|

تجربه‌خوانی از کره شمالی

چکیده: «سیاست خارجی و داخلی کره شمالی عملا در قفل پیوندهای استراتژیک با چین است. حضور چین در خلیج فارس یک نقطه عطف تاریخی در موازنه قدرت در قرن بیست‌ویکم است و مهم‌ترین پیامد آن در روابط ما با روسیه تجلی خواهد یافت. رقابت‌های جهانی می‌تواند سیاست داخلی و خارجی ایران را درگیر قفل استراتژیک روسیه و چین کند؛ باید مراقب باشیم».

چکیده: «سیاست خارجی و داخلی کره شمالی عملا در قفل پیوندهای استراتژیک با چین است. حضور چین در خلیج فارس یک نقطه عطف تاریخی در موازنه قدرت در قرن بیست‌ویکم است و مهم‌ترین پیامد آن در روابط ما با روسیه تجلی خواهد یافت. رقابت‌های جهانی می‌تواند سیاست داخلی و خارجی ایران را درگیر قفل استراتژیک روسیه و چین کند؛ باید مراقب باشیم».

می‌گویند سیاست خارجی ادامه سیاست داخلی است؛ اما همواره این‌گونه نیست. سیاست خارجی یک کشور هم می‌تواند تعیین‌کننده سیاست داخلی آن باشد و تکلیف نیروهای داخلی را معلوم کند. تاریخ کره شمالی در چند برهه حساس مدیون حمایت‌های اساسی چین بوده است؛ چین با حمایت از رژیم «کیم ایل سونگ» در جنگ کره (1953-1950) رابطه نزدیک «لب و دندان» میان این دو کشور را پایه‌گذاری کرد. این رابطه نزدیک برای کره شمالی به‌تدریج سبب قطع ارتباطش با جهان و عقب‌ماندگی و فقر گسترده در کشور شد. بنا به رقابت‌های استراتژیک این وضعیت «باید» ادامه پیدا کند تا کره شمالی همواره وابسته به چین بماند. هرگونه تغییر در نیروهای داخلی به ضرر این رابطه است؛ پس باید وضع به همین‌گونه باقی بماند. درواقع کره شمالی اسیر رقابت‌های استراتژیک جهانی شد و از سوی نیروهای حامی خویش به گروگان گرفته شد. همان‌گونه که سوریه وابسته به روسیه شد. مسئله فقط شخص «کیم ایل سونگ» یا «کیم جون اون» نیست که یک «قدرت اتمی گرسنه» ایجاد کرده است؛ بلکه این رقابت‌های استراتژیک است که «رژیم نظامی فقرمحور» را ایجاب می‌کند. در چنین شرایطی «گروگان همیشه باید فقیر و منزوی بماند» تا در هنگامه ضرورت تاریخی مستعد رفتار اتمی بی‌پروا بر ضد رقبای غربی باشد؛ این مسئله‌ای مهم است که باید درک شود. امروزه دیگر، قدرت اتمی «پیونگ یانگ» از ماهیت متضاد فرصت و تهدید برای چین برخوردار نیست؛ بلکه صرفا فرصت است. به روایت یک اندیشکده آمریکایی «چین تمایلی به حل مسئله کره شمالی ندارد؛ چرا‌که به «پیونگ‌یانگ» از دریچه رقابت با آمریکا نگاه می‌کند». رهبر کره شمالی نیز گفته است روابط میان کره شمالی و چین، با خون مُهر شده و بدون هیچ‌گونه تغییری در طول زمان و عوض‌شدن نسل‌ها، مستحکم‌تر خواهد شد.

چین نبض حیات اقتصادی کره شمالی را در دست دارد و تنها روزنه ارتباط این کشور با جهان است. تحریم‌های بین‌المللی نیز مزید بر علت شده و گیره‌های وابستگی به چین را تنگ‌تر کرده است؛ بنابراین عامل داخلی در پیدایش استبداد کره شمالی اهمیت کمتری دارد تا عامل خارجی. بنا به ملاحظات استراتژیک، چنین رژیمی ویژگی‌های منحصربه‌فردی باید داشته باشد؛ از‌جمله بی‌توجهی مطلق نسبت به افکار عمومی جهانیان، قطع کامل ارتباطات با جامعه بین‌الملل، حاکمیت نظامیان به‌مثابه محور اساسیِ وجه قدرت و اسارت استراتژیک. در موازنه جهانی، دو کشور هستند که با دو مدل متفاوت کارکردهایی یکسان دارند: مدل کره شمالی برای محور شرق و مدل اسرائیلی برای محور غربی. مدل محور غربی البته ویژگی‌های فقر و توسعه‌نیافتگی را ندارد؛ اما از نظر استعداد برای رفتارهای بی‌پروای نظامی همان کارکرد کره شمالی را دارد.

آموزه چنین شرایطی برای ما آن است که نسبت به اسارت استراتژیک و به گروگان رفتن خود هوشیار باشیم و بدانیم که این گروگان‌گیری چه اثرات مخربی برای سیاست داخلی و خارجی ما دارد. خوشبختانه ظرفیت مدنی و مذهبی جامعه ایرانی، تعهد نیروهای درون و برون‌حکومتی و نیز نیروهای نظامی شرافتمند از نقاط قوت ماست که می‌تواند ما را تا حدودی ایمن کند؛ اما به هر حال باید هوشیار باشیم و خود را به غفلت نزنیم. در رقابت‌های استراتژیک میان روسیه، چین و غرب ما هم ممکن است در معرض چنین مخاطراتی باشیم؛ ازاین‌رو باید مراقبت جدی در سیاست خارجی، سیاست نظامی و رقابت‌های منطقه‌ای داشته باشیم. مهم‌ترین آموزه ما از سرنوشت کره شمالی باید در ارتباطات نظامی ما با روسیه باشد؛ یعنی باید حزم و احتیاط و دوراندیشی در رقابت‌های استراتژیک را در پیش گیریم. همه ما ایرانیان موظفیم بر مبنای باورهای دینی یا انگیزه‌های ملی یا ندای وجدانی مراقبت کنیم که مبادا کشور به سرنوشت خسارت‌باری گرفتار شود. وضع بین‌المللی و داخلی ایران می‌تواند تحت مناسبات استراتژیک نظامی و در مثلث روابط چین، روسیه و ایران تعیین تکلیف شود. رقابت «روسیه-چین»، رقابت «غرب-روسیه» و رقابت «چین-غرب» معادلات پیچیده‌ای را پدید می‌آورند و بر همین اساس الزاماتی را بر اقمار خود یا بر جامعه بین‌المللی تحمیل می‌کنند. کره شمالی و سوریه دقیقا در میانه همین معرکه استراتژیک به گروگان گرفته شده‌اند و هیچ چشم‌انداز روشنی در استقلال خود ندارند. هرگونه نیروی سیاسی داخلی در کره شمالی از صفحه معادلات تعیین‌کننده خارج شده است و البته طبیعی و تحمیلی هم هست. آن‌گاه که در یک کشور نیروی تعیین‌کننده داخلی فقط نظامیان باشند، احتمال وابستگی سیاسی به خارج از کشور بیشتر می‌شود. حتی «اپوزیسیون» حکومت نیز به‌تدریج به خارج از آن کشور منتقل می‌شود. استعدادی که نظامیان در امور نظامی دارند، ضرورتا در شناخت عرصه بین‌الملل تسری نمی‌یابد و به لحاظ ساختاری عقیم است.

 چین نخستین حضور نظامی بین‌المللی خود را در خلیج فارس با توسعه همکاری‌های نظامی خود در منطقه و حمایت از ادعاهای امارات نشان داد. طبیعت هر قدرت بزرگ این است که برای حفاظت از منافع اقتصادی استراتژیک خود حضور نظامی را به رخ بکشد. حضور چین در خلیج فارس یک نقطه عطف تاریخی در موازنه قدرت در قرن بیست‌ویکم است و مهم‌ترین پیامد آن در روابط ما با روسیه تجلی خواهد یافت: در آینه آینده نگاهی به گذشته کره شمالی داشته باشیم.

پی‌نوشت:  سال‌ها پیش یکی از دانشجویان، که مسئولیتی هم داشت، از سفر به کره شمالی بازگشته بود. آن‌چنان شیفته نحوه اداره نظامی این کشور شده بود که شگفت‌انگیز می‌نمود. نمی‌دانم آن دانشجو اینک کجاست. امیدوارم ارتقای مقام نیافته باشد و افق بازتری از مناسبات جهانی را درک کرده باشد. چند سال پس از آن دانشجوی دیگری از خطر کره شمالی شدن ایران بیمناک و هراسان بود. در آن زمان به او قوت قلب می‌دادم که ایران جامعه مدنی و طبقه متوسط قدرتمندی دارد و بعید است که به چنین مهلکه‌ای بیفتد. اما به هر حال چنین نگرانی‌هایی همواره موضوعیت دارند.