|

«سیاست آزادی»

آزادی، برخورد و سیاست امنیتی

آزادی می‌تواند یک سیاست امنیتی باشد. آزادی می‌تواند نیروهای اجتماعی را شفاف کند تا در هنگامه‌ حادثه، امکان تعامل و گفت‌وگو میان نیروهای اجتماعی و حکومت را فراهم کند. بدون چنین سیاستی امکان وقوع هرج‌ومرج و منازعه‌های مبهم و جدل‌های داخلی و در نتیجه تجزیه کشورها فراهم می‌آید.

1- آزادی می‌تواند یک سیاست امنیتی باشد. آزادی می‌تواند نیروهای اجتماعی را شفاف کند تا در هنگامه‌ حادثه، امکان تعامل و گفت‌وگو میان نیروهای اجتماعی و حکومت را فراهم کند. بدون چنین سیاستی امکان وقوع هرج‌ومرج و منازعه‌های مبهم و جدل‌های داخلی و در نتیجه تجزیه کشورها فراهم می‌آید. بنابراین کسانی که سیاست‌های محدودسازی در پیش می‌گیرند و اجازه برآمدن و شفاف‌سازی نیروهای اجتماعی را نمی‌دهند، خود متهم اصلی می‌شوند؛ چرا‌که همه سیاست‌ورزی را در قالب یک گروه خاص محدود می‌کنند و لباسی تنگ از یک گروه را بر تن هیکل بزرگ ملت می‌پوشانند. مشخص است که در درازمدت این لباس پاره می‌شود. همه جوامع به دلیل تنوع منافع و مطالبات آدمیان، درگیر فعالیت سیاسی‌اند و این اجتناب‌ناپذیر است. نمی‌توان قشر خاصی از روحانیت را در همه قوای سه‌گانه از صدر و ذیل وارد کرد و برای آنها در آموزش‌و‌پرورش، بانک، بیمارستان و دانشگاه اشتغال ایجاد کرد و آنان را به یک طبقه اقتصادی تبدیل کرد و انتظار داشت دیگران «احساس تبعیض اجتماعی» نکنند. نمی‌توان همه تفاوت‌های اجتماعی را به شماری اندک از سیاسیون یک جناح تقلیل داد؛ به‌ویژه آنکه این شمار اندک از فهم جهان دچار رنج و مشکل باشند و نتوانند گروه‌های اجتماعی و منافع مردمان را فهم کنند.

2- گاه مشاهده می‌شود که برخی از فقدان لیدری معترضان به شادی یاد کرده و تصور می‌کنند در چنین وضعیتی قدرت آنان کم شده و توان تأثیرگذاری نخواهند داشت. اولا، اعتراضاتی از این سنخ در مرحله تخریب و براندازی شدیدتر، لجام‌گسیخته‌تر و بی‌پرواتر (همچون شعارهای جنسی که سر داده شد) عمل می‌کنند و ثانیا، از آنجا که در مرحله برساختن ناکارآمد هستند حتما نزاع‌ها و درگیری‌های قومی، استانی، فرهنگی و حتی ورزشی را تشدید می‌کنند و عملا زمینه طولانی‌شدن و خشن‌شدن نزاع‌ها را فراهم می‌آورند. اینها با هم درگیر می‌شوند و به قول آن تحلیلگر سعودی زمینه فراهم‌آمدن چند کشور کوچک در فلات ایران فراهم می‌شود. آری، دقیقا همین است. یوگسلاوی و لبنان به همین وضعیت دچار شده و جنگی طولانی‌مدت در آنها شکل گرفت. این، الگوی «مناسبی» برای کشورهایی با تنوع بالاست؛ به‌ویژه اگر این گروه‌ها بر مطالبات خود پافشاری کنند و از «عصبیت» لازم برخوردار باشند. به این اضافه کنید تضعیف قدرت مرکزی را که به قول آقای رضا نصری به این معناست: «ورود ده‌ها گروه تروریستی به خاک کشور، درگیری گروه‌های شیعه و تکفیری عرب در قلب ایران و ...». این جنگ نیابتی را دست‌کم نگیرید؛ به همین دلیل است که قبلا گفته‌ام جنگ اوکراین، مسئله ما نیست. در این میان فقر هم عامل دیگری خواهد بود که با حقوق 500 دلار در ماه ارتش‌های کوچکی با دلارهای نفتی و ساماندهی اسرائیلی و مباشرت منافقین شکل گیرد. بنابراین آنان که از «زدنِ سرِ» گروه‌های سیاسی-اجتماعی به شادمانی غره‌اند، مسئول و متهم نخست ناامنی تجزیه‌گرا خواهند بود. اگر در یک فرایند تدریجی و متمدنانه حق سیاسی گروه‌های اجتماعی تصدیق و تأکید شود (یا می‌شد) و با تأکید بر آن در میان اقشار مختلف خودآگاهی سیاسی‌-فرهنگی ایجاد می‌شد و تبدیل به یک هویت سیاسی می‌شد، امروز شاهد چنین وضعیتی نبودیم. مهم است که مردمان و نیروهای اجتماعی به درجاتی گوناگون، به درکی عمومی از آزادی و ثبات نائل آیند و فرهنگ آزادی در جامعه شکل بگیرد. ما ناگزیر از سیاست آزادی و فرهنگ آزادی هستیم. همیشه توطئه و طراحی هست؛ نمی‌توان سیاست آزادی را موکول به این کرد که توطئه نباشد. «مای» جمعی ایرانیان ناگزیر از شکل‌دهی تدریجی به فرهنگ آزادی خود هستیم. این، یک حرکت تاریخی، تدریجی و تمدنی‌ است که در درجه نخست وظیفه قدرتمندان، حاکمان، معماران و فعالان سیاسی است که عمیقا به آن بیندیشند و آن را ترویج کنند. به نظرم نخستین گام برای تمدن‌سازی اندیشیدن درباره آزادی و معماری فرایندهای اجتماعی برای آزادی است. همسالان من به‌خوبی می‌دانند که به‌ دلیل فقدان درک از آزادی در سال‌های 58-59 بر کشور چه گذشت. جوان‌ترها به یاد می‌آورند که چگونه از فضای ایجادشده در خرداد 76 به سوی افراط و تفریط رفتیم. به نظرم همه اینها به دلیل عدم درک آزادی بود و اینکه نتوانستیم بین آزادی و امنیت و بین آزادی و ثبات توازن برقرار کنیم. این، ممکن نخواهد بود مگر آنکه ایران و نظام سیاسی آن برای همه ایرانیان باشد و همه ایرانیان به آزادی و سازگاری با یکدیگر بیندیشند تا برای خود دلیلی بیابند که همدیگر را در زیر چتر فراخی از سیاست سهله و سمحه تحمل کنند. تأمل و تفکر درباره آزادی و سازگاری وظیفه همه نیروهای ملی است.

