تقدیر بسیجیان، تحذیر مسئولان
یک بار دیگر با جاریشدن سیل در نقاط مختلف کشور بسیجیان (به معنای فعالان و داوطلبان و نهفقط اعضای سازمان بسیج) نشان دادند که تیرهای بلا را به جان میخرند و تاوان عدم پیشبینیها و کمکاریها و کمفکریهای قاعدین را میدهند و در جبران مافات (در حد ممکن) میکوشند.
یک بار دیگر با جاریشدن سیل در نقاط مختلف کشور بسیجیان (به معنای فعالان و داوطلبان و نهفقط اعضای سازمان بسیج) نشان دادند که تیرهای بلا را به جان میخرند و تاوان عدم پیشبینیها و کمکاریها و کمفکریهای قاعدین را میدهند و در جبران مافات (در حد ممکن) میکوشند.
البته شکی نیست که حوادث طبیعی در بسیاری از مواقع بسیار فراتر از پیشبینیها رخ میدهد؛ اما این نباید بهانهای شود که هیچ پیشبینیای صورت نگیرد و با استدلال فراتربودن حوادث از پیشبینیها روزگار را به بطالت بگذرانند. مثال بسیار ساده وضع روستاهای ما در برابر زلزله است، نه آنکه مقصود زلزله 7 ریشتری به بالا باشد؛ بلکه روستاهای ما در برابر زلزلههای 4 و 5 ریشتری ویران میشوند. پس از 43 سال از پیروزی انقلاب اسلامی و استقرار جمهوری اسلامی هنوز زلزلههای حدود 5 ریشتری جان روستاییان را میستاند. آیا توانستهایم خانههای روستاییمان را در برابر زلزله 6 ریشتری مقاوم کنیم. اگر کرده بودیم و زلزله 8 ریشتری آمده بود میتوانستیم توجیهی منطقی داشته باشیم. آیا نمیتوانستیم از ابتدا چارهای برای زباله کشور داشته باشیم تا اینک زباله از سر و روی کشور بالا نرود و شیرابههای عفونی آن رودخانههای شمال کشور را آلوده نکند. اتفاقا مدارک حاضر نشان میدهد در سال 1363 تعداد پنج پروژه تبدیل زباله در کشور در دست اجرا بوده است که معلوم نیست به چه دلیل در سالهای بعد این نوع اقدامات از قلم افتاده و پیگیری نشده است. به ساختوسازهای شهری هم نگاهی بیندازیم؛ آنجا که شهرداری تهران در کوچههای 6 تا 10 متری شمال تهران و در روی گسل و اطراف آن اجازه احداث ساختمان 10 تا 20 طبقه را داده است و کافی است با یک زلزله ساده حداقل دستانداز پشتبام ساختمان به پایین سقوط کند. آن وقت هیچکس در کوچه نمیتواند گذر کند، حال چگونه باید امدادرسانی کرد؟ مسئولان ما (مقصود دولت فعلی نیست؛ بلکه همه مسئولان دورههای مختلف در سه قوه) ظاهرا یا نمیدانند که هزینه تصمیماتشان را نهایتا مردم میپردازند یا برایشان مهم نیست و البته برخی نیز از این تصمیمات منتفع میشوند. میان دولتهای مختلف در زمانهای متفاوت و نیز سایر مسئولان تقریبا تفاوت چندانی نیست و میراث هر دوره زمانی مبدأیی میشود برای دوره بعدی و مسئولان دوره بعدی هم حسب ضربالمثل «دستش نزن بدتر میشود» روال قبلی را ادامه میدهند و نمونه و مثال آن هم شهرداری تهران است که مسئولان آن در زمانهای مختلف فقط برایشان صرف درآمد مطرح بوده است و هوافروشی یا شهرفروشی را آویزه گوش قرار دادهاند و جالب آنکه مسئولان مسکن و شهرسازی (یا وزارت راه و مسکن فعلی) به جای تدوین ضوابط فراگیر برای مسکن کشور همراه شورایعالی شهرسازی بیشتر تماشاگر بودهاند تا سیاستگذار. اینکه همه تقصیرات را برخی برعهده دولت آقای حسن روحانی میگذارند و بر آن محمل میرانند، حتما انحراف از موضوع است و اینکه همه از دولت آقای ابراهیم رئیسی توقع دارند که مسائل را حل کنند، انتظاری بیهوده است. البته مسئله معیشت و انتظار مردم شاید بهمثابه بومرنگی باشد که طرفداران رئیس دولت فعلی علیه روحانی به کار برده باشند و اینک بومرنگ در بازگشت به دولت برخورد کرده است، هرچند مسئله معیشت درحالحاضر به دلیل گرانیهای بیحد بیشتر جلوه کرده است. میتوان گفت که نمیتوان از دولت فعلی انتظار حل مسئله معیشت را داشت. به هر حال مردم تحمل میکنند و هزینه آن را میپردازند؛ اما نگرانی مردم تنها مسائل زمان فعلی نیست؛ بلکه آینده را روشن نمیبینند. وقتی شرایط زیست چنین باشد و آینده نهچندان روشنی در دیدگاه مردم وجود داشته باشد طبعا حوادث طبیعی مانند سیل یا زلزله که رخ میدهد، بار سنگینی بر دوش مردم مصیبتزده باقی میگذارد و این حال ناخوش در موقعیتی که حال کشور ناخوش باشد، تشدید میشود. باور کنیم که در طول سالهای گذشته به دلیل کمکاری، آیندهنشناسی، تفکر پوپولیستی و توسعه معیوب شهری به جای توسعه پایدار، مشکلات فراوان عمومی و زیستگاهی در کشور ایجاد شده و به تبع آن علاوه بر وجه منفی جاری زیستگاهی، حوادث طبیعی بهشدت تأثیر منفی در جامعه میگذارد. در این بحبوحه دولت، مجلس و نوعا حکمرانی تنها به برخی مسائل جاری میپردازند و جهت حرکت درست انتخاب نشده است. نمیتوان انتظار داشت همه مسائل کشور و بهخصوص مسائل زیستگاهی را این دولت حل کند؛ اما باید انتظار داشت که پیکان حرکت دولت و حکمرانی در جهت مقابله با این مسائل و درک حل آن باشد که چنین امری مشاهده نمیشود؛ بلکه اولویتها کاملا به دست فراموشی سپرده شده است. اگر این دولت هشت سال در مسند قرار گیرد و حتی بتواند بهنوعی مرهمی بر مسئله معیشت مردم بگذارد و درعینحال پس از هشت سال کشور را بدحالتر تحویل دهد، چه باید کرد. مدتها بود که درمورد توسعه ایران و چگونگی آن بحث بود. اینک تقریبا از توسعه گذر کردهایم و به حفظ ایران بسنده کردهایم که آن هم سرنوشت مبهمی دارد.این سنت سیئه که مسئولان قاعد، در پی اصلاح نیستند، موجب میشود که بار و فشار حوادث بر دوش بسیجیان قائم میافتد و البته این تحمل بار نمیتواند دائمی و ثمربار باشد و تنها آنگاه ممکن است که مسئولان نیز قائم باشند و اولویتها را با قوه دراکه معلوم کنند و با شجاعت درخصوص آنها تصمیمگیری کنند.