گنج زری بود در این خاکدان
خبر بسیار تلخ و ضایعه بسیار سنگین بود. سیدمحمود دعایی، سرو بلند نهضت، یار وفادار امام و بانگ رسای خمینی در ایام داغ و درفش تا عزلت، در روز عروج ملکوتی مقتدای خود رخ در نقاب خاک کشید و به جوار حق پر گشود؛ روحانی بیادعایی که تندیس فروتنی و تواضع بود. رحمت و رضوان خدا بر او باد که شاهد صادقی بر «عاش سعیدا و مات سعیدا» بود.
خبر بسیار تلخ و ضایعه بسیار سنگین بود. سیدمحمود دعایی، سرو بلند نهضت، یار وفادار امام و بانگ رسای خمینی در ایام داغ و درفش تا عزلت، در روز عروج ملکوتی مقتدای خود رخ در نقاب خاک کشید و به جوار حق پر گشود؛ روحانی بیادعایی که تندیس فروتنی و تواضع بود. رحمت و رضوان خدا بر او باد که شاهد صادقی بر «عاش سعیدا و مات سعیدا» بود.
شاعر بلندآوازهای در رثای جهان پهلوان تختی سروده بود:
از این پس بی تو ایرانشهر
درفش افتخاری بر بازوی کدامین یل برافرازد؟
بهدل مهر که بسپارد؟
درماندهام. قلم عاجز از بیان قطرهای از اقیانوس بیکران گوهر وجود «دعایی» است. کسی که در عنفوان جوانی چونان ابراهیم خلیل به میان آتش رفت و در حلقه اول یاران خمینی قرار گرفت. در سالهای غربت مشاوری امین برای مقتدای خود بود و تا آخرین لحظه حیات بر عهدی که با او بسته بود، وفادار ماند.
چند سال قبل یکی از اعضای دفتر امام تعریف میکرد پس از ورود امام به ایران، دعایی، محتشمیپور و دیگر روحانیونی که در نجف حلقه اول یاران خمینی بودند، بدون چشمداشت به گوشهای رفتند تا راهی را که 15 سال قبل برگزیده بودند، این بار پس از پیروزی در گوشهای ادامه دهند و باری از دوش انقلاب بردارند.
امام که متوجه غیبت آنها شده بود، روزی به حاج احمد گفته بود: «احمد پس دوستان من دعایی، محتشمی و... کجایند؟».
دعایی، توسلی، محتشمی، فردوسیپور و... تاریخ نانوشته زوایای پنهان سلوک و رهبری امام بودند. تاریخ مبارزه امام با تحجر و متحجرانی که خون به دل امام کردند؛ همانانی که کاسه آبی را که مصطفی در آن آب نوشیده بود، آب کشیدند. جریانی که امام پیشبینی کرده بود، پس از من و برای انتقام از من به بعضی از نزدیکان و دوستانم تهمتهایی که من آنها را ناروا میدانم، بزنند و با آتشی که باید من را بسوزانند، آنان را بسوزانند و احیانا به صورت دفاع از من، انتقام من را از آنها بگیرند.
دعایی قامت استوار مبارزه با تحجر، خرافهپرستی و دینفروشان زاهدنمایی است که در پشت سر امام پنهان شدهاند تا به اندیشه و آرمانهای متعالی و مترقی ایشان ضربه بزنند.
دعایی نماد «وصل» بود. نامهربانی دوستان را به جان خرید و با فراخی سینهای که به پهنای دریا بود برای همدلی دوستداران امام و انقلاب، از آبروی خود مایه گذاشت. برای دعایی اتحاد وفاداران به ایران و انقلاب شاقول تلاش و کوشش بود و در این راه از لوم لائمان بیمی بر خود راه نداد. روزنامه اطلاعات را که امام به او سپرد، به پایگاهی تبدیل کرد که مروج اعتدال، رواداری، وفاداری به امام و آرمانهای انقلاب اندیشمندان، هنرمندان و شعرای دلسوخته کشور بود. بیش از ۴۰ سال بود که دعایی را میشناختم. پس از شهادت حاج مهدی عراقی و حوادثی که بر کیهان رفت، به اتفاق دوستانی چون جلال رفیع و... به اطلاعات هجرت کردیم. بهجرئت میتوانم ادعا کنم پس از رخدادهای ۱۳۸۸ و اتهاماتی که به او زدند، در سراشیب افتاد. مرگ ناباورانه محتشمیپور، رفیق و همراه او در سالهای نهضت که او نیز پس از آن حوادث غمبار، هجرت را برگزید، داغ سهمگینی بر جسم نحیف و روح لطیف دعایی بود. این فراق یک سال طول کشید تا روح دعایی به سوی خمینی و محتشمیپور پر کشید.
نلسون ماندلا در مراسم تشییع پیکر والتر سیسولو، رفیق و همراه خود در دوران مبارزه، گفت: مطمئن هستم وقتی نوبت من فرابرسد، والتر در آن جهان در صف استقبالکنندگان به من خوشامد خواهد گفت. دعایی عزیز رفت و با رفتنش داغ سنگینی بر دل کسانی گذاشت که شیفته مشی و مرام و مردانگی او بودند.
خوشا به حال دعایی که خمینی و محتشمیپور در صف استقبالکنندگان به او خوشامد خواهند گفت.
گنج زری بود در این خاکدان
کو دو جهان را بهجوی میشمرد