3- عدم شناخت اهمیت آزادی توسط صاحبان قدرت، مسئله را آنگاه بغرنج‌تر می‌کند که نوع سیاست‌های فرهنگی، اجتماعی، صنعتی، بهداشتی، منطقه‌ای و‌... محدودکننده باشد و کینه و بغض گروه‌های اجتماعی را افزایش دهد. مثال ساده آن این است که در تبلیغات ریاست‌جمهوری از بانوان کم‌حجاب استفاده می‌شود اما در امور دیگر آنها را مشارکت نمی‌دهند و در عمل از خود می‌رانند. 

این را گسترش بدهید به بقیه امور سیاسی، اجتماعی و اقتصادی. اگر همواره بانوان کم‌حجاب را در گفت‌وگوهای اجتماعی و در امور مختلف مشارکت دهید، این بغض و کینه به‌شدت کاسته می‌شود؛ اما آنگاه که بر طبل افراط خود بکوبید، کینه و دشمنی پدید می‌آورید. درست همان‌گونه که یک دکتر جوان در صداوسیما، به‌صورتی غریزی، از یک سرود ابزار «لشکرکشی» ساخت. این موضوع از حیث تربیت اجتماعی برای همگان و به‌ویژه کسانی که در قدرت‌ هستند، اهمیت وافری دارد. نمونه مهم‌تر آن است که شما خود حقوق‌های بالای 50 میلیون بگیرید ولی ماه‌ها برای افزایش اندک حقوق بازنشستگان چانه بزنید. این پیش از آنکه یک تفاوت دستمزد باشد، در اندرون آدمیان و به شکلی خودآگاه و ناخودآگاه «سرکوب اقتصادی» تلقی می‌شود و در زمان لازم به شکل اعتراض بروز می‌کند. همواره در سیاست‌ها تفاوت‌هایی در امتیازات فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی وجود دارد، مهم این است که سیاست‌ها به سرکوب تعبیر نشود؛ یعنی دقیقا همان که درباره آن سرود پدید آمد. به همین‌سان است دیگر تفاوت‌های «سیاستی» که می‌تواند سرکوب زبانی، نژادی و سیاسی تلقی بشود یا نشود؛ به درجات گوناگون و چه مستقیم و چه غیرمستقیم. مهم این است که سیاست‌گذاری اسباب سرکوب نشود؛ این یک نکته کلیدی در حکمرانی‌ است.

4- سیاست آزادی مستلزم آن است که همه ما خود را «مالک» ندانیم و به «حقوق» خود و دیگری بسنده کنیم. بیش از داشته‌هایمان، تعدادمان و ظرفیت‌مان مطالبه حق نکنیم. نه ایران و نه انقلاب اسلامی ملک هیچ‌کس نیست؛ درک این معنا مهم است. ریشه تشکیل گروه فشار در جوامع این است که از مفهوم «حقوق» گذر می‌کنیم و به مفهوم «مالکیت» نزدیک می‌شویم. این گروه فشار می‌تواند به شکل «میلیشیایی» باشد یا در قالب «لابیگری»های ملی و بین‌المللی. شفافیت (اینجا به معنی رسانه آزاد) می‌تواند یکی از ابزارهای مقابله با گروه‌های فشار باشد؛ چون همه چیز را همگان دانند و همه کار را همگان کنند. قدرت در جماعت است؛ جماعت را که آزاد بگذارید، قدرت تولید کرده‌اید.