|

با جوانان وطنم

وقتی پاییز و زمستان می‌رسد، ما کهنه رزمندگان باقی‌مانده از جنگ با بعثی‌های عراقی، به خاطر زخم و جراحت‌های ناشی از جنگ نابرابر و خانمان‌سوز و بدتر از آن، زخم‌زبان‌های فراوانی که برخی مدیران ناکارآمد به ما می‌زنند و بعضی از جوانان عزیز که فکر می‌کنند ما باعث وضعیت نابسامان امروز آنها هستیم، آرام آرام و بی‌صدا به رفیقانمان می‌پیوندیم و البته خیلی هم مشتاق آن هستیم.

میثم  محرابی

وقتی پاییز و زمستان می‌رسد، ما کهنه رزمندگان باقی‌مانده از جنگ با بعثی‌های عراقی، به خاطر زخم و جراحت‌های ناشی از جنگ نابرابر و خانمان‌سوز و بدتر از آن، زخم‌زبان‌های فراوانی که برخی مدیران ناکارآمد به ما می‌زنند و بعضی از جوانان عزیز که فکر می‌کنند ما باعث وضعیت نابسامان امروز آنها هستیم، آرام آرام و بی‌صدا به رفیقانمان می‌پیوندیم و البته خیلی هم مشتاق آن هستیم.

وقتی جنگ شروع شد، از آنجا که برای رفتن زیر آتش و گلوله کسی سر و دست نمی‌شکست، قرعه به نام ما افتاد و البته که از آن با جان و دل استقبال کردیم، چرا که اگر به جبهه نمی‌رفتیم، با دشمنی که به نام قادسیه برای نابودی میهن و مردم و بی‌حرمتی به شرف و ناموس ایرانی آمده بود، چه می‌کردیم؟

اما باور کنید ما هم دل داشتیم، عشق را می‌فهمیدیم، خانه و پدر و مادر و زن و فرزند داشتیم، اما مردانه ایستادیم که نام ایران بماند و ماند. این جنگ، تنها جنگی بود در 300 سال اخیر که یک حتی وجب از خاک ایران عزیز از آن 

جدا نشد. ما اکنون پریشان و منتظر رفتن و راحت‌شدن از این بی‌وفایی‌ها، زخم‌زبان‌ها و نگاه‌ها هستیم! اما به هرچه که اعتقاد دارید و به هر چیزی که برایتان ارزش دارد و مقدس است، حساب ما را از این قافله اختلاس و بی‌عدالتی جدا کنید، ما از اینها نبوده و نیستیم. ما پیاده‌هایی با پاهای زخمی هستیم که سواری و غارت را آموزش ندیدیم ولی غیرت را تجربه کردیم و هنوز داریم. ما دست و پا دادیم که دست نامردی به روی دختران و زنان ایران بلند نشود! ما چشمانمان را دادیم که نبینیم مرد و زن ایرانی شرمنده فرزندش و زباله‌جمع‌کن باشد‌!

ما از شما جوانان خیلی بیشتر غصه‌دار هستیم، تمنای ما این است: حساب ما را جدا کنید.