|

ایران و دانشگاه

همه‌ساله روز 16 آذر فرصتی است که مقامات سیاسی کشور در اجتماعات دانشجویی و در مقابل رسانه‌ها سخنانی شیرین راجع به دانشگاه و دانشجو و ارج و قرب آنان به زبان بیاورند و نیز فرصتی برای برخی دانشجویان فراهم می‌شود که با وجود برخی محدودیت‌ها از مسائل دانشگاه‌ها و کشور سخنی بر زبان جاری کنند اما پس از مراسم و سخنان شیرین یا تلخ هیچ‌چیز تغییر پیدا نمی‌کند، زیرا نه دانشجویان فرصت و امکان و جرئت به زبان آوردن مکنونات قلبی خود را دارند و نه مسئولان آنچه را در دل پنهان دارند می‌توانند بیان کنند، چراکه هرکدام از طیف‌های مختلف جامعه در رابطه با دانشگاه نظری به سود خود دارند که جمع نظرات پیکانی می‌شود منفی برای نقش‌آفرینی دانشگاه در جامعه و حکمرانی نمی‌تواند یا نمی‌خواهد صراحتا به مقابله با آنان بپردازد.

همه‌ساله روز 16 آذر فرصتی است که مقامات سیاسی کشور در اجتماعات دانشجویی و در مقابل رسانه‌ها سخنانی شیرین راجع به دانشگاه و دانشجو و ارج و قرب آنان به زبان بیاورند و نیز فرصتی برای برخی دانشجویان فراهم می‌شود که با وجود برخی محدودیت‌ها از مسائل دانشگاه‌ها و کشور سخنی بر زبان جاری کنند اما پس از مراسم و سخنان شیرین یا تلخ هیچ‌چیز تغییر پیدا نمی‌کند، زیرا نه دانشجویان فرصت و امکان و جرئت به زبان آوردن مکنونات قلبی خود را دارند و نه مسئولان آنچه را در دل پنهان دارند می‌توانند بیان کنند، چراکه هرکدام از طیف‌های مختلف جامعه در رابطه با دانشگاه نظری به سود خود دارند که جمع نظرات پیکانی می‌شود منفی برای نقش‌آفرینی دانشگاه در جامعه و حکمرانی نمی‌تواند یا نمی‌خواهد صراحتا به مقابله با آنان بپردازد. مسئولان دوست دارند دانشگاهی داشته باشند بی‌صدا و اگر صدایی از آن برخاست آن صدا در تأیید وجود و عملکرد آنان باشد. دانشجویان دوست دارند امکانات کافی تحصیلی در اختیار آنان قرار داده شود و آزادی عمل برای هر نوع رفتار و گفتار و حرکت سیاسی و اجتماعی حتی ناهنجار داشته باشند. احزاب و گروه‌های سیاسی دوست دارند برای خود هوادارانی در دانشگاه پیدا کنند که در موقع لزوم به نفع آنان وارد گود شوند. استادان دوست دارند امکانات مالی و علمی‌شان اضافه شود و البته نظر بر فراهم‌شدن امکانات بیشتر برای دانشگاه‌ها نیز دارند و نیز مایلن هستند به‌جز تدریس درس مربوطه، هر آنچه را که دوست دارند در کلاس‌ها یا در رابطه با دانشجویان به زبان بیاورند. خلاصه دانشگاه ما شده «بُز» بازیِ «بز کِشی» افغان‌ها که هر که دستش می‌رسد جایی از «بز» را می‌گیرد و به نفع خود می‌کشد! در این میان البته نهایتا «بُز» به دست کسی نمی‌رسد زیرا «بُز» در کشاکش افراد به‌تدریج با ازدست‌دادن قطعات بدن از دست می‌رود و سرانجام پیروز میدان آن کسی است که قطعه‌ای از دست یا پای او را در انتهای بازی در دست نگه دارد. اما دانشگاه چیست. دانشگاه در یک کلام محل پرورش افراد مستعد برای اداره آینده کشور و به‌کاربردن بهینه تخصص برای رشد و توسعه آن است. اگر این هدف را فراموش کنیم – که کرده‌ایم- دانشگاه کارخانه‌ای می‌شود پرسروصدا مانند کارخانجات قدیم نساجی یا چاپخانه‌های دارای ماشین ملخی که اوراقی چاپ می‌کند به نام گواهی فارغ‌التحصیلی و به دست افراد می‌دهد که نه سواد و تخصص کافی دارند و نه انضباط و اخلاق لازم برای زیست در جامعه و خدمت‌رسانی. نه دانشجو زمان لازم را برای تخصص خود و دانش‌اندوزی می‌گذارد و نه استاد خود را وقف تدریس و تحقیق و پژوهش می‌کند. آنگاه فارغ‌التحصیل گواهی‌به‌دست، مهندسی می‌شود که به‌جز ادعا چیزی در چنته ندارد و پزشکی می‌شود که در الفبای تشخیص بیماری درمانده است و هر دو در پی جریان پول‌درآوردن در جامعه به هر امری متوسل می‌شوند و دلیل آنان هم پول‌درآوردن دلال‌ها و رانت‌خوری رانت‌خواران و سوءاستفاده دزدان و اختلاسگران، گاه در لباس دین و تقوا با ظاهری فریبنده می‌شود. اگر بخواهیم دانشگاه در خدمت جامعه قرار گیرد هم حکومت باید از دانشگاه به‌عنوان مؤید خود صرف‌نظر کند و هم گروه‌های سیاسی و مخالفان حکومت باید دستشان از دانشگاه کوتاه شود. نمی‌شود حکومت بخواهد دانشگاه سیاسی و مؤید حکومت باشد و دیگران و دگراندیشان در آن رخنه نکنند. اگر بخواهیم دانشگاه در ایران برای آینده کشور مفید باشد و بتواند نیازهای انسانی را تأمین کند باید به شرح زیر ساماندهی شود. البته روشن است که این پیشنهاد با مخالفت دولتمردان، گروه‌های سیاسی و مذهبی، دانشجویان، استادان، مخالفان حکمرانی فعلی، مذهبیون، لائیک‌ها، مارکسیست‌ها و به‌ویژه عناصر ضد انقلاب روبه‌رو خواهد شد، یعنی امری که همه در آن اشتراک نظر دارند و این اصلا عجیب نیست که همه عناصر متضاد در امری با یکدیگر هم‌عقیده باشند، زیرا هر‌یک در آن منافعی دارند و به مضرات آن نمی‌اندیشند. این است که مذهبی‌ها و بی‌دین‌ها به یک نظر واحد یعنی وجود دانشگاه تضعیف‌شده و غیرمؤثر در ایران توافق داشته باشند. آنچه در این باب باید مورد توجه قرار گیرد منشعب از هدف دانشگاه‌هاست. هدف دانشگاه‌ها باید تربیت مردان و زنان برای راهبری علمی و فنی کشور باشد و نه آنکه افرادی از دانشگاه خارج شوند که از هر موضوعی اندکی بدانند و با ذهن آشفته به جامعه وارد شوند.     

1- دانشگاه‌ها باید فارغ از هر نوع فعالیت سیاسی، ایدئولوژیک و مذهبی باشد. نه آنکه دانشجویان فاقد اندیشه مذهبی و تقید به آن باشند یا نوعی متفاوت فکر نکنند بلکه آنچه در دانشگاه‌ها باید اهمیت داشته باشد، توجه به متون علمی و اندیشه عقلانی است و طبعا در دانشکده‌هایی مثل علوم سیاسی یا الهیات موضوعیت دروس و بحث‌ها و پژوهش‌ها باید عموما و صرفا در باب سیاست و علوم دینی باشد.

2- دانشجویان در دانشگاه باید به حداکثر دانش در زمینه‌های علمی مربوطه مجهز شوند آیا پزشکی که از آناتومی نمره 12 یا از فیزیولوژی چنین نمره‌ای می‌گیرد می‌تواند موفق باشد مگر پزشک می‌تواند پزشک 50 درصد یا 60 درصد باشد یا مهندس سازه، فقط 50 درصد استاتیک یا مقاومت مصالح را بداند. کم دیده نشده فارغ‌التحصیلان پزشکی یا مهندسی که چنین‌اند.

3- رفتار، گفتار، آرایش و لباس دانشجویان باید تابع قاعده خاصی باشد. این امر به هیچ وجه به‌عنوان یک اجبار مذهبی نباید صورت گیرد بلکه همچون بسیاری از دانشگاه‌های دنیا برای دانشجویان اعم از دختر و پسر ضابطه رفتار حفظ ظاهر را در نظر بگیرند و برای همه به‌صورت یکسان عمل کنند و این به هیچ وجه مغایر با آزادی دانشجویان نیست.

4- فعالیت خارج از دانشگاه طبعا برای همه باید آزاد باشد و دانشجو به هیچ وجه در داخل دانشگاه به‌دلیل فعالیت سیاسی، فرهنگی، مذهبی در خارج از دانشگاه نباید مورد بازخواست باشد. اگر دانشجویی در خارج دانشگاه عضو حزب یا گروه دیگر و حتی در محله خود عضو بسیج است در داخل دانشگاه نه مورد توجه باید قرار گیرد و نه مورد عتاب.

5- باید برای استادان امکانات لازم فراهم شود و اینکه به استادان مانند یک کارمند معمولی نگریسته شود، عین جفا است و به‌طریق اولی استادان نیز باید خود را وقف علم و دانشگاه خود کنند و از چندشغلی بپرهیزند. مصوبه سال‌های گذشته که اینک نیز در جریان است این امکان را به کادر علمی دانشگاه می‌دهد که چندشغلی را پیشه کنند. مثلا در سال‌های گذشته رئیس بانک مرکزی و نیز وزیر امور اقتصاد و دارایی هم استاد دانشگاه بودند و هم رئیس و وزیر. این شغل دوگانه طبعا در درجه نخست به دانشگاه لطمه وارد می‌کند.

می‌دانم که همه آنهایی را که نام بردم با رگ‌های متورم به پا خواهند خاست و پرخاش‌کنان خواهند گفت دانشجو رشد سیاسی می‌خواهد، دانشجو ناظر بر کشور باید باشد، دانشجو در بسیج دانشگاهی باید باشد، دانشجو باید روشنفکر و روشنگر باشد و قس علیهذا. همه اینها ممکن است درست باشد اما نه در محیط دانشگاه. دانشگاه باید خدمتگزار، متخصص و انسان توانمند برای خدمت به جامعه تربیت کند.