فلسطین، از جنگ جهانی اول تا جنگ غزه
از سال 1917 تا 1948 میلادی منطقهای در خاورمیانه که فلسطین نامیده میشد، تحت کنترل بریتانیا بود. این فصل از تاریخ، تأثیرات شگرفی بر اعراب و یهودیان داشته است. قرنها منطقه تحت سلطه امپراتوری عثمانی بود.
هاشم اورعی . استاد دانشگاه صنعتی شریف
از سال 1917 تا 1948 میلادی منطقهای در خاورمیانه که فلسطین نامیده میشد، تحت کنترل بریتانیا بود. این فصل از تاریخ، تأثیرات شگرفی بر اعراب و یهودیان داشته است. قرنها منطقه تحت سلطه امپراتوری عثمانی بود. با شروع جنگ جهانی اول در سال 1914 ترکهای عثمانی با آلمان همپیمان شده و در مقابل بریتانیا و متحدانش قرار گرفتند. از نظر بریتانیا فلسطین و کل خاورمیانه به دو دلیل برای این کشور از اهمیت استراتژیک درخورتوجهی برخوردار بود، یکی نفت و دیگری کانال سوئز که از آن طریق مسیر دریایی به هندوستان قابل کنترل بود. بریتانیا تصمیم گرفت منطقه را از چنگ عثمانی خارج کرده و تحت سلطه خود درآورد. در سال 1917 ژنرال آلن بی و سربازانش جنوب فلسطین را اشغال کردند و در سال بعد فلسطین به طور کامل به تصرف ارتش بریتانیا درآمد. با پایانیافتن جنگ، در نوامبر 1918، بریتانیا و فرانسه در بیانیهای مشترک اعلام کردند مردمی که از سلطه عثمانی رها شدهاند، خواهند توانست سرنوشت خود را تعیین کنند. برای مدتی کوتاه به نظر میرسید مردم منطقه به آزادی دست یافتهاند؛ ولی واقعیت دیگری پشت پرده بود. قبل از پایان جنگ، بریتانیا و همپیمانانش برای کنترل منطقه پس از شکست عثمانی در حال برنامهریزی بودند. در اکتبر 1915 لرد هنری مک ماهون، نماینده دولت بریتانیا در مصر به شریف حسین، حاکم مکه قول داد که چنانچه اعراب در مخالفت با سلطان عثمانی به پا خیزند، پس از پیروزی بریتانیا اجازه خواهد داد دولت مستقل خود را تشکیل دهند. به امید دستیابی به استقلال، شریف حسین با کمک سرهنگ لارنس علیه ترکهای عثمانی قیام کرد و بریتانیا و همپیمانانش موفق شدند با شکست امپراتوری عثمانی منطقه خاورمیانه را تحت سلطه خود درآورند. جالب اینجاست که هنوز مناقشه بر سر محتوای نامه لرد مک ماهون به شریف حسین ادامه دارد. آیا او فلسطین را هم در زمره مناطقی که پس از جنگ قرار بود دولتهای مستقل عربی تشکیل دهند، قرار داده بود یا نه؟ رهبران محلی عرب همه بر این عقیده بودند که طبق تعهد نماینده بریتانیا، فلسطین باید پس از جنگ بهعنوان کشوری عربی اعلام موجودیت کند؛ اما دولت بریتانیا نظر دیگری داشت و ادعا کرد که فلسطین شامل این تعهد نمیشود. در سال 1916، توافق محرمانهای بین بریتانیا و فرانسه به امضا رسید که بر مبنای آن پس از جنگ، سوریه و لبنان امروز تحت قیمومیت فرانسه و عراق و اردن تحت سلطه بریتانیا قرار خواهد گرفت. پیشنهاد شد که فلسطین تحت نظارت بینالمللی اداره شود. یک سال بعد یعنی در نوامبر 1917، وزیر امور خارجه بریتانیا، آرتر بالفور، در نامهای به لرد راتس چایلد، یکی از رهبران یهودی، نوشت که دولت سلطنتی بریتانیا از اسکان یهودیان در سرزمین فلسطین حمایت میکند، مشروط بر اینکه حقوق اجتماعی و مذهبی غیریهودیان این منطقه رعایت شود. بالفور بر این عقیده بود که یهودیان باید به سرزمین مقدس خود بازگردند و لوید جورج، نخستوزیر بریتانیا، آرزوی افزودن اسرائیل بر روی نقشه جهان در سر داشت؛ ولی دلایل استراتژیک مهمی برای بیانیه بالفور وجود داشت. در این نقطه حساس در تاریخ اروپا، کابینه جنگ در بریتانیا امیدوار بود که با تأسیس کشور جدید اسرائیل، حمایت یهودیان را از آن خود کند؛ ولی دولت بریتانیا مردم فلسطین را که 90 درصد آنها عرب بودند در جریان قرار نداد. با وجود اینکه در چند قرن فرهنگ، زبان و اکثریت مردم فلسطین عرب بودند، بالفور در سال 1919 نوشت: «ما قصد نداریم هیچ مشورتی با ساکنان فعلی فلسطین داشته باشیم». او معتقد بود اهمیت ایجاد دولت صهیونیستی بیشتر از خواست مردم فلسطین است. با پایان جنگ جهانی اول، مسئله اصلی این بود که چگونه میتوان به تعهدات متعدد و متناقض دادهشده جامه عمل پوشاند. رهبران غربی برای مذاکرات صلح در پاریس گرد آمدند و شریف حسین، پسر خود فیصل را به پاریس فرستاد تا اطمینان حاصل کند که بریتانیا قول خود را مبنی بر تشکیل دولتهای مستقل عرب فراموش نکرده است؛ ولی نهاد تازهتأسیس جامعه ملل کنترل فلسطین را به بریتانیا واگذار کرده و دولت بریتانیا را موظف به اجرای بیانیه بالفور مبنی بر تشکیل دولت ملی برای یهودیان کرد. همزمان اردن بهعنوان امارتی مستقل زیر نظر عبدالله پسر حسین و حاکمیت عراق به برادر او فیصل واگذار شد. این پاداش شریف حسین برای حمایت او در جنگ بریتانیا و متحدانش با امپراتوری عثمانی بود؛ ولی سوریه و فلسطین را شامل نشد. فلسطینیان در اعتراض به بیانیه بالفور دست به تظاهرات زده و خواستار اجرای تعهد بریتانیا و فرانسه در سال 1918 مبنی بر تشکیل کشور مستقل فلسطین شدند. بریتانیا حالا مجبور شده بود با عواقب دادن تعهدات متناقض روبهرو شود. یهودیان و اعراب هر دو اعتقاد داشتند که بریتانیا سرزمین فلسطین را به آنها واگذار کرده است. همزمان با گسترش نفوذ صهیونیستها و تلاش برای رسیدن به اهداف خود اعراب به این نتیجه رسیدند که گول خوردهاند و در سال 1920 دست به تظاهرات خشونتآمیز زدند. پس از چند سال آرامش، در سال 1929 دوباره اختلاف بین اعراب و یهودیها به خشونت گرایید و 133 یهودی و 116 عرب به قتل رسیدند. در نهایت ارتش بریتانیا موفق شد آرامش نسبی را به فلسطین برگرداند. در این دوران صهیونیستها به فعالیتهای خود مبنی بر اجرای بیانیه بالفور از طریق تشکیل پارلمان و نهادهای دولتی ادامه دادند و اکثریت عرب از نظر اقتصادی و سیاسی از قافله جا ماندند.
پیششرط مشارکت اعراب در فرایند سیاسی عملا قبول بیانیه بالفور بود؛ ولی اعراب فلسطین به آن تن ندادند؛ چون بیم آن داشتند که به رسمیت شناختن فلسطین بهعنوان موطن یهودیان در نهایت به شکلگیری کشور یهود بینجامد. دراینمیان بریتانیا نگران بود که اکثریت اعراب فلسطین با مهاجرت یهودیان به این منطقه به مخالفت برخیزند؛ بنابراین با وجود اجرای یک بخش از بیانیه بالفور مبنی بر تشکیل دولت اسرائیل، بخش دیگر آن یعنی حفظ حقوق اعراب را نادیده گرفت. در دهه 30 میلادی با افزایش فشار بر یهودیان در آلمان نازی، مهاجرت آنان به فلسطین افزایش یافت و اعراب به این واقعیت پی بردند که در حال از دست دادن کشور خود هستند. در می1936، فلسطینیان دوباره به مبارزه خشونتآمیز علیه یهودیان و نظامیان بریتانیایی برخاستند. ارتش بریتانیا به کمک شبهنظامیان صهیونیست با قساوت تمام به مقابله پرداخته و در نهایت موفق شد در سال 1939 اوضاع را تحت کنترل خود درآورد. در سال 1937 بریتانیا پیشنهاد تفکیک دو بخش مستقل برای اعراب و صهیونیستها را مطرح کرد؛ اما امین الحسینی، مفتی اعظم اورشلیم، بهشدت با واگذاری هر بخشی از فلسطین به یهودیان مخالفت کرد. در پی موفقیتنداشتن طرح جداسازی، در سال 1939 بریتانیا پیشنهاد داد که در مدت 10 سال فلسطین بهعنوان کشور واحد به صورت مشترک از طرف اعراب و یهودیان اداره شده و محدودیتهایی درباره تعداد مهاجران یهودی و نیز زمینهای قابل واگذاری به آنان اعمال شود. این اولین بار بود که پیشنهادی شامل حق اعراب در کنترل مهاجرت یهودیان به فلسطین مطرح میشد. دلیل موافقت دولت چمبرلن با این پیشنهاد نگرانی او از آغاز جنگ در اروپا بود. با توجه به شرایط یهودیان در آلمان نازی لندن از حمایت یهودیان جهان اطمینان داشت و در پی آن بود که از حمایت اعراب نیز اطمینان حاصل کند. آرای عمومی در میان یهودیان بهشدت با این پیشنهاد مخالفت کرده و آن را عهدشکنی بریتانیا اعلام کرد؛ ولی با وجود این مخالفت در طول جنگ جهانی دوم بریتانیا محدودیت تعداد مهاجران یهودی به فلسطین را اعمال کرد. بهاینترتیب شبهنظامیان صهیونیست به مبارزه با بریتانیا برخاسته و تلفات زیادی به آنها تحمیل کردند. در فوریه 1947، ارنست بوین، وزیر امور خارجه بریتانیا، اعلام کرد که این کشور قصد دارد مسئله فلسطین را به سازمان ملل واگذار کند. راهحل سازمان ملل برای مسئله فلسطین تشکیل دو کشور مستقل بود؛ اما این پیشنهاد دوباره با مخالفت اعراب مواجه شد. با خروج نظامیان بریتانیا در سال 1948، اعراب و صهیونیستها در شرایط جنگ اعلامنشده علیه یکدیگر قرار گرفتند. در 14 می1948 اسرائیل بهعنوان کشوری یهودی اعلام موجودیت کرد و بلافاصله از طرف دولت ایالات متحده به رسمیت شناخته شد. بیش از 60 درصد اعراب فلسطین مجبور به مهاجرت یا اخراج شدند.
با وجود پایان حضور بریتانیا در فلسطین در سال 1948 میلادی، به گواه تاریخ، روباه پیر بیش از یک قرن با هدف جلب حمایت اعراب منطقه از یک سو و یهودیان سراسر جهان از سوی دیگر در غلبه بر امپراتوری عثمانی به هر دو طرف قول حمایت از تشکیل دولت مستقل داد و بذر نفاق را در منطقه پاشید. اینک پس از گذشت بیش از یک قرن این مناقشه ادامه داشته و هرازگاهی فاجعهای تمامعیار میآفریند.