مروری بر کتاب «تاریخ قرن بیستم»
نبرد جنگ و دیپلماسی
مورخ بریتانیایی و عضو کالج مرتن آکسفورد، مارتین گیلبرت، در نخستین جلد از کتاب سهجلدی «تاریخ قرن بیستم» با روایتی تیزبین در تلاش است تصویری کامل از سالهای آغازین قرن، از ۱۹۰۰ تا ۱۹۳۳ ارائه دهد، سالهایی توفانی در سایه جنگ و دیپلماسی. قرنی که به تعبیر گیلبرت در آن خطوطی روی نقشه، و مناطقی دور از مراکز قدرت، محل بروز هوا و هوسهای ملی و جنگهای بینالمللی شد و نقاطی که انسان بدون استفاده از یک فرهنگ خوب جغرافیایی خیلی سخت میتواند در اطلس پیدایشان کند، بندرگاهی کوچک، گردنهای گمنام، دِیری دورافتاده، آبراههای نهچندان مهم، کوتاهزمانی کانون امیدها و رؤیاهای میلیونها مردم و رهبرانشان میشد.


جواد لگزیان: مورخ بریتانیایی و عضو کالج مرتن آکسفورد، مارتین گیلبرت، در نخستین جلد از کتاب سهجلدی «تاریخ قرن بیستم» با روایتی تیزبین در تلاش است تصویری کامل از سالهای آغازین قرن، از ۱۹۰۰ تا ۱۹۳۳ ارائه دهد، سالهایی توفانی در سایه جنگ و دیپلماسی. قرنی که به تعبیر گیلبرت در آن خطوطی روی نقشه، و مناطقی دور از مراکز قدرت، محل بروز هوا و هوسهای ملی و جنگهای بینالمللی شد و نقاطی که انسان بدون استفاده از یک فرهنگ خوب جغرافیایی خیلی سخت میتواند در اطلس پیدایشان کند، بندرگاهی کوچک، گردنهای گمنام، دِیری دورافتاده، آبراههای نهچندان مهم، کوتاهزمانی کانون امیدها و رؤیاهای میلیونها مردم و رهبرانشان میشد.
گیلبرت با روایتی سرشار از پرسش و چالش خواننده را به اعماق رویدادها میبرد و کتاب را به کلاس درسی تمامعیار برای یادگیری تاریخ و فلسفه تاریخ تبدیل میکند. کتابی که تقریبا در هر فصل به سالی پرداخته و لحظه به لحظه اتفاقات این قرن پرحادثه را شرح و تفسیر کرده است. با مطالعه تاریخ سراسر زدوخورد آغاز قرن بیستم که بر سر حراست از مرزهای ملی و امپریالیستی درگرفت، جنگ جهانی اول اهمیتی ویژه دارد. از نگاه گیلبرت جنگ جهانی اول، که نقطه عطف سالهای پوشش دادهشده در این مجلد است، عمدتا میان امپراتوریهای اروپایی درگرفت که هریک از آنها در نیمه دوم قرن نوزدهم بیشترِ کره زمین را در سلطه بازرگانی و تصرف ارضی خود داشتند: «در آخرین سالهای قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم این کوششها برای بسط سلطه امپراتوری به جنگهای مکرر با مردمان محلی، بیشتر در آفریقا، اما (با تحویل قرن) همچنین در چین منجر شد.
رقابتهای بین کشورهای بزرگِ صنعتی و نظامی مردمان آنها را نیز رودرروی یکدیگر قرار میداد. این رقابتها که با جنگ 1904 روسیه-ژاپن آغاز شد، 10 سال بعد با درگرفتن جنگ جهانی اول به اوجی هولناک رسید. این جنگ که در آغاز جنگی اروپایی بود، هم ژاپن و هم ایالات متحده را مانند تحتالحمایههای خودگردان دورافتاده امپراتوری بریتانیا، به درون خود کشید»، اما گیلبرت همزمان به کوششهایی ملی و بینالمللی اشاره میکند که نژاد بشر مترصد بود به واسطه آنها سرنوشت خود را در دست گیرد و نظم و نسقی به منازعاتش ببخشد: «عهدنامهها و موافقتنامهها، وعدهها و متارکهها، در هر سال یا دهه نشانههایی از امید به آینده به نظر میرسیدند. اینها جزء لاینفک این روایتاند. بعضی از آنها عهدنامههای بینالمللیاند، بعضی میان گروهی از کشورها، بعضی دیگر میان دو کشور هستند، و بعضی را کشورهای در حال تشکیل و گروههای ملی و مناطق خودمختار امضا کردهاند... .
انتظارات از این ابزارهای رسمی دیپلماسی و مذاکره، که غالبا گرفتارشدن در جنگ و مناقشه باعث استفاده از آنها میشد، زیاده و بیش از حد بود. تاریخنگاری گیلبرت در سراسر کتاب با طنز تأملبرانگیزی پیش میرود تا تلخی رویدادهای قرن بیستم را خواندنیتر کند: دوستی که برای دیدن هیتلر به در زندان رفته بود، از او پرسید: «حالا چه خواهی کرد؟» جواب داد: «دوباره شروع خواهم کرد، از اول» و کرد، بدون تأخیر. روش او بنای مجدد حزب نازی با استفاده از شگردی بود که در مدت اقامتش در زندان طراحی کرده بود: ایجاد «یک دسته پیروان کاملا معتمد» در تنها یک شهر -در مورد او مونیخ- که «برای اشاعه اندیشه جنبش جدید» تربیت میشدند. هیتلر هنگامی که در زندان بود نوشته بود: «برای تأمین نام و شهرت برای جنبش و رهبر آن باید نهفقط نمونه برجستهای در این شهر برای از بین بردن این باور که دکترین مارکسیستی شکستناپذیر است به دست داده شود، بلکه همچنین لازم است نشان داده شود که یک ضد دکترین امکانپذیر است». آن ضد دکترین نازیسم بود که با اعتقاد به برتری نژاد ژرمن آغشته شده بود.
در صفحات نخست کتاب، گیلبرت از شروع قرن در سال ۱۹۰۰ و نبرد در آفریقا خبر میدهد که چگونه بوئرها به مقابله با اقتدار امپراتوری بریتانیا برخاستند و در نخستین درخشش پیروزی پادگانهای بریتانیایی درون شهرهای مافِکینگ و لِیدی اسمیت را به محاصره درآوردند و البته این شکستهای بریتانیا در آفریقای جنوبی مردم بریتانیا را که به موفقیت ارتش بریتانیا عادت کرده بودند، مات و مبهوت کرد. اما گزارش ویژه اینکه: در آفریقای جنوب غربیِ آلمان، دولتهای آلمان و بریتانیا درباره بنای راهآهنی به طول 400 مایل در مناطق دور از ساحل به توافق رسیدند که پول آن باید به طور برابر در بریتانیا و آلمان جمعآوری شود، ولی هرگز به ذهن دیپلماتها و مهندسانی که مذاکرات آن قرارداد را انجام دادند، خطور نمیکرد -حتی اگر توان پیشگویی میداشتند- که ظرف 15 سال بریتانیا و آلمان درگیر جنگ با یکدیگر شوند و همه مایملک آلمان در ماورای بحار هدف حملات نظامی بریتانیا قرار گیرد. بااینهمه در آغاز قرن طنین زندگی زیباتر مینماید: «موسیقی و اختراعات هریک توانستند هیجان برانگیزند، و درعینحال از مناقشات خبر بدهند.
در فینلاندیا اثر سیبِلیوس که در این سال تصنیف شد و ملیگرایی را با موسیقی ترکیب میکرد، مسائل امپراتوری روسیه بازتاب یافته بود. در بریتانیا، ویلیام کروکس راه جداسازی اورانیوم را پیدا کرد. در آلمان، در شب 2 جولای نخستین سفینه هوایی پرواز آزمایشی خود را انجام داد. انسان وسیلهای برای سفر از طریق هوا پیدا کرده بود» و این سطرها هم روایت گیلبرت از 1933: «قرن بیستم نتوانسته بود خلاف توصیف بدبینانه چرچیل در 1922 را ثابت کند که آن را قرنی «مخوف» خوانده بود که در آن همه چیز فقط رو به بدترشدن داشت. امیدهای فراوان مردمان دنیای پس از جنگ در بیشترِ سطح کره زمین تحقق نیافته بود.
ایالات متحده که از انزوای تازهساختهاش به سالهایی خوش مینگریست، به این امید دلخوش بود که بتواند از رکود به در آید، اما بیآنکه هیچ تضمین موفقیتی داشته باشد. اروپای غربی ناگهان با دورنمای آلمانی روبهرو بود که تجدید سلاح و ستیزهجویی میکرد... . عصر دیکتاتوری بر ویرانههای امپراتوریهای ازمیانرفته در جنگ جهانی اول طلوع کرده بود: استالین در اتحاد شوروی، موسولینی در ایتالیا، هیتلر در آلمان، پیلسودسکی در لهستان، پریمو دِ ریوِرا در اسپانیا، شاه آلکساندر در یوگسلاوی، مصطفی کمال در ترکیه: اینها در زمره رهبرانی ملی بودند که به شخص خود، به ارتشها، نیروهای پلیس و پلیس مخفی که حمایتشان میکردند، و به میهنپرستانی که آزادی فردی را برای تصریح قدرت ملی فدا میکردند، اتکا داشتند. دو دیکتاتوری بزرگتر و جبارتر از همه، مستقر در مسکو و برلین، گونههای تازهای برای کنترل ابداع کرده بودند، و همچنان ابداع میکردند، که اردوگاههای کار و نظام پلیس مخفی شوروی که تقریبا 10 سال قدمت داشت و اردوگاههای کار اجباری و نظام گشتاپوی آلمان -در بدو تولد خود- مظهر آن بودند».