|

اقتصاد دیجیتال در برنامه هفتم توسعه

موضوع اقتصاد دیجیتال در برنامه هفتم جزء موضوعات کلیدی انتخاب شده است. حال که این انتخاب میمون انجام شده، ذکر چند نکته برای تحقق این موضوع بسیار مهم است. نخست اینکه باید بدانیم به‌طور دقیق اقتصاد دیجیتال به چه مفهوم است و حدود و ثغور آن کجاست؟

موضوع اقتصاد دیجیتال در برنامه هفتم جزء موضوعات کلیدی انتخاب شده است. حال که این انتخاب میمون انجام شده، ذکر چند نکته برای تحقق این موضوع بسیار مهم است. نخست اینکه باید بدانیم به‌طور دقیق اقتصاد دیجیتال به چه مفهوم است و حدود و ثغور آن کجاست؟ در صورت روشن‌شدن این موضوع تکلیف نخست روشن می‌شود و مفاهمه حول آن شکل می‌گیرد و بعد می‌رویم سراغ هدف‌های قابل دسترسی در این حوزه در برنامه توسعه هفتم و سپس باید دید با چه روش‌هایی می‌شود این اهداف را احصا‌ کرد. در این نوشتار سعی بر آن است موضوع سؤال اول کمی تبیین شود و گریزی هم به سؤالات بعدی زد. اقتصاد دیجیتال تقریبا مفهومی است که از سال 1995 در ادبیات اقتصادی دنیا مطرح شده است‌ اما اجماع روی مفهوم و ابعاد آن تا سال 2017 شکل نگرفته است. تا اینکه برخی نهادهای بین‌المللی مثل کشورهای گروه جی‌20، انکتاد، کشورهای عضو OECD و همچنین بسیاری از کشورها تعریف عملیاتی برای اقتصاد دیجیتالی را که در سال 2017 توسط باخت و هیکس ارائه شده بود، پذیرفتند و تقریبا اجماعی نسبی در مورد مفهوم این پدیده شکل گرفت و برخی نهادها نیز با اضافه‌کردن مواردی به تعریف باخت و هیکس آن را به مفهوم «جامعه دیجیتال» گسترش دادند. طبق این تعریف مورد پذیرش، اقتصاد دیجیتال دارای سه لایه است که شامل لایه اصلی، محدود و وسیع است. لایه اصلی آن به نام «هسته یا بخش دیجیتال» شناخته می‌شود و مربوط به صنعت سخت‌افزار، صنعت نرم‌افزار، ارتباطات و خدمات اطلاعات است. لایه محدود آن اشاره به اقتصاد پلتفرمی یا سکویی و خدمات دیجیتالی دارد و به مفهوم الگوهای کسب‌وکار جدیدی است که با ابزار دیجیتال ارائه می‌شوند، یعنی از فناوری دیجیتال برای تغییر الگوی کسب‌وکار استفاده می‌شود. لایه وسیع آن گسترش فناوری دیجیتال به همه بخش‌های اقتصادی جوامع است و شامل تجارت الکترونیکی، کسب‌وکار الکترونیکی، اقتصاد الگوریتمی، صنعت 4.0 و کشاورزی دقیق است. در این لایه، برای بیشتر محصول‌های اقتصادی فعالیت‌ها، سهمی از ارزش‌افزوده‌شان ناشی از کاربرد فناوری دیجیتال در آنها بدون تغییر الگوی کسب‌وکارشان ارائه می‌شود. اقتصاد اشتراکی و اقتصاد گیگ وجه مشترک لایه دوم و سوم اقتصاد دیجیتال است. OECD، لایه جامعه دیجیتال را به این سه لایه به عنوان لایه چهارم اضافه کرده است. پس وقتی از اقتصاد دیجیتال صحبت می‌شود شامل همه مؤلفه‌های یادشده است و حتما باید این موضوع در سیاست‌گذاری و تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری مورد مداقه قرار گیرد. حال که تا حدودی یک مفهوم نسبی مورد پذیرش جهانی با حدود و ثغور آن معرفی شد، باید دید چگونه می‌شود برای این پدیده برنامه‌ریزی کرد. اهمیت موضوع برنامه‌ریزی در این زمینه را با دو جمله قصار از کاپلان و نورتون (1992) و لرد کلوین گوشزد می‌کنیم. کاپلان و نورتون مطرح می‌کنند «آنچه شما اندازه می‌گیرید همان است که می‌توانید به دست آورید». همچنین لرد کلوین مطرح می‌کند که «وقتی می‌توانید آنچه را که می‌گویید اندازه‌گیری کنید و آن را به اعداد بیان کنید، چیزی 

در مورد آن می‌دانید، وقتی نمی‌توانید آن را به اعداد بیان کنید، دانش شما از آن از نوع ناچیز و نامطلوب است». بنابراین وقتی موضوعی مثل اقتصاد دیجیتال، در برنامه هفتم توسعه کلیدی تلقی می‌شود، باید بعد از تبیین مفهوم آن، نظام آمار و اطلاعات کشور بتواند آن را با ارقام و اعداد بیان و اندازه‌گیری کند. نظام‌های آماری در کشورهای مختلف گسترده‌اند و بازتابی از ثروت، فرهنگ، چارچوب‌های حقوقی و سیاسی هر کشور در کنار ظرفیت آمارگیری آن هستند. قابل درک است که سطح ظرفیت آماری از نظر رعایت استانداردها و روش‌های توصیه‌شده بین‌المللی، نظام‌های جمع‌آوری داده و در دسترس بودن شاخص‌های کلیدی اجتماعی و اقتصادی در کشورمان برای احصای این مهم بسیار اساسی است. در این باره در ایران با دو چالش ‌‌یا شکاف مهم برای اندازه‌گیری اقتصاد دیجیتال مواجهیم. این دو نوع شکاف عبارت‌اند از: یکی شکاف روش‌شناختی و دیگری شکاف موجودیت. شکاف‌ روش‌شناختی مربوط به این است که شاخص‌های نظام آمار و اطلاعات موجود چه چیزی را اندازه‌گیری می‌کنند و چگونه می‌توانند اقتصاد دیجیتال را به دست آورند، یا اینکه تا چه اندازه این کار را درست و دقیق انجام می‌دهند. وزارت فناوری ارتباطات و اطلاعات با همکاری مرکز آمار ایران به شکل موردی چند سالی است با حمایت مالی و معنوی خود اقدام به محاسبه لایه اول اقتصاد دیجیتال می‌کنند ولی هنوز این روش هم از بعد روش‌شناسی و هم از بعد سطح پوشش لایه‌ها و متغیرها، ناقص است و نیاز به تکمیل دارد. شکاف‌ موجودیت با اجرای مؤثر طرح‌های آماری و دستورالعمل‌ها و شرایط بومی اقتصاد، ارتباط تنگاتنگی دارد. در کل سنجش اقتصاد دیجیتال نیازمند داده‌ها و اطلاعات باکیفیت و پیاده‌سازی روش‌های معتبر و استاندارد است. اندازه‌گیری دقیق و بهنگام اقتصاد دیجیتال، حداقل به سه دلیل غیر از کلیدی تلقی‌شدن در برنامه هفتم توسعه، ضروری و مورد نیاز است. نخست، توسعه و رشد اقتصاد دیجیتال در دنیا برگشت‌ناپذیر است، چراکه تقاضا و استفاده سازمان‌‌ها، افراد و دولت‌ها در سراسر جهان از فناوری دیجیتال در حال افزایش است.

  دوم، تجارب کشورهایی که شروع به جمع‌‌آوری و تنظیم نظام آمار و اطلاعات اقتصاد دیجیتال خود کرده‌اند، نشان می‌دهد که زمان زیادی نیاز دارد تا یک استراتژی ملی خوب برای اندازه‌گیری اقتصاد دیجیتال و ادغام این آمار و اطلاعات و سرریزهای آن در استراتژی‌‌های ملی برای توسعه آمار به‌وجود بیاید. باید توجه شود که در اقتصاد دیجیتال نیاز به بازسازی حساب‌های اقتصادی و مدل‌های رسمی اقتصادی که برای اطلاع‌رسانی سیاست اقتصادی به کار گرفته می‌شوند، وجود دارد تا توان تأثیر داده‌پردازی بر معیارهای خروجی اقتصادی و عوامل تولید را به‌دست آورد. سوم، علت اقدام برای سنجش اقتصاد دیجیتال از یک منظر مهم دیگر، تأثیرات و پیامدهایی است که بر اقتصاد و حوزه‌های نهادی و متغیرهای اقتصادی می‌گذارد. برای پاسخ به این دلایل مهم، نظام‌های اطلاعات آماری حساب‌های ملی ایران برای اندازه‌گیری اقتصاد دیجیتال نیاز به انطباق و در بعضی موارد نیاز به گسترش بیشتر دارد. حال در صورت مفاهمه روی مفهوم اقتصاد دیجیتال و نوسازی نظام آمار اطلاعات کشور مطابق استانداردها و روش‌ها، موضوع سیاست‌گذاری و تنظیم‌گری در این حوزه به شکل دقیق مطرح می‌شود. براساس تجربه کشورها در پیشبرد دیجیتالی‌شدن، مشکلات و چالش‌ها می‌تواند شامل ندانستن اینکه چه کسی باید چنین طرح‌هایی را سازماندهی و اجرا کند، منابع حمایتی ناکافی است، مشارکت ناکافی اجتماعی وجود دارد، مکانیسم‌های غیرقابل انعطاف برای تغییر و فقدان استانداردهای یکپارچه وجود دارد، مطرح می‌شود. با استقبال از توسعه اقتصاد دیجیتالی، دولت پتانسیل بهبود نظام تدبیر، ایجاد محیطی مساعد برای توسعه و تنظیم‌گری به‌طور انعطاف‌پذیر و مؤثر را برای خود فراهم می‌کند. با توجه به تجربه در ایران، پیشنهاد می‌شود که دولت‌ قبل از راه‌اندازی بسته‌ای از ابتکارات دیجیتالی در برنامه هفتم توسعه، ترویج چگونگی و الزامات تحقق اقتصاد دیجیتال را در اولویت قرار دهد. برای این منظور باید بداند طرز تفکر دولت و حاکمیت برای افزایش قابلیت‌های خود از طریق فناوری دیجیتال، مسئولیت آن را به عنوان یک دست‌اندرکار دیجیتالی‌شدن تعیین می‌کند. بنابراین اینکه دولت چگونه در این حوزه مداخله کند بسیار مهم است و میدان عمل را برای بخش خصوصی با تعیین نحوه مداخله خود روشن و مبرهن می‌کند و قاعده و زمین بازی روشن می‌شود. بنابراین لازم است مشخص کند که دولت به‌عنوان کدام‌یک از موارد خود تمرین‌کننده (خودساز)، محرک یا تنظیم‌گر می‌خواهد در اقتصاد دیجیتالی بازی کند. در صورت ورود هم‌زمان در هر سه حوزه، زمین و قاعده بازی را برای بخش خصوصی دقیق و روشن مشخص کند. اینکه چگونه دولت ایجاد یک محیط مساعد برای توسعه اقتصاد دیجیتال را دنبال می‌کند، وضعیت آن را به عنوان یک محرک برای اکوسیستم دیجیتال تعیین می‌کند و مسئولیت‌هایی که دولت در هدایت و نظارت بر توسعه اقتصاد دیجیتال بر عهده می‌گیرد، نقش آن را به عنوان تنظیم‌کننده توسعه اقتصاد دیجیتال تعیین می‌کند. دولت‌ باید سیاست‌های روشن مانند ایجاد سازماندهی مشخص در این حوزه را که برای بخش خصوصی کاملا تعریف شده است، ارائه دهد تا بخش خصوصی تکلیف خود را دقیق بداند. درباره سرمایه‌گذاری، الگوهای مختلف و متنوع سرمایه‌گذاری، زمینه‌های مداخله، چرایی مداخله، زمان مداخله و چگونگی مداخله را مشخص کند. همچنین باید در حوزه دسترسی آزاد به داده‌ها و ایجاد اکوسیستم‌های دیجیتالی، تنطیم استانداردها و قوانین فراگیر رقابت و تجارت، ارزیابی و پایش فعالیت‌های این حوزه را تعیین کند و به‌طور کلی برای سؤالات زیر پاسخ روشن و قانع‌کننده داشته باشد تا قاعده و زمین بازی برای بخش خصوصی و مردم روشن باشد و «جمهوری‌باورها» در این زمینه شکل بگیرد.

 اقتصاد دیجیتال و اشکال جدید سازمان‌ها و الگوهای کسب‌وکار مبتنی بر اقتصاد دیجیتال چگونه سازمان‌ها/ دستگاه‌ها/ بنگاه‌ها و افراد کشور را تغییر می‌دهد؟

 اقتصاد دیجیتال چگونه بازارهای جدیدی در کشور ایجاد می‌کند؟ آیا هوش مصنوعی و الگوهای مبتنی بر تصمیم‌گیری داده (DDD) کارایی بازار و بهره‌وری اقتصاد ایران را افزایش خواهند داد؟

 هوش مصنوعی و کلان‌داده‌ها چگونه تصمیم‌گیری را برای سازمان‌ها/ بنگاه‌ها/ افراد و دولت تغییر می‌دهند؟ چه مسائل اخلاقی و قانونی‌ای با استفاده از هوش مصنوعی و DDD در بازارها و سازمان‌ها اعم از دولتی و خصوصی مرتبط است؟

 فناوری دیجیتالی و شکاف دیجیتال جدید چگونه بر نابرابری از همه نوع آن تأثیر می‌گذارد؟ چه نهادی باید سطوح بهینه تعاملات اجتماعی را تعیین کند؟ مقررات دولتی مانع توسعه دیجیتالی‌شدن اقتصاد چه هستند؟ نقش و کیفیت تعاملات ژئوپلیتیک منطقه‌ای و جهانی در پیشبرد این حوزه چه هستند و چگونه گسترش می‌یابند؟

 چه قوانین و اصولی باید درمورد مالکیت داده‌ها و حریم خصوصی در کشور ایجاد شود؟ سیاست‌گذار و کارگزار (قوای سه‌گانه و ارکان حاکمیت) چگونه باید به‌طور تجربی حریم خصوصی داده‌ها را در نظر بگیرند؟ با جمع‌آوری داده‌های بیشتر توسط دستگاه‌های مختلف مانند اینترنت اشیا، قانون و مقررات مالکیت داده‌ها باید چگونه تنظیم شود؟

 فناوری دیجیتالی چگونه قطبی‌سازی سایبری و اتاق‌های پژواک را ایجاد کرده یا کاهش می‌دهد؟ «نقاط کانونی» جامعه در موضوع «فیلترینگ» برای شکل‌گیری «جمهوری‌باورها» در زمینه توسعه اقتصاد دیجیتال ایران چیست؟ چه راه‌حل‌هایی برای بهبود آن متصور است؟

 چگونه باید اقتصاد دیجیتال را بسنجیم؟ حسابداری درآمد ملی چگونه باید تراکنش‌های غیرپولی کالاها و خدمات دیجیتال را اندازه‌گیری کند؟ چگونه می‌توانیم ارزش «سرمایه‌های ناملموس یا نامشهود» را به‌درستی اندازه‌گیری کنیم؟

 چگونه می‌توانیم نظام آموزشی/ پژوهشی کشور را در قالب اقتصاد دیجیتال مفهوم‌سازی کنیم؟ نقش هریک از نهادهای متولی پرورش و نگهداری استخر استعدادها در اقتصاد چیست؟