|

رادیکالیسم عافیت‌طلبانه

‌امتناع از انقیاد مسئله اصلی سیاست است. همان ‌کاری که اصلاح‌طلبان برآن‌اند تا در سند راهبردی جبهه اصلاحات 1402 آن را به ‌کار گیرند. آنان درصددند تا با امتناع از سیاست‌ورزی از انقیاد سیاست جلوگیری کنند.

احمد غلامی نویسنده و روزنامه‌نگار

‌امتناع از انقیاد مسئله اصلی سیاست است. همان ‌کاری که اصلاح‌طلبان برآن‌اند تا در سند راهبردی جبهه اصلاحات 1402 آن را به ‌کار گیرند. آنان درصددند تا با امتناع از سیاست‌ورزی از انقیاد سیاست جلوگیری کنند. این مواجهه زمانی اثربخش است که اصلاح‌طلبان بخشی از ساختار قدرت باشند و با امتناع از سیاست‌ورزی قادر باشند ساختار را با اخلال مواجه کنند. در یک ساختار مهم نیست که فرد یا جناح سیاسی در چه موقعیتی قرار دارد، مهم در «موقعیت ‌بودن» است. همان‌گونه که ساعت بزرگ میدان شهر بدون ثانیه‌شمار ناقص است، پس ثانیه‌شمار جزئی از ساختار ساعت است که آن را به چرخ‌دنده‌ها و درون و برون ساعت متصل می‌کند و ازکارافتادگی‌اش ساعت را از کار می‌اندازد. اصلاح‌طلبان در موقعیت ساختاری قرار ندارند که بودونبودشان در شاکله قدرت اخلال ایجاد کند. بعید هم هست که انگیزه اصلاح‌طلبان چنین سودایی بوده باشد. آنان خود بیش از هر زمان دیگر آگاه‌اند که از عرصه سیاست حذف شده و جزء محذوفان سیاست‌اند. این بخش از عملکرد اصلاح‌طلبان را در بازگشت به مردم باید ارزیابی کرد. بازگشت به مردمی که در میدان شهر هر‌روزه از برابر ساعت بزرگ شهر می‌گذرند و به‌ندرت ساعت خودشان را با آن تنظیم می‌کنند. اگر مسئله اصلاح‌طلبان امتناع از انقیاد سیاست باشد، باید ارزیابی دقیق‌تری از شرایط موجود و از شرایط خود می‌داشتند. امتناع آنان از سیاست‌ورزی باید آنان را به میان حامیان خود که از سیاست دلسرد شده‌اند، بازگرداند یا در وضعیت موجود اخلال ایجاد کنند. بعید است آنان به چنین راهبردی دست یابند. به‌ عمد از تعبیر «حامیان» استفاده کرده‌ام. می‌دانم اصلاح‌طلبان از توده‌های مردم سهمی دارند که هنوز به آنان امیدوارند، وگرنه بعید است اصلاح‌طلبان به معنای واقعی قادر باشند بر توده‌ها اثر بگذارند. چنین انتظاری از آنان هم غیرمنصفانه و هم غیرمنطقی است. آنان ابتدا برکشیده از آنتاگونیسم خوب و بد هستند و سپس انتخاب مردم میان بد و بدتر آنان را در سیاست نگه داشت. اصلاح‌طلبان در فرصت کوتاه به‌دست‌آمده از این آنتاگونیسم‌ها می‌توانستند در استراتژی مواجهه با قدرت پایگاه مردمی‌شان را تثبیت کنند، اما آنان نتوانستند به این مهم دست یابند. همواره گرفتار رادیکالیسم دیرهنگام و مصلحت‌طلبی نابهنگام بودند. شاید این گفته کمی غیرمنصفانه باشد؛ چراکه بسیاری از اصلاح‌طلبان در دوره‌های متفاوتی متحمل سختی‌ها و رنج‌های فراوانی شدند و به‌جرئت می‌توان گفت هیچ جناح سیاسی‌ای درون نظام به میزان اصلاح‌طلبان بابت اصلاح امور این‌همه هزینه پرداخت نکرده است. اما چه می‌شود کرد؛ برداشت عمومی از سیاست‌ورزی اصلاح‌طلبان مطابق با هزینه‌هایشان نیست. مردم خواسته یا ناخواسته آلام اصلاح‌طلبان را نادیده انگاشته و به ‌مرور زمان از آنان فاصله احساسی و سیاسی گرفته‌اند. این نقیصه را باید در استراتژی اصلاح‌طلبان جست‌وجو کرد. آنان به‌وقت مصلحت‌اندیشی، منفعت‌اندیش جلوه می‌کنند و رادیکالیسم‌شان هم سمت‌وسوی عافیت‌طلبانه دارد. اگرچه به معنای واقعی این‌گونه نباشد، ادراک مردم اغلب از تصمیمات آنها بر این مدار است. البته مخالفان نیز در القای این تصور بسیار کوشا بوده‌اند و به همین دلیل است که اینک جناح‌های مخالف این فرضیه را تکرار می‌کنند که اگر اصلاح‌طلبان میدان را خالی کرده‌اند، از آن‌رو است که مردم به آنان رأی نخواهند داد. دست ‌بر قضا صورت ظاهر این گفته درست است. چون اصلاح‌طلبان تنها جناح درون نظام است که برای رسیدن به دولت به رأی حداکثری مردم نیاز دارد. در نبود مردم اصلاحات معنا ندارد. از این منظر سند راهبردی 1402 برای مخالفان نه‌تنها تلنگری برای ایجاد فضای باز سیاسی نیست بلکه آنان را به اهداف خود نزدیک‌تر می‌کند. از سوی دیگر اگر این سند راهبردی برای ایجاد همدلی با مردم منعقد شده، بعید است اثری جدی بر آنان داشته باشد؛ چراکه این موضع‌گیری نابهنگام بیش از آنکه حق‌طلبانه باشد، عافیت‌طلبانه جلوه می‌کند. عافیت‌طلبی به معنای گریز از مسئولیتی که اصلاح‌طلبان نتوانسته‌اند آن را به سرانجام برسانند. تاریخ نشان داده توده‌های مردم اغلب اشتباه می‌کنند اما چه می‌شود کرد. آنان بر اساس همین اشتباه تصمیم می‌گیرند و قضاوت می‌کنند. آیا اصلاح‌طلبان به پایان سیاست‌ورزی خود نزدیک شده‌اند یا درحال عقب‌نشینی برای جهشی دیگرند؟ هرچه باشد، این واقعیت انکارناپذیر وجود دارد که تصمیمات آنان با تأخیر و نابهنگامی روبه‌رو است. آنان باید از سال 92 می‌دانستند که کارت دعوتی که برایشان ارسال شده، نشانی ندارد!