باید از سعید بگویم
باید از سعید بگویم، سعید درمبخش. گرچه سالگرد درگذشت استادم کامبیز درمبخش هم هست. بیش از 40 روز از رفتن سعید درمبخش میگذرد، اما این دو بزرگوار اگر نسبتی فامیلی هم داشته باشند که حتما دارند، اما نسبت نزدیکترشان کارتون است و کاریکاتوری.
آروین*
باید از سعید بگویم، سعید درمبخش. گرچه سالگرد درگذشت استادم کامبیز درمبخش هم هست. بیش از 40 روز از رفتن سعید درمبخش میگذرد، اما این دو بزرگوار اگر نسبتی فامیلی هم داشته باشند که حتما دارند، اما نسبت نزدیکترشان کارتون است و کاریکاتوری. روح کامبیزمان شاد و یادش که تا ابد گرامی، اما سعید همان سال که کامبیز جلای وطن کرد و به ناچار به کشور مطبوعه همسر خیلی عزیزش، هلگا، به آلمان رفت و کارش را در حوزه کارتون با مطبوعه آن سوی وطن ادامه داد، سعید ایران ماند. کامبیز سیاسی نبود دیگر، اما سعید بیشتر حرفهایی داشت. با شیوع انقلاب، به قول خودش قلم را غلاف کرد و به کار خودش پرداخت. همان هنر معماری که در دانشکده هنرهای زیبا خوانده بود. کتابهایی هم از کارتونهایش چاپ کرد. آن اوایل انقلاب اما به زندگی ادامه و دوام داد. تا همچنان روزی که شمسالواعظین روزنامه جامعه را راه انداخت و مدیریت هنریاش را داد به استاد عزیزم، احمدرضا دالوند. او ستونی را در روزنامه تعبیه دیده بود تا بستری باشد برای بسیاری کارتونیست زنده و شاید فراموششده. چه کار بزرگی کرد تا هر روز طرحی در میان باشد. طرحی بیکلام. طرحی با خطوطی ساده. او داوود شهیدی را پیدا کرد. او بسیاری را خبر کرد، از جمله سعید درمبخش. دالی یا همان دالوند مرد باهوشی بود و تیم تصویرگر و هنرمند رسانهشان را درست بست. من سعید را از همان روزها میشناسم. مردی خمیده که آثاری پرمعنی و پر از سکوت ارائه میداد. سکوتی که تو را به فکر وامیداشت تا به مکثی بدانی و کنجکاو شوی چه میگوید. سعید درمبخش را آنجا شناختم. دو سال بعد با تعطیلی مطبوعات خودی، نمایشگاهی برپا کردم و افتخار این را داشتم که کارهایی از سعید درمبخش را در مجموعهمان داشته باشم. آثاری منتخب و درجهیک که در گالری آتبین اردیبهشت 1379 به نمایش درآمد.
سعید درمبخش در حوزه تخصصیاش معماری آثار ارزندهای به جا گذاشته است و این اواخر که با چوب کار میکرد، سازههایی با دیزاین منحصربهفردی در ایران و دیگر نقاط دنیا از خود به جا گذاشت. حتی آن اثرش که در نمایشگاه هشتادودو میلیون که در سال 1400 برگزار کردم و به لطف دوستان حذف شد را در قابی چوبی ارائه داد؛ قابی که خودش ساخته بود. قدر سعید را کمتر دانستهاند و وظیفه من است که بگویم کدام کارتونیست اولین بار در اسفند 69 پایش را به کافه شوکا گذاشت و یادی کنم از احمدرضا دالوند که به هردو درمبخش در مطبوعات فرصت ظهوری دوباره را داد.
باری، افسوس خوردم در مسجد یا بر سر مزارش که هیچ کارتونیستی نبود در کنار همه زعما و عزیزانش. این شد که حرف مداح مسجد را بریدم و به پشت تریبونی رفتم تا به حضار این مواردی را یادآور شوم که اکنون گفتم. روحش شاد. آرتیست، آرشیتکت، کارتونیست و هنرمندی از بهر وطن، سعید درمبخش.
* داود احمدیمونس، کارتونیست