برشت و هنر اقتباس
برتولت برشت در سالهای فعالیتش به عنوان کارگردان تئاتر و نمایشنامهنویس، چندین اقتباس انجام داد که یکی از آنها نمایش «آنتیگون» است. برشت، نمایشنامه «آنتیگون» را با همکاری کاسپار نهر بر اساس ترجمه فردریش هولدرلین، از تراژدی «آنتیگونه» سوفوکلس نوشته است.
شرق: برتولت برشت در سالهای فعالیتش به عنوان کارگردان تئاتر و نمایشنامهنویس، چندین اقتباس انجام داد که یکی از آنها نمایش «آنتیگون» است. برشت، نمایشنامه «آنتیگون» را با همکاری کاسپار نهر بر اساس ترجمه فردریش هولدرلین، از تراژدی «آنتیگونه» سوفوکلس نوشته است. مدتی پیش محمدرضا خاکی این نمایشنامه را بر اساس ترجمه فرانسه موریس قنیو، چاپهای 1962 و 2014، به فارسی برگردانده است.
داستان این نمایشنامه در آخرین روزهای جنگ دوم جهانی، در برلین در آوریل سال 1945 آغاز میشود. در آن دوران حلقآویز کردن فراریان، نوجوانان ترسیده از جنگ و سربازان فراری از تیرهای برق خیابانهای شهر برلین امری غیرمعمول نبود. از اطرافیان کشتهشدگان هم کسی نباید به سراغ اجساد میرفت و اگر کسی هم جرئت میکرد و به جسد کسان خودش نزدیک میشد بلافاصله و در همانجا هدف گلوله قرار میگرفت. همین اتفاق دستمایه برشت در این نمایش قرار گرفته است.
در آغاز کتاب به این نکته اشاره شده که «آنتیگون» برشت نمونه باشکوهی از هنر کپیبرداری او است: وفادار در سبک و متفاوت در طراحی. خود برشت درباره اقتباس گفته بود: «معمولا اقتباس کاری تحقیرآمیز قلمداد میشود اما لازم است که خودمان را از زیر بار تحقیر رها کنیم. اقتباس نهفقط کاری لازم یا شرمآور نیست، بلکه یک هنر است؛ هنری دقیق. به عبارت روشنتر، باید از اقتباس هنر ساخت و این کار را به شکلی انجام داد که نه کاری روزمره و عادی به نظر برسد و نه امری دشوار و غیرممکن.» برای برشت، کرئون نمایانگر دولت خشونت است و به بیان دقیقتر، تحققبخش این امر است که «قساوت محصول حماقت است و قساوت تقلیلیافته به حماقت میانجامد».
کرئون، حاکم مستبد شهر تب، جنگی امپریالیستی را علیه شهر آرگوس رهبری میکند. اتئوکل در جنگ کشته میشود. برادرش پولینیس، میخواهد از جنگ بگریزد اما کرئون او را میکشد و دستور میدهد که جنازهاش را بدون خاکسپاری رها کنند. بین سالهای 1939 تا 1945، جنازههای صدها مبارز زن و مرد در شهرها به نمایش گذاشته میشدند. آنها در ابتدا به اتهام رفتارهای جنایتکارانه علیه دولت اعدام میشدند و سپس، برای تشریح، در اختیار بخشهای آناتومی بیمارستانهای دانشگاهی شهر برلین قرار میگرفتند. در «آنتیگون» برشت، آنتیگون قیام میکند اما برخلاف «آنتیگونه» در تراژدی یونانی، خدایان را فرانمیخواند بلکه روی سخن و خطاب او به انسانها است. آنتیگون بر کرئون میشورد و نظم غیرانسانی شهر تِب را نمیپذیرد و محکوم میکند. کرئون برشت هم فردی لامذهب نیست. او مستبدی تمامیتخواه است که خوی انسانی ندارد و نظم غیرانسانی حاکم بر شهر تب را تجسم میبخشد. او به حرص و آز قدیمیترها خدمت میکند، کسانی که به بهای از دست دادن فرزندان خود به جنگافروزی برای افزودن ثروت و قدرت خویش نیاز دارند و وقتی به دلیل حماقتشان در جنگ شکست میخورند، برای سلب مسئولیت از خود، دست به سوی آسمان بلند میکنند و مویهکنان، شکست را سرنوشت خود و حاصل اراده خدایان میدانند. نمایشنامه «آنتیگون»، نخستینبار در فوریه 1948 در شهر کوار در کشور سوئیس، به کارگردانی برشت اجرا شد. برشت در آن زمان در سوئیس اقامت داشت.
محمدرضا خاکی پیش از این تعدادی از گفتوگوهای برشت را هم به فارسی برگردانده بود. «گفتوگو با برشت» به کوشش ورنر هشت و ترجمه خاکی در نشر مات منتشر شده بود. ورنر هشت در پیشگفتار کتاب به این نکته اشاره کرده که برشت از همان ابتدا برای گفتوگو اهمیت و احترام قائل بود چراکه از نظر او گفتوگو نوعی «رویارویی و مبارزه نظری» به شمار میرفت و ازاینرو تقریبا همه اولین مصاحبهها توسط خود او ارسال شدهاند. او نوشته که این گفتوگوها در سه شکل ارائه میشوند: گفتوگوهای ساختگی یا خیالی، مثل بخشهایی از گفتوگوهایی که برشت از خودش درباره هنر دراماتیک نوشته است. گفتوگوهای دقیق طراحیشده توسط برشت، که در آنها طرفهای گفتوگو متمایز نیستند مگر با عنوان کاریشان، مثل یک دانشجوی پسر یا دختر، در گفتوگو درخصوص روشهای کار در برلینرآنسامبل. سرانجام مصاحبههای به ندرت نقلشدهای که با همکاری خالصانه برشت و مصاحبهکنندههای حقیقی که اسامیشان نقل شده، صورت گرفته است.
هشت میگوید برای این کتاب از میان مصاحبههایی که قبلا منتشر شدهاند فقط آنهایی که به گروه سوم مربوط میشوند انتخاب شدهاند. او همچنین توضیح داده که متنهایی که برای اولینبار در این کتاب منتشر شدهاند در شکلهای گوناگونی ارائه شده و به دست ما رسیدهاند: «خلاصهنویسیها، ضبط مغناطیسی صدا، و بیشتر از همه گزارشهای کتبیِ تهیهشده توسط اشخاص ثالث. من اسناد را مطالعه کرده و صحت و سقم آنها را -مورد به مورد- بررسی کردهام. متنها با دقت و صحت بسیار نوشته شدهاند. هیچ لزومی ندارد از طریق مداخلات دستور زبانی یا سبکی، ویژگی و حالت این گفتوگوها، حذف گردد؛ ازهمینرو، اساسا در این کتاب سعی شده تا نشان داده شود که برشت در بهکاربردن دیالکتیک در گفتوگو، استادی به تمام معنا بوده؛ به نحوی که به محض روبهروشدن با او -بدون اینکه برشت دخالت چندانی بکند- بحثها به انجام میرسیده است». ورنر هشت همچنین میگوید که این کتاب باید به خواننده اجازه دهد تا با «برشت گوینده و سخنران»، در زمانهای مختلف و در برابر مشکلات متفاوت، آشنا بشود.
او مصاحبههایی را برای انتشار در این کتاب برگزیده که جنبههای آموزشی بیشتری دارند و به نحو روشنتر و بهتری علایق و حوزههای فعالیت او را به ما نشان میدهند: «با انتشار این کتاب کوشیدم تا برشتِ خوشصحبت و همزبان را معرفی کنم. اما متأسفانه نمیتوانم به انتقال لحن و حالتهای سخنگفتن و جذابیتهای جدلی و کنشهای جسمانی او بپردازم. با این وجود، همین شکل مکتوب هم برای درک ظرفیت و توانایی خارقالعاده برشت در گفتوگو و نشاندادن قدرت و تسلط او در تغییردادن مسیر بحث در موارد ضروری، کفایت میکند. فرض او بر این بود که اندیشه برای عملیشدن نیازمند گفتوگوست، و گفتوگو به اندیشه قدرت و کارایی بیشتری میدهد. برشت در برابر ضدونقیضهای تاکتیکی مخاطب که به بحث حالتی گزنده و طعنهآمیز میداد، عقبنشینی نمیکرد و همیشه با مخاطبِ ناشکیبایی که در برابرش قرار گرفته بود، با سعه صدر و ملایمت، گفتوگو میکرد». هشت میگوید اغلب گفتوگو، شامل گزارشهای کتبی یا شفاهیِ ضبطشده، نشاندهنده خرسندی برشت از شرکت در بحثها بود. برشت در موقعیتهایی مناسب که به طور طبیعی پیش میآمد میکوشید تا گفتوگوها به سمتوسوی یک «اندیشه جمعی» حرکت کنند. محمدرضا خاکی «گفتوگو با برشت» را از نسخه فرانسوی با ترجمه فرانسوا ماتیو به فارسی برگردانده است. مترجم فرانسوی کتاب در توضیحی کوتاه نوشته است که ترتیب قرارگرفتن متنها فقط بنا بر تسلسل تاریخی نیست بلکه بر اساس موضوع است. برشت در متنها و گفتوگوهای این کتاب درباره موضوعاتی مختلف و به خصوص درباره راهحلهای عملی اجرا در صحنه صحبت کرده است.