفاق در حال گذار شدهایم که شیب پایداری اجتماعی را دستخوش تغییراتی جدی قرار داده است. به یقین شرایط سخت اقتصادی یکی از دلایل اصلی این آسیب فضای اجتماعی شده است. گرانیها و سختشدن معیشت در سالیان گذشته و همچنین بههمخوردگی شرایط اقتصادی در میان گروههای مرجع نظیر تولیدکنندگان باید به عنوان پایههای این وضعیت مورد ارزیابی قرار بگیرند. اما چه باید کرد؟ در مقابل این وضعیت همه شهروندان باید خود را مسئول بدانند. نخستین پاسخ به این پرسش ترویج مسئولیت عمومی است. نمیتوان نشست و به طول و عرض افسردگی اضافه کرد که چرا اینگونه است و یا ای کاش اینگونه نبود. از سوی دیگر، نمیتوان چشم روی واقعیتهای دنیای امروزی بست و با تخیلات عجیبوغریب به گونهای رفتار کرد که هر کنشگر میانمایه، ضعیف و وابستهای در هر نقطهای از جهان در این رؤیا به سر ببرد که از راه میرسد و مقدرات ملت را در دست میگیرد. اصیلترین و واقعیترین اتفاق، ترویج مسئولیت عمومی برای عبور از موانع و مشکلاتی است که میتوانست گریبان هر کشوری را بگیرد. عبور از چالههای موجود یا مشکلات متعدد از یک جایی باید آغاز شود. این یک جا معنایش صرفا کاری نیست که مسئولین اجرائی انجام میدهند؛ منظور فعالیتی است که عموم مردم باید عهدهدار آن شوند. وقتی از مسئولیت عمومی سخن میگوییم یعنی باورپذیری عمومی برای اینکه بدانیم در مسیر اصلاح و ترمیم گرههای موجود قرار داریم. بخش بزرگی از این فقدان شادابی حتما به این دلیل است که گروهی از شهروندان معلوم نیست از کجا و چگونه به این نتیجه رسیدهاند که وای دیگر درست نمیشود. این بدترین مواجهه با مشکلات جامعه است. اتفاقا در نقطه عکس باید امیدوار بود و مسئولبودن در عرصه مسئولیت اجتماعی را پذیرفت. بهترین نیروها برای کمک به این روند تولیدکنندگان هستند. کارآفرینان منجیان زندگی و بازوان عبور از موانع هستند و مسیر سرمایه را در کشور تسهیل میکنند. اگر گرههای موجود بر تن تولید باز شود و یا کمی سبک شود، آنها بهترین نیروها برای بالابردن سطح مسئولیت اجتماعی و رشد سرمایههای اجتماعی محسوب میشوند. چون از یک سو سرمایه تولید میکنند و از سوی دیگر، شغل به وجود میآورند و همین دو مورد بزرگترین مزیت برای گسترش امید و رفع ناشادابی اجتماعی هستند. پس مسئولین دولتی در شرایط فعلی باید به گروه تولیدکنندگان اهمیت زیادی بدهند. بازکردن ریسمان از دستوپای آنها معنایش چرخیدن چرخ زندگی و تسهیل سرعت امید در کشور است. نهتنها تولیدکنندگان، بلکه هر قشر مولدی در جامعه میتواند چنین نقشی را ایفا کند.
* پیشکسوت روزنامهنگاری و متخصص روابط عمومی