انتخابات و بازشکستگیهای مستمر نظم
مثل همیشه در موسم انتخابات، بحثها بر سر آن بالا گرفته است. در این دوره اما بیش از آنکه گفتوگو بر سر نامزدها باشد، جدالها بیشتر بر مدار نفس انتخابات و رأیدادن و رأیندادن میچرخد.
مثل همیشه در موسم انتخابات، بحثها بر سر آن بالا گرفته است. در این دوره اما بیش از آنکه گفتوگو بر سر نامزدها باشد، جدالها بیشتر بر مدار نفس انتخابات و رأیدادن و رأیندادن میچرخد.
دستگاههای رسمی معتقدند آنچه در موضوع انتخابات میگذرد، منطبق بر قانون و مقررات است. انتخابات آزاد است و به همین دلیل درست یا حتی لازم است که همه در انتخابات شرکت کنند و نامزدهای مدنظر خود را برای مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان برگزینند.
گروهی دیگر که خارج از ساخت قدرت قرار دارند، بر این عقیدهاند که با نظارت استصوابی گسترده، طیفهای زیادی از گرایشهای سیاسی جامعه امکان نامزدی نیافتهاند و عملا فرصتها از آنها برای حضور گرفته شده است.
در این بین، گروه دیگری نیز وجود دارد که با طرح و حفظ انتقادها به شیوه برگزاری انتخابات و نظارت استصوابی، معتقد به حضور و دادن رأی هستند.
این مباحث تقریبا در همه ادوار انتخاباتی وجود داشته است، اما این بار به نظر میرسد اختلافنظر بسیار جدیتر و وسیعتر از گذشته بوده و طیفهای بیشتری درگیر آن هستند.
یک منظر این موضوع که بیشتر هم به آن توجه میشود، سیاسی است. این یادداشت کاری به این منظر ندارد و به دنبال آن نیست که نشان دهد رأیدادن درست است یا رأیندادن. سخن این است که اختلافات دیدگاهی مهمی که به شکل گسترده در انتخابات پیشرو به چشم میآید، حکایتی است از شکستگی حقوق و نظم حقوقی در وسعتی چشمگیر.
هدف حقوق، ایجاد نظم واحد در یک جامعه است. مثل خیابانی که در آن رانندگان با رعایت مقررات رانندگی، منظم و درست میرانند. اما شرط لازم برای رسیدن به این هدف، اول درک واحد از مفاهیم و مقررات حقوقی است. مثل یک تابلوی راهنمایی که هرکس آن را دید، بفهمد این تابلو مثلا یعنی ورود ممنوع. دوم باور به درستی آن مقررات است. اگر هر دو سوی یک خیابان تابلوی ورود ممنوع گذاشته شود، طبعا ساکنان آن خیابان به درستی این دستور باور نمیآورند و در نتیجه آن را رعایت نمیکنند.
انتخابات علاوه بر ماهیت سیاسی، یک مفهوم حقوقی است که در زمره حقوق اساسی ملت قرار میگیرد. از طریق انتخابات است که حق حاکمیت ملی به اجرا درمیآید. یک انتخابات با حق انتخابشدن و انتخابکردن شکل میگیرد.
تا اینجای بحث اختلافی نیست و تقریبا همگان بر آن اتفاقنظر دارند؛ مشکل از آنجا آغاز میشود که یک دسته معتقدند آنچه در این انتخابات میگذرد، منطبق بر قانون اساسی و قوانین عادی است و حقوق اساسی ملت محفوظ است. گروهی دیگر اما میگوید این انتخابات جایی برای حق انتخابشدن و انتخابکردن باقی نگذاشته است و ماهیت انتخابات ندارد. درست است اگر گفته شود در تمام 40 سال گذشته این مجادله وجود داشته، اما شواهد حاکی از آن است که این بار بسیار گستردهتر و عمیقتر از گذشته است.
درواقع ما با این وضعیت مواجهیم که اولا از یک مفهوم بسیار مهم و اساسی حقوق به نام «انتخابات» نهتنها درک واحدی وجود ندارد، بلکه درکها تقریبا متضاد و در نقطه مقابل یکدیگرند. ثانیا اگرچه دستگاههای مسئول معتقدند رفتارشان در انتخابات منطبق با قانون است، اما افراد و جریانهای منتقد درخور توجهی به درستی این مقررات و نحوه اجرای آنها باور ندارند. به این ترتیب، دو شرط اساسی تحقق نظم واحد حقوقی در موضوع انتخابات و نتایج تَبعی آن مفقود یا بهشدت متزلزل است.
انتخابات برای آن برگزار میشود که ملت با رأی و اراده خود، کسانی را برای اداره امور کشور برگزینند. در این وضعیت دوپاره، بخشی از جامعه که احتمالا اندک نباشند، بر این تصور هستند که نقشی در انتخابات ندارند و رأی و اراده آنها ارزشی ندارد تا در مسابقه انتخاباتی حاضر شوند. این مسابقه بازی آنها نیست، نتیجه هم ربطی به آنها نخواهد داشت. این بخش از جامعه هیچ احساس تعلقی به برگزیدگان و کارهای آنها پیدا نمیکند.
اما ماجرا به همینجا ختم نمیشود. از آنجا که در تصور بخشی از جامعه، منتخبان در مسابقهای یکطرفه پیروز شدهاند، آنچه منتخبان بعد از انتخابات انجام میدهند نمیتواند از مقبولیت کافی نزد جامعه بهرهمند شود. منتخبان نیز با این ادراک که به درستی انتخاب شدهاند و حقشان است آنچه میخواهند انجام دهند، کار خودشان را میکنند و در بهترین حالت منتقدان را کسانی میدانند که اشتباه فکر میکنند. هر طرف کار خودش را میکند، بیاعتنا به طرف دیگر.
انتخابات پیشرو نمونه گویایی است از فقدان درک واحد و باور یکسان به مفاهیم حقوقی که مستمرا جامعه ما را به سمت آسیبپذیری نظم و اضمحلال حقوق میکشاند.
از بین بردن موانع شکلگیری درک واحد و ایجاد باور به درستی رفتارها، کاری است که باید از سوی ساخت قدرت انجام شود. این کاری است که با دستوردادن ممکن نمیشود.