جنگ ترس
1- تحلیل پاسخ موشکی ایران به اسرائیل از منظر «تئوری ترس و تصمیم» آموزنده است. «گذر از آستانه ترس» مهمترین جنبه مواجهه ایران و اسرائیل بود. ترس، بنبستی روانی است و گیرافتادن در آن، گام اول و آخر شکست است. این ترسها هستند که با هم میجنگند؛ در فضای «پیشاجنگ» آنکه بترسد، میبازد. البته هراس از گسترش درگیری حکیمانه است و «آستانه ترس» و «آستانه غرور» نباید یکی شود.
1- تحلیل پاسخ موشکی ایران به اسرائیل از منظر «تئوری ترس و تصمیم» آموزنده است. «گذر از آستانه ترس» مهمترین جنبه مواجهه ایران و اسرائیل بود. ترس، بنبستی روانی است و گیرافتادن در آن، گام اول و آخر شکست است. این ترسها هستند که با هم میجنگند؛ در فضای «پیشاجنگ» آنکه بترسد، میبازد. البته هراس از گسترش درگیری حکیمانه است و «آستانه ترس» و «آستانه غرور» نباید یکی شود. اکنون این اسرائیل است که پشت خط ترس ایستاده است. حتی اگر عملیاتی هم در ایران انجام دهد، باز هم کار از کار گذشته است. فرمول ساده است. تاکنون دو پیشفرض وجود داشت که هر دو به هم ریخت: یکی اینکه ایران در «بنبست ترس» افتاده و حمله نمیکند و دوم اینکه گنبد آهنین (با همه هزینههایی که برایش انجام شده) نفوذناپذیر است و هراس اسرائیلی را میکاهد؛ اما پاسخ ایران از نظر روش، معنیدار بود. هم زد و هم نشان داد که جنگ نمیخواهد. «نه از بهر پیکار پتیاره (زشتی) کرد». نفوذ هر تعداد موشک از گنبد آهنین میتواند هم برای اسرائیل و هم برای شرکای غربی فاجعهبار باشد. اولا مشکل اسرائیل این است که به لحاظ سرزمینی بسیار کوچک است و ثانیا، جامعهای «جهانسومی» نیست که ناامنی نظامی برایش چندان مهم نباشد. «یک فروند» موشک در کشور جهانسومی با «یک فروند» موشک در کشور جهاناولی بسیار متفاوت است؛ در این معادله یک با یک برابر نیست. ثالثا هیمنه به هم میریزد. پاسخ ایران از جنبههای نظامی، تخریبی یا کشتاری موضوعیت نداشت؛ اما از نظر روانی یک مانور رسانهای-نظامی بود. گویی نمادهایی از گذشته دور تاریخ ایران را نظاره میکنید. این تصویرسازی «ایرانی» را مرور کنید: به همه اعلام میکنید که کناره گیرید، راه بگشایید، هین که میآیم، آسمان را «کلییر» کنید، رزمایشی از رژه هوایی راه میاندازید، پیشاپیش پهپادها را مانند لشکر پیاده هوایی با هیمنه میفرستید؛ سپس موشکها را فرود میآورید. بزمی حماسی میآرایید و آن را در پیکره تصویری سینمایی و مهیج کارگردانی میکنید. گویی ناخودآگاه عناصری از تاریخ ایران را برآوردهاید: «یکی تخت پیروزه بر پشت پیل/نهادند و شد روی گیتی چو نیل». وزیر خارجه انگلیس در گفتاری ناخواسته و در برابر پرسشی ناگهانی از همین لشکرکشی پرهیمنه برآشفت. گویی میخواست بگوید که ایران حق ندارد که در مقابل چشمان ما اینچنین عرض اندام کند. در انگاره، جنگهای دو هزار سال پیش ایران و روم یا مواجهه هزار سال پیش سلجوقیان ایرانی در جنگهای صلیبی از پیش چشم او گذر میکرد. برخلاف تصور ما ایرانیان، متأسفانه چنین تصوراتی در روان تاریخی شمار درخورتوجهی از غربیان حاضر است. در نظام آموزشی و پرورشی ما آن جنگها بروزی جدی ندارد؛ اما برای بسیاری از آنان زنده است. مقالههای مشهور هانتینگتون و فوکویاما همین را در مقیاسی کلان صورتبندی نظری کردهاند. به همین شکل گونهای از نژادپرستی فرهنگی که نسلکشی در غزه را توجیه میکند، در میان قدرتهای برتر غربی وجود دارد، تا جایی که حتی فیلسوفانی مانند هابرماس هم در این معرکه حیثیتی رسوا شدند.
2- ایران با درایت و بهدرستی هنوز در دام جنگ همهجانبه نیفتاده است. تصمیمگیران اصلی در این معرکه از پیامدهای این جنگ، که تخریب ایران عزیز است، آگاه هستند و میدانند که گیتی آبستن نیک و بد بسیار است. اینک دو نتیجه مهم باید پیگیری شود: اول، از نظر دیپلماتیک اکنون باید از فرصت استفاده کرد. پروژههای دیپلماتیک با همکاری کشورهایی مانند ترکیه، مالزی، عمان و دیگر کشورهای اسلامی دنبال شود. در چنین هنگامههایی کشاندن اروپاییان به معرکه گفتوگو پروژه غیرامنیتیسازی وجهه ایران به بن دندان جهانیان مینشیند. دعوت به گفتوگو، نهتنها به صلح و سازش بینالملل کمک میکند؛ بلکه عرقِ شرمِ حمایت از یک تجاوزگر کودککش را بر جبین آنان آشکار میکند. جهانداری، در سخن نیکوی پس از فروزندگی لشکر است.
فریب آنانی را که از سر جهل و غرور باوری به دیپلماسی ندارند، مخورید. مغرور نشوید و همه تلاش خود را همچنان که تاکنون بهدرستی عمل کردهاید، برای جلوگیری از گسترش دامنه جنگ به کار گیرید. دوم، فرصت همدلی با نیروی انسانی ملی را از دست ندهید. بازدارندگی باثبات در گرو توسعه پایدار است؛ این روزها محدودیتها برای روزنامهنگارانی که دغدغه ملی دارند و حضور چشمگیر پلیس در خیابانها و برخوردهای قهرآمیز با زنان شگفتآور است و هیچ توجیهی ندارد. بسیاری از مردم حتی آنان که به شکل و شمایل شما نیستند و منتقد یا حتی مخالف شما بودهاند، در وجدان خویش برای بازدارندگی اسرائیل احساس غرور میکنند. قدرتنمایی مشروع و حکیمانه قدرت گفتمانی پدید میآورد. مردمان، چنین قدرتنمایی را محترم میشمارند و به احترام کلاه از سر برمیدارند. نقدهای خبرنگاران و روشنفکران از اسرائیل و ادبیات مفتخرانه آنان با شما گواه همین مدعاست. اکنون فرصت بازسازی روابط انسانی و ملی است. کوتاه و گویا میگویم که جمهوری اسلامی به چهار دلیل اساسی نمیتواند با مردم خود کنار نیاید یا نمیتواند آزادیهای سیاسی-اجتماعی را بسط ندهد و نمیتواند یک دولت قوی مرکزی نداشته باشد: اولا، به لحاظ تکثر درونی جامعه و جمعیت ایرانی؛ ثانیا، تکثر اجتماعی نیروهای نظامی و انتظامی؛ ثالثا، به لحاظ دشمنان منطقهای و فرامنطقهای که دارد؛ و رابعا، قرارگرفتن در چهارراه ژئوپلیتیک جهانی. بیجهت خود را خسته نکنید و برای مردم و نظام بحرانآفرینی نکنید. نمیتوان جامه تنگ فرهنگ یک گروه را بر پیکر تنومند یک ملت تاریخی پوشانید.
3- مخالفان هم باید یاد بگیرند که آنجا که شایسته است، از اقدامات درست و هوشمندانه جمهوری اسلامی حمایتی صادقانه داشته باشند. اینکه سخنگوی اسرائیل بشوند و خنثیسازی 99درصدی پرتابهای ایران را (که غیرواقعی است) به رخ بکشند، دشمنی را بیشتر میکند و اینگونه تعبیر میشود که به دلیل مخالفت با حکومت از آن سوی بام به دره بیانصافی سقوط کردهاند. در چنین شرایطی چگونه انتظار دارید که با شما از سر خصومت یا بیانصافی متقابل برنیایند؟ اسیر جو روانیِ مخالفِ نامنصف نشوید و شرافتمندانه حرکتهای مثبت را قدر بدانید. ایرادی ندارد که در این هنگامه، انتقادات خود را به سیاست داخلی محفوظ نگه دارید و درعینحال از یک حرکت بازدارنده تمجید کنید. این، دلهای همگان را به یکدیگر نزدیک میکند و نشاندهنده صداقت مخالفان سیاستهای داخلی است و صدق آنان را باورپذیر میکند؛ شاید شماری از اینان بر سر عقل آیند و بیشازاین بر طبل انحصار و واگرایی نکوبند.