گذار تمدنی و فرصت تاریخی ملتها
در واپسین روزهای اولین سال از قرن پانزدهم هجری خورشیدی برای من پرسشی گریبانگیر و برای همه ایرانیان قابل بازپرسی و بازگویی است که در این گذار تمدنی جدید جهان کجا ایستادهایم و نسبتمان با تحولات تمدنی و توسعهای جهانی چیست. در یک سال گذشته چه گامی در این مسیر برداشتهایم؟
در واپسین روزهای اولین سال از قرن پانزدهم هجری خورشیدی برای من پرسشی گریبانگیر و برای همه ایرانیان قابل بازپرسی و بازگویی است که در این گذار تمدنی جدید جهان کجا ایستادهایم و نسبتمان با تحولات تمدنی و توسعهای جهانی چیست. در یک سال گذشته چه گامی در این مسیر برداشتهایم؟ مدتهاست که گفتمان مسلط اندیشمندان ایرانی با مفاهیمی مانند «افول، زوال، گسیختگی و...» گره خورده است؛ بلکه بر این مفاهیم معنادار اما تلخ بنا شده است. دیرزمانی است که گفتوگوها و نوشتهها درباره روندهای کاهنده سرمایه اجتماعی و اعتماد، مهاجرت گروههای خلاق و نوآور و متخصصان و فرار سرمایهها، روند کاهشی انباشت سرمایه مالی و فیزیکی، تخریب محیط زیست و زوال منابع آب، شفافیت و سلامت اقتصادی، کیفیت حکمرانی، محیط عمومی کسبوکار، رقابتپذیری اقتصادی و... نگرانی کسی را برنمیانگیزد و به روایتهای تکراری شبکههای اجتماعی و محافل کارشناسی تبدیل شده است. به نمودارهای رشد فزاینده فقر و بروز جلوههای فقر خشن، مهاجرتهای درونسرزمینی و کاهش درآمد سرانه همراه با افزایش نابرابری عادت کردهایم. به گزارشهای دولت درباره افزایش فصلی چند دهم درصدی در ارزش افزوده یک بخش یا افزایش موضعی تولید یک محصول یا حتی یک بنگاه اقتصادی دل خوش میکنیم یا امیدواریمان به کاهش تورم یا کاهشی کوچک در نرخ ارز محدود شده است؛ اما این سرگرمیهای روزمره و آن نگرانیهای تکراری و دلخوشیهای کوچک و موضعیشده مجال نمیدهد از خود بپرسیم در پایان قرنی که گذشت، از کجا به کجا رسیدهایم، اکنون در کجا ایستادهایم و در پایان قرنی که آغاز کردهایم، در کدام پله از نردبان توسعه جهانی خواهیم ایستاد؟ توسعه را با کوتاهترین و رساترین تعریف میتوان گذار تمدنی نامید. در هریک از انقلابهای فناوری گذشته این گذار تمدنی با تغییراتی بنیادین در سازمان و نظام تولید، ساختار و روابط اجتماعی، تولید سرانه و بهرهوری و به دنبال آن سطح رفاه اجتماعی و جابهجایی قدرتهای جهانی بهروشنی دیده میشود. در هر عبور تمدنی گویی از جهانی به جهانی دیگر پا گذاشته؛ اما برخی در همان جهانهای پیشین بازماندهاند؛ بلکه به حاشیه بیاهمیتی رانده شدهاند. در انقلاب صنعتی قرن هجدهم برخی از مدعیان قدرتمند سیاسی و اقتصادی قرون پیش از آن مانند اسپانیا و پرتغال که قدرتهای استعماری زمان خود بودند، از رقابت بازماندند و دستکم 200 سال طول کشید تا بخشی از این شکاف تاریخی را جبران کنند. ایران قبایلی عصر صفوی که سهمی در تولید و تجارت جاده ابریشم داشت، با وجود برخی جلوههای فیزیکی تمدن مانند شاهکارهای معماری از همین عبور تمدنی در جا ماند تا جایی که در اوج توهم قدرت، تخت و تاج را به لشکر پابرهنه افغان واگذار کرد و نتایج این بازماندگی از رقابت در جنگهای ایران و روس و تحقیر ملی ایرانیان در دو قرن پیاپی خود را به طور کامل نشان داد. با چشمپوشی بر برخی نمونههای آفریقایی و آسیایی که به جهان چهارم سقوط کردهاند، توسعه اما روندی انباشتی دارد نه خطی؛ به این معنا که هرچه پیشتر آمدهایم با وجود تلاش و تکاپوها در اردوگاه جاماندگان از توسعه، شکاف میان آنها با توسعهیافتهها بیشتر و بیشتر شده است. با تمثیل داگلاس نورث، اگر تمدن بشری از پنج میلیون سال پیش تاکنون را معادل 24 ساعت قرار دهیم، عمده تحولات تمدنی بشر در سه یا چهار دقیقه آخر (از 10 هزار سال پیش تاکنون) رخ داده است و باز اگر این دوره جدید تمدنی از انقلاب کشاورزی تاکنون را معادل یک شبانهروز قرار دهیم، عمده تحولات در نیم ساعت آخر یعنی از زمان انقلاب صنعتی تاکنون رخ داده است. با همین سیاق اگر دوران انقلاب صنعتی تاکنون را با 24 ساعت برابر نهیم، باز همه تحولات بزرگ دنیای بشری در دو ساعت آخر یعنی از 1990 به این سو رخ داده است. مراد آنکه دنیا نایستاده تا ما به آن برسیم. دنیا راه خود را میرود و بنای ایستادن هم ندارد و این راهپیمایی لحظه به لحظه شتاب بیشتری میگیرد.
عبور تمدنی جدید نه بر پایه شمارگان جمعیت و نه ماشین و ابزار سخت و نه لشکریان پرشمار است، بلکه بر پایه قدرت نرم برآمده از فناوریهای زیستی، دانش ژنتیک و خلاقیت و نوآوری در بستر شبکههای ارتباطی جهانیشده شکل گرفته است. هزاران میلیارد دلار سرمایهگذاری با هزاران طرح خلاقانه برای تحول در زندگی بشری بر پایه هوش مصنوعی، بلاکچین، فناوریهای مالی نوین و... شکل گرفته یا در حال شکلگیری است که همه بر پایه فناوریهای ارتباطی و اطلاعاتی بنا شده و آنچه قدرت رقابتپذیری و سهم امروز و فردای ملتها در این دنیای دگرگونشده را تعیین میکند، مدارا، پذیرش و تحمل اجتماعی بالاتر و حکمرانی اندیشیده با تمرکز بر توسعه بسترهای فناورانه و نظارت و تنظیمگری توسعهگراست. اینک در پایان اولین سال از قرن جدید و در گرماگرم این عبور تمدنی بزرگ برای محکزدن اینکه در چه مسیری و با کدام توش و توان حرکت میکنیم و کدام منزل را هدف گرفتهایم، چند پرسش مهم به طور نمونه شایان طرح است:
- سرنوشت اولین برنامه چشمانداز 20ساله ایران 1404 که اولین برنامه بلندمدت تاریخ ایران بود و چشماندازی دلنواز در رتبه اول قدرت اقتصادی، علمی و فناوری منطقه برای ایرانیان ترسیم کرده بود، چه شد؟
- روند تحول شاخصهای توسعهساز و فراهمکننده زمینههای عبور تمدنی مانند کیفیت حکمرانی، رقابتپذیری اقتصادی، نوآوری جهانی، حقوق مالکیت و... برای ایران و کشورهای همافق چشمانداز 1404 چه تغییری یافته است؟
- در پنج دهه اخیر سهممان از تولید ناخالص داخلی جهانی، تجارت جهانی، صادرات فراوردههای با فناوری بالا، نرخ رشد درآمد سرانه و شاخصهای نابرابری و جایگاهمان در رتبهبندی قدرتهای اقتصاد جهانی چه تغییری یافته است؟
- در نیمقرن اخیر چه سهمی از جذب سرمایهگذاری مستقیم خارجی، تشکیل سرمایه ثابت ناخالص، بهرهوری، ارتقای فناوری و نوسازی صنعتی در مقایسه با کشورهای رقیب و همسایگان داشتهایم؟
- در دو دهه اخیر سهممان در جذب و پذیرش (یا فرار و خروج) سرمایه خلاق جهانی و صاحبان تخصص و دانش چه بوده است؟
- در 20 سال گذاشته سهممان از جذب طرحهای سرمایهگذاری جسورانه، ثبت پتنتها و طرحهای نوآورانه جهانی و ملی و فناوریهای مالی نوین در مقایسه با همسایگان و کشورهای همافق چه بوده است؟
- و بالاخره اینکه مهمترین مسابقات شورآفرین ملی، فستیوالها و کارناوالهای بزرگی که نشاندهنده اراده ملی برای ایجاد و شورانگیزی در «نظام انگیزشی ایرانیان» و برکشیدن برترینها و شایستهترینها برگزار کردهایم، چه بوده است؟ «فاعتبروا یا اولی الابصار